سیل می آید که در روزهای آینده فروکش کند ولی عمق بحران و میزان خسارتهای این سیل در آینده کوتاهی بسیار روشن تر خواهد بود. اولین عواقب سیل عدم بهداشت و نداشتن آب آشامیدنی است. به همین علت خطر شیوع بیماریهای مسری که در اثر نبودن بهداشت و عدم رعایت مسائل بهداشتی بسیار زیاد است. بیماری وبا یکی از شناخته شده ترین بیماریهای دوران پس از سیل، زلزله و سونامی است. فیلم هائی که از طرف خود مردم در فضای مجازی پخش می شود نمی تواند یک هزارم از بعد فاجعه را نشان دهد. آنچه مسلم است این است که رژیم نه می خواهد به مردم سیل زده وبلا دیده کمکی کند و نه توان آن را دارد. هزاران هزار نفر سرپناه خود را از دست داده اند و زندگیشان در گل ولای به جا مانده از سیل از بین رفته است. به این نکته می توان توجه کرد که در روزهای اول سیل تقریبا بایکوت خبری گسترده ای از طرف مطبوعات غرب به چشم می خورد و به جز خبرهای بسیار کوتاهی چیزی دیده نمی شد. برای ایرانیان ساکن این کشورها این سئوال پیش آمده بود که علت این سکوت خبری در مورد فاجعه ای که ایران را به بنگلادش تبدیل کرد، چه می تواند باشد. تعدادی از ایرانیان هم با مطبوعات و رادیو، تلویزیونهای کشوری که در آن زندگی می کردند، تماس گرفته و خواستار توضیح شده بودند. ایادی حکومتی که نیز در شوک و یا سکوت بودند و می خواستند با دجالگری تمام از این فاجعه استفاده کرده و برای خود فرصت و زمانی بخرند ناگهان از خواب خرگوشی بیدار شدند و به این نتیجه رسیدند که علت تمامی دردها و فجایعی که بر مردم می رود همین تحریمها هست و بس. به همین علت به کارگزاران و لابی ها خود این دستور دادند که در یک ارکستر هماهنگ عدم کمک رسانی به گردن تحریمها بیاندازند و دیدیم که آنان هم نیز این وظیفه ضد انسانی را به نحو احسن به گردن گرفته و در انجام آن کوشا هستند. کمتر رسانه ای از هوادران مماشات دیده می شد که به همین نتیجه گیری نرسیده باشد. در همین ارتباط تلویزیون سراسری سوئد در پخش خبری کوتاه از فاجعه سیل ضمن نقل قول از ظریف، به همان نتیجه رسیده بود که رژیم رسیده است. ضمن تماس با او خواستار توضیحی در مورد چگونگی پخش خبر شدم. جواب این خانم را بدون دخل و تصرف ترجمه شده است.
"می خواهم روشن کنم که این تلویزیون سوئد نیست که توئیتر وزیر امور خارجه ایران را فرستاده است. این شیوه بیان و توضیحات اوست. ما نیز آمریکا را در این مورد مقصر نشان نداده ایم، رژیم ایران (توجه کنید که خبرنگار از واژه رژیم به جای دولت و یا حکومت استفاده می کند) این کار را می کند. اینکه گفته ایم وضعیت اقتصادی ایران بعد از سر گرفتن تحریمهای تازه بدتر شده است را به عهده می گیریم. ولی اینکه از سر گرفته شدن تحریمها به گردن کدام یک است، سئوال دیگری است. آیا تو با کسانی را که در مناطق سیل زده هستند، ارتباط داری؟ و اگر این چنین است کسانی هستند که بتوانند و یا «جرأت» انتقاد از رژیم را داشته باشند. اگر کسی را می شناسی با من تماس بگیر و من با کمال میل آن را می پذیرم. با احترام ....".
