این جملات نه تبلیغی و نه ذهنی است، بلکه برآمده از دادههای حکومت و همچنین ابراز خشم و عصیان مردم بجان آمده در شبکههای مختلف بویژه مجازی میباشند.
نماینده ولیفقیه طلسم شکسته و منفور مردم در شیراز در سخنانی ابعاد خشم و تنفر جامعه را اینگونه به بیرون ساطع کرده است: «در بازدید از مناطق سیلزده با خشم و عصبانیت مردم روبهرو شدیم. من در بازدید از مناطق سیلزده چندین فحش خوردم و اعصابم خرد است».
(سایت حکومتی تابناک ۷ فروردین ۱۳۹۸)
این وضعیت شکننده برای هردو باند نظام در حالی است که سیاست کلی رژیم بر فاکتوری بنام «خرید وقت» استوار شده است. بر این منطق است که روحانی و تمامی فرماندهان سپاه، ارگان های وابسته به باند خامنهای، دستگاه قضائیه و یا مجلس حکومتی که در پدیدار شدن این وضعیت بحرانی مجرم هستند، ضمن کوچک نمایی از ابعاد خسارات بر مردم، تلاش دارند تا موضوع را تنها به «حادثهای طبیعی» که در بسیاری دیگر از کشورها میانجامید، محدود نمایند.
همچنین در این راستا و با نیم نگاهی به منظر شهرهای ویران شده، زمینهای کشاورزی نابود شده، روستاهای با خاک یکسان شده و نیز با نگاهی به عمق فاجعه ملی که تماماً به دلیل بیتدبیری، بلبشو، سوء مدیریت و هدر دادن میلیاردها دلار از سرمایههای ملی در تنور سیاستهای خامنهای هزینه شده اند، اکنون دلائل هرچه بیشتر پشت کردن جامعه به رژیم را بهتر میتوان درک کرد.
مردم حق دارند تا از این رژیم متنفر باشند، زمانیکه ژنهای برتر، آخوندهای حکومتی مفتخور را در ناز و نعمت میبینند، زمانیکه ماشینهای لوکس، ویلاهای چند ده میلیاردی را در خیابانها میبینند، زمانیکه درآمدهای سرشار بنیادها و تولیتهای غارتگر و وابسته به بیت ولیفقیه را میبینند، زمانیکه اختلاف شدید طبقاتی، فقر، گرسنگی، گرانی، ناعدالتی، بی دارو و درمانی و یا ابعاد دزدیها و بریز و بپاش های متولیان نظام را با گوشت و پوست خود لمس کنند، دیگر جایی برای سیاه نماییها و اشک تمساح ریختنهای کارگزاران رژیم باقی نمیگذارند.
بر این منطق و در پی فشارهای اجتماعی است که نماینده خامنهای در اهواز به این سوء مدیریت و بلبشو و فساد در درون نظام تبهکار آخوند اعتراف کرده و میگوید: «اگر درختان جنگلها قطع نمیشدند یا نهرها و رودخانهها لایروبی میشدند تا حدود زیادی از وقوع سیل جلوگیری میشد. بیش از ۱۰ سال است که رودخانههای خوزستان لایروبی نشدهاند».
سخن از سفرههای خالی، درد و رنج مردمی محروم و زجر دیده، سقفهای فروآمده بر سر مردم، خانههای ویران شده، پلها و راهها و معابر در گلولای فرورفته و یا آثار و ابنیهی تاریخی بهشدت صدمه دیده است که صد البته برای ترمیم و مرمت تمامی آنها در این نظام فاسد و غارتگر سالهای نوری زمان لازم است.
اکنون فشار تودهها از پائین نیز دیگربار به بروز شقه و شکاف در رأس نظام راه برده است، بطوریکه باندهای فاسد حکومتی هرکدام تلاش دارد تا ضمن سلب مسئولیت از خود، ابعاد خسارات را یا بر گردن دولتهای قبلی نظام انداخته یا آن را به باند مقابل پاسکاری نمایند.
درحالیکه مردم ایران بخوبی واقفاند که تمامی جناحهای رژیم برای پدیدار شدن این وضعیت مخرب مقصر میباشند. انگشت اتهام در وهله نخست بهسوی شخص اول نظام که اکنون به مانند موش در سوراخ پنهان شده و یا پروژههایی است که به دلیل وجود فساد و حرص و ولع باندهای مافیایی به زیربناهای کشور صدمات جبران ناپذیری وارد کرده، بطوریکه با ۱۰ دقیقه باران، شهر شیراز به «اقیانوسی» تبدیل گردید و با خود بیش از ۱۲۰ نفر از هموطنان امان را به کام مرگ فروبرد.
نشانههای این شقه و شکاف را نماینده خامنهای در این شهر اینگونه به بیرون ساطع کرده است: «چرا شهرداری بلوار کشیده و مسیل را مسدود کرده است؟ آب بالا دست دروازه قرآن باید از کجا سر در بیاورد که سیل جاری نشود؟ تونلی که شهرداری در منطقه سعدی احداث کرده به رودخانه تبدیل شده است». (سایت اقتصاد ۲۴ / ۷ فروردین ۱۳۹۸)
بدین سان ملاحظه می شود که سال نو با بحرانی دیگر که صد البته رژیم آخوندی مسئول و مسبب اصلی آن می باشد برای مردم میهن امان آغاز شده و بدین سان کلیت نظام یکبار دیگر با تنفر ملی ضریب دوچندان خورد.