خروجی این نوع ویراژ دادن از سر ناعلاجی در وهله نخست منجر به اوجگیری و شدت جنگ گرگها میشود؛ که مرتباً در حال تعمیق است. این بلبشوی بیپایان در مباحثات روزمره مجلس وحوش و ارگانهای خود ساخته همچون شورای نگهبان و تشخیص مصلحت و امامان جمعه ... در معرض افکار عمومی در داخل و خارج قرار دارد تخاصم رو به تزاید باندها در اثر انزوای بینالمللی و بحران اقتصادی حاد و فساد فراگیر از یک طرف و فعالیت کانونهای شورشی و پیشروی مقاومت سازمان یافته و اعتراضات مستمر اقشار مختلف و نبود راه حل برای خروج از آن، موقعیت بسیار خطرناکی را برای بقاء رژیم به وجود آورده است به دلایل فوق هرکدام از جناحها با شدیدترین وجه ممکن سعی میکنند که جناح مقابل را مسئول فجایع معرفی کنند. موقعیکه کارد به استخوان میرسد. جناحها میخواهند که خامنهای دخالت و میانجیگری کند؛ اما او از یک طرف آن اتوریته لازم را ندارد و از طرف دیگر این وضعیت برای خامنهای تنها گزینه اجباری برای حفظ تعادل رژیم با تمام معایب آن است و به زعم او، با این شیوه میتواند از مسئولیت اصلی بحران شانه خالی کند. این تعادل مورد نظر وی سست و لرزان و شکننده است و بحرانهای حاد دیگری را در خود ذخیره میکند.
روند اوضاع نشان میدهد که این، وضعیت مطلوب خامنهای نیست. بطوریکه این روزها هرازگاهی که فشار باند او علیه روحانی از حد میگذرد. جناح مقابل از روحانی گرفته تا ظریف مجبور و وادار میشوند با خون جگر خوردن و از ترس از دست دادن موقعیت خود با حفظ احتیاط کامل و مراعات هم که شده به طرف مقابل بفهمانند! که آن ها در پهنه عملی هیچگونه استقلال کاملی ندارند و هیچ مقام دولتی از روحانی تا ظریف و دیگران بدون نظر و کنترل مستقیم شخص خامنهای و بیت او قادر به تصمیم گیری و استقلال عملی نیست. به عنوان مثال ظریف بارها و بارها در مجلس در اثر توپ باران باند غالب بارها مجبور به تصریح میشود که مگر میشود ما بدون نظر و مداخله مستقیم رهبری کاری را انجام دهیم و به او گزارش ندهیم (سخنان اخیر در مجلس). ولی از آنجا که گوش باندهای دلواپس به این حرفها بدهکار نیست او مرتباً اصرار میکرد که جلسه غیرعلنی تشکیل بدهند که او در خفا و بهدوراز انظار عمومی بگوید که همهکاره نظام خامنهای است تا بدین طریق خود را از لبه تیز حملات برهاند؛ اما برخلاف تصورات ظریف و هماهنگیهای وی، بنبستهای لاعلاج رژیم با هیچ ترفندی نه تنها قابل حل نیست بلکه مسیر خطرناکی را طی میکند؛ زیرا خانه از داربست ویران است.
و اما وضعیت در مورد رابطه روحانی و خامنهای ویژگیهای خاص خود را دارد. بدترین موقعیت را در درون باندهای رژیم، روحانی دارد. او با تمامی قوا با دریوزگی و شیادی نمیخواهد که به سرنوشت رئیسجمهوریهای قبلی دچار شود. در همین راستا شیادتر و منفورتر از تمامی رئیسجمهوریهای قبلی در نظر مردم است. مرتباً خود را به خامنهای نزدیک میکند و این در حالی است که نه تنها مورد شفقت! او و باند او قرار نمیگیرد. بلکه رفتار مزورانه او وی را در میان باندهای بهاصطلاح اصطلاح طلب نیز سکه یک پول کرده است.