نمی شود که مردم ما در گل و لای دست وپا بزنند وما ساکت باشیم و دست این چنین افرادی را رو نکنیم. نمی شود که ما شاهد درد و رنج مردممان باشیم و حرکتی نکنیم. چهره های دردمند مادرانی که خانه و کاشانه خود را از دست داده اند. خانواده هائی که تمامی دارائی شان در زیر تن ها گل ولای مدفون شده اند و از داشتن اولیه ترین نیازهای انسانی محروم هستند. مردم ما در ایران گرفتار بلیه ولی فقیه هستند که بر روی مردمی که خواست طبیعی خود را طلب می کنند، آتش می گشاید و برای اداهه قدرت ننگین خود به جای کمک زرهپوش به خیابانها می فرستد. این مردم به جز مقاومت سازمانیافته کسی را نداردند که فریادشان را به گوش جهانیان برسانید. قبل از هر کس رژیم خوب این را می داند و در صدر کارهایش شیطان سازی از مقاومت و اتهام های واهی زدن قرار دارد. سیلی که مساحتی به اندازه چند کشور اروپائی را در بر گرفته است. هنوز دغدغه ولی فقیه سوریه و عراق است و بس! اینان کوچکترین و کمترین احساس انسانی نسبت به مردم ایران ندارند. اگر نه که می شد با چنگ و ناخن و دندان کمک های مردمی را به سیل زدگان رسانید. سپاه پاسدارانی که ادعای ساختن بیمارستان و راه و جاده و شهر را دارد، هنوز نتوانسته یک بیل مکانیکی به مناطق بفرستد. کسانی هم به این مناطق می روند در اوج دجالگری در خیابانهائی که آب گرفته راه می روند و نمایش می دهند.
این سیل و درد مردم نباید فرصتی برای کسانی شود که تا دیروز دردشان ندیدن مادر بزرگشان بود و یا اینکه به علت تحریمهای آمریکا و نبودن دارو در ایران مادرشان و پدرشان از پیاز استفاده می کنند، برای اینکه اشکهای چشمانشان خشک شده است و قطره اشک در ایران وجود دارد. این خانم نازک دل دردش که درد مردم نبوده همین طوری یادش افتاده که سیل هم مزید بر علت شده، ببخشید سیل نه!! تحریمها.
در همین روزها ینس استولتنبرگ دبیر کل ناتو برای بزرگداشت تأسیس ناتو در واشینگتن به سر می برد. او در برای نمایندگان مردم آمریکا در کنگره آمریکا سخنرانی کرد. سخنرانی او بارها با تشویق و کف زدن های ایستاده از جانب حضار قطع شد. ینس استولتنبرگ که قبلا سمت نخست وزیری نروژ را در زمانی که یک تروریست افراطی نازیست جان بیش از هفتاد نفر گرفت به عهده داشته است در بخشی از سخنرانی گفت به لزوم داشتن وجود ناتو پای فشرد و گفت مبارزه برای از بین بردن دیکتاتورها برای حفظ صلح است و در این مورد از اتحاد نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس برای مبارزه با هیتلر نام برد. او همچنین از حضور آمریکا و نیروهای متحد برای شکست داعش نام برد. بنا بر این مبارزه با زشت ترین و ضدبشر ترین حکومت دوران مبارزه ای مشروع و شناخته شده است. اینکه دیدگاه خمینی و ایده ئولوژی باقی مانده از او در شرایط کنونی بالاترین خطر صلح و امنیت جهانی است نیز برای ما کاملا روشن است.
در مراسم نوروزی مقاومت در پایتخت آمریکا، واشنیگتن شخصیت های آمریکائی برجسته ای سخنرانی کردند که در خور توجه ویژه است. یکی از این سخنرانان سفیر لینکن بلومفیلد بود که تا اندازه ای از پروژه شیطان سازی رژیم پرده برداشت. او در بخشی از سخنرانی نوروزی خود در دفتر شورای ملی مقاومت در واشینگتن گفت: شما میتوانید بهار را احساس کنید؛ اما چیز دیگری را هم میتوانید حس کنید. میتوانید حدس بزنید؟ افرادی که در واشنگتن نگران هستند. آنها نگران هستند نه شما. برای مثال، اینها کسانی هستند که سالیان است در رابطه با ایران به ما «درس میدهند»، تمام باصطلاح متخصصین آمریکایی، تمام خبرنگاران آمریکایی. آنها به تهران میروند، با رژیم صحبت میکنند، مصاحبه های بزرگ میگیرند، باز میگردند و ناگهان متخصص امور ایران میشوند؛ و آنها بسیار نگران هستند زیرا صحنه دارد تغییر پیدا میکند؛ و در سال جدید آنها به آینده نگاه میکنند و از خود میپرسند که میتوانم باز هم به ایران بروم؟ آیا ظریف هنوز آنجا خواهد بود؟ اسم خودم را در چاپ و زیر سطر خواهم دید؟ آیا هنوز متخصص بزرگی خواهم بود که بتواند در رابطه با مردم ایران و اهداف سیاسی آنها شهادت بدهم؟ و وقتی من به این درجه از نگرانی نگاه میکنم به جامعه ایرانیان مقیم آمریکا فکر میکنم؛ اما چطور است که با اینحال افراد دیگری با نیویورک تایمز صحبت میکنند و میگویند ما میتوانیم از جانب جامعه ایرانی مقیم آمریکا صحبت کنیم درحالیکه این شخص فقط گرین کارت دارد و وقتی یک گروه درست میکرد این را به هیچکس نگفت. چقدر جالب.
بنابراین، افرادی هستند که دارند خیلی نگران میشوند زیرا شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران و جامعه ایرانی مقیم آمریکا شجاع هستند؛ و حقیقت برای آنها اهمیت دارد. آنها بدنبال عدالت هستند، عدالت که در قلب تمدن انسان است. در قلب همه ادیان. در قلب عدالت دنیا. در قلب حاکمیت قانون. آنها خواهان عدالت هستند و شجاعت آن را دارند که برای دسترسی به عدالت تلاش کنند؛ و افرادی که در واشنگتن نگران شده اند و در رابطه با ایران به بقیه «درس میدادند» شجاعت آنرا ندارند که با فاکت ها و حقایق مواجه شوند؛ و حالا نگران شده اند زیرا حقایق روشن میشوند. آنها نگران میشوند وقتی شخصیت های برجسته ای مثل فرماندار ریج و سفیر بلکول و سایرین را میبینند که در رابطه با ایران سخنرانی میگنند. آنها ادعا میکنند «این شخصیت ها اصلا مجاهدین را درک نمیکنند، در عوض بگذارید من در رابطه با مجاهدین به شما بگویم!»؛ اما فرماندار ریج و شخصیت های دیگر خانم رجوی و سازمان مجاهدین خلق ایران را خیلی خیلی بیشتر از هر کسی میشناسند که با نیویورک تایمز حرف میزند. دیگران نمیبینند که آنها وقت زیادی را در همکاری با یکدیگر صرف میکنند و در رابطه با آینده ایران حرف میزنند و ساعتها و ساعتها از وقت خود را به این امر اختصاص میدهند و خود را صرف آینده ایران میکنند، در کنار جامعه ایرانی مقیم آمریکا، شورای ملی مقاومت ایران و در پاریس و آلبانی و واشنگتن و سایر نقاط که همین کارها را انجام میدهند.
در همین مراسم آدام ارلی سخنگوی پیشین وزارت خارجه آمریکا در این باره نیز گفت: دو نکته به نظر من حائز اهمیت است. نکته اول اینکه رژیم از شما هراس دارد؛ و این چیز خوبی است و بخاطر آن به شما تبریک میگویم؛ و نکته دوم این است که شما تاثیرگذار هستید. شما بعنوان جامعه ایرانیان مقیم آمریکا. آنها گوش فرامیدهند و میشنوند و به همین خاطر این نوع جلسه ها و حرف زدن و فعال بودن بسیار مهم است. همانطور که میدانید، اینکه آنها بدنبال شما هستند و میخواهند به شما حمله کنند نشانی از موفقیت شما است؛ و یکی از دلایلی که فکر کنم از جانب شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق صدمه میبینند این است که نقاط تضاد و اختلاف خیلی روشن است. از یک طرف، یک مشت آخوند متعلق به دوران گذشته که هیچگاه انتخاب نشده اند و پول مردم را می دزدند و تنها با کشتار بر سر قدرت مانده اند؛ و از طرف دیگر یک جنبش ملی که مدافع برابری زن و مرد، آزادی بیان و جدایی دین از دولت است.
ببینید، حقیقت ساده این است که رژیم ایران در نگاه مردم ایران نامشروع است و خودشان هم به این امر آگاهند؛ و