سینا دشتی:‌ سالی که گذشت، سالی که می آید


در هفته های آخر سال ١٣٩٧ هستیم. سالی که در یک کلام سال تمام شدن ماجرای مفتضح مماشات سی و چند ساله بود. سیاست جدید امریکا مبنی بر ترک برجام در اردیبهشت اعلام شد و تطبیق سیاست امریکا با شرایط بعد از قیام سراسری و کوبنده ٢٦ دی ماه ١٣٩٦ محسوب میشود.

ترکیب چند پارامتر مهم قیام داخل، پایان یافتن سیاست مماشات، بحرانهای علاج ناپذیر در درون رژیم و در دسترس نبودن فیزیکی ارتش آزادیبخش، حکومت ولی فَقیه را به نقطه ی از جنون رساند که تصور نمیرفت. بالاترین فرمانده ی دیپلومات تروریست رژیم در حال تحویل بمب به مزدوران برای انفجار در تجمع سالانه ی مقاومت، دستگیر شد و عواقب آن هنوز گریبانگیر رژیم است! ضربه به قدری سنگین بود که ظریف در فرار به جلو با شارلاتان بازی میپرسید "مگر دیوانه هستیم که دست به این کار بزنیم؟".
در پاییز خامنه ای نفرات خود را جمع کرد و به انها این جمعبندی را ارائه داد که "جنگ نمیشود، رژیم با امریکا هم مذاکرات نخواهد کرد" او افزود که "فتنه ی اصلی در سال ١٣٩٨ نهفته است و تبلیغات امریکا مبنی بر سقوط در سال ٩٧ تنها یک مانور بوده است".
تلاطم ارزی در پائیز واکنش زنجیره ای از سقوط آزاد ارزش ریال، گرانی سرسام آور که رادیو سوئد آن را "بیش از دویست درصد" تخمین زد، کمبود مواد اولیه در کارخانه ها که هر روز تعداد زیادی از کارگران را به لشکر عظیم بیکاران اعزام میکند، اعتراضات گسترده به اقتصاد فاسد حکومتی و غارت مردم تحت عنوان خصوصی سازی، تظاهرات روزمره مال باختگان که تمامی سرمایه ی زندگی شان به دست نهاد های وابسته به سپاه به یغما رفته است، بیکاری بیش از نیمی از قوای کار کشور، تحلیل رفتن درآمد نفتی به خاطر تحریم ها به حدود نصف درآمد سال گذشته، افقی را در روبروی رژیم و مردم ایران گشوده است که نمونه ی ان در چهل سال گذشته بیسابقه بوده است.
در همان گزارش رادیو سوئد در هفته ی گذشته خبرنگار گفت که "بقای دولت روحانی در چند هفته ی آینده زیر علامت سئوال است".
خزیدن تدریجی رئیسی به منصب ریاست قوه ی قضائیه و داستان قهر و آشتی ظریف با کرسی وزارت نامطلع خارجه مهمترین نشانه های بحران در تمامی تار و پود حاکمیت فقاهتی است.
استفاده ی ابزاری از بادبادکهای تبلیغی و اپوزیسیون نمای متعدد، بیانگر تلاش رژیم برای گل کردن آب و پخش دود استتار است تا مردم را از وصل کردن به آلترناتیو دموکراتیک باز دارد.
لیست کردن تمامی این بحرانهای رژیم در شش ماه گذشته واقعا کار آسانی نیست ولی به راحتی وضعیت بحرانی حکومت را از هر جهت میشود دید.
بعد از این توضیحات لازم است به نقش تعیین کننده و جهت دهنده ی نیروهای مقاومت به قیام ها و جنبش های اجتماعی اشاره کرد که به قول معروف " گفتمان" انقلاب و سرنگونی و براندازی را نمایندگی میکند. این اصل بدیهی است که خصلت رهبری تعیین شعار مرحله و هدایت نیروهای اجتماعی برای تغییر بنیادی نظام سیاسی است. درگیری های سیاسی شکل اصلی زورآزمائی های اجتماعی و اقتصادی است که در آن در نهایت سرنوشت نیروها و عقائد مختلف تعیین تکلیف میشود. در این صحنه سه اکت سیاسی بسیار چشمگیر مقاومت به مثابه ی "مشت نمونه ی خروار" توانمندی تشکیلاتی، پایگاه اجتماعی، پلاتفرم سیاسی و آمادگی تمام عیار خود را نشان داد و جهانیان متوجه شدند که آلترناتیو رژیم در کجاست، در مقام قیاس میتوان گفت که سه تظاهرات پاریس، ورشو و مونیخ، بنا به شرایط زمانی و دوران فعلی تاثیر بیشتری از تمامی تظاهرات و تجمعات ده سال اخیر داشته است.
علت اصلی این است که برای نخستین بار در صد سال اخیر جنبش های مردمی داخل کشور از سازماندهی و سخنگویانی برخوردار هستند که در بیش از سی و هفت سال از سرنگونی رژیم گفته و وارد بازیهای دجالگرایانه خمینی و خامنه ای نشده اند، نه بحث لیبرال و ارتجاع، نه بحث جنگ ضد ایرانی و تهاجم نا مقدس، نه مائده های استعماری گفتگوی تمدن ها و لیست گذاری مقاومت، نه بحث اصلاح طلبی و سبز و بنفش، هیچکدام نتوانست این مقاومت را از ایستادن بر نقطه و مهم ترین مسئله یعنی حق حاکمیت مردم ایران بر سرنوشت خودشان و نفی دیکتاتوری شاه و شیخ، باز دارد. بهای این ایستادگی هم البته فراتر از هر محاسبه ی معمول بوده، به قول آقای رجوی "هزاران بار به دار کشیده شده ام، هزاران بار بر تنم شلاق خورده و تن من با گلوله سوراخ شده".
اما اکنون سازمان سراسری مقاومت در کسوت کانونهای شورشی در آخرین دور نبرد، بعد از سر گذراندن دنیای خون و آتش، در راستای تلاش برای درهم کوبیدن حاکمیت ولایت فَقیه، به سر منزل مقصود نزدیک شده است.
گسترش چشم گیر تعداد و ارتقاء کیفیت فعالیتهای کانونهای شورشی بیانگر إقبال اجتماعی این استراتژی است.
سال ١٣٩٨ سال تعیین سرنوشت ایران و ایرانی است. به هیچ چیز جز به زیر کشیدن کامل رژیم ولایت فَقیه از تخت سلطنت مطلقه، تن نخواهیم داد!.