اظهار یأس و ناامیدی در درون باندهای بهاصطلاح اصلاحطلب و طرفداران روحانی به وفور در موضعگیریهای افراد و باندها سیر صعودی و تصاعدی دارد. برای خلاصی از این موقعیت روحانی ترفند جدیدی این روزها متوسل شد که در نوع خود بیسابقه بود؛ و آن این که او اخیراً با ۲ نقل قول از رابطه علنی نشده با خامنهای تلاش کرد که در حد امکان از فشارها علیه خود بکاهد. نقلقولها عبارت بود از این که وی در یکی از نشستها در صحبت خصوصی به خامنهای پیشنهاد کرده بود که مسئولیت رهبری جنگ اقتصادی مستقیماً خودش به عهده بگیرد که خامنهای از پذیرش آن طفره رفته و در جواب گفته است که مسئولیت و فرماندهی در جنگ به عهده رئیسجمهور است.
نقل و قول دوم این است که خامنهای بارها به روحانی گفته است که موافق تصویب لوایح FATF است. با موشکافی و تأمل در این ۲ نقل قول به نتایج زیر میشود استناد کرد.
یکم ـ خامنهای این نقلقولها را هرگز تکذیب نکرده، بنابراین روایت روحانی درست است و نمیتواند جعلی باشد.
دوم- اگر روحانی خیال میکند که با این فاش گوئیها میتواند به نفع موقعیت متزلزل خود در جنگ قدرت استفاده کند کاملاً به خطا رفته است.
او غافل از این است که از خامنهای رو دست خورده است چرا که او باید هم به باندهای خود و هم به باند رقیب جوابگو باشد، درحالی که فرماندهی و اختیارات جنگ اقتصادی به او واگذار شده، چرا او مثل خر در گل فرو رفته و قادر نیست و هیچ راه حلی چه در پهنه داخلی و خارجی برای خروج از فروپاشی تمام عیار اقتصادی پیدا کند. به همین دلیل ساده بدون این که این نقل قول امتیاز و دست آوردی برای او باشد یک دام برای او حساب میشود
چون که همگان می دانند که گرداننده بخش اعظم اقتصادی سپاه پاسداران است و او نه میتواند و نه میخواهد که با سپاه گلاویز شود.
سوم- اما فاش گویی درباره موافقت خامنهای با تصویب لوایح FATF میتوانند یک حمله زهرآگین به خامنهای باشد که بدین معنی که تزویر و دودوزهبازی خامنهای و بازیچه قرار دادن باندهای خود ولیفقیه بهحساب میآید که این مسئله باعث ضربه به اتوریته خامنهای و لکهدار شدن آن حداقل در سطوح و لایههای مختلف نیروهای سرکوبگر و وفادار به او میشود. در هر حال هرگونه تضعیف دو طرف باعث تضعیف و تزلزل کل نظام و هموار شدن قیام برای سرنگونی است. همگان می دانند که امامان جمعه و ارگانهای خودساخته همچون مجمع تشخیص و شورای نگهبان به اشارات خود خامنهای است که علیه برجام و تصویب لوایح FATF مدام روحانی را حتی تا مرز خیانت متهم میکند. برای حسن ختام این مقاله باید گفت که اینگونه کشمکشها و فاش گویی ها نه تنها به نفع هیچ کدام از جناحها تمام نمیشود. بلکه بر اوج مخاصمات میافزاید و کلیت رژیم را به پرتگاه سرنگونی نزدیک میکند.
وقایع روزهای اخیر از قبیل استعفای ظریف و نتایج ناشی از آن و انتصاب رئیسی جلاد به منصب قضائیه و معاون خبرگان ارتجاع نشان از قفل شدن اوضاع و در غلطیدن رژیم به شرایط سرنگونی است. انتصاب رئیسی جلاد به مناصب درجه اول و مهم رژیم نشان آن است که خامنهای همچمنان میخواهد با سرکوب بی حاصل به خلافت ننگین خودش ادامه دهد ولی زهی خیال باطل؛ و این رژیم در کلیت آن محکوم به سرنگونی است و مقاومت مردم ایران همراه با مردم به جان آمده این امر را محقق خواهند کرد و آن روز دور نیست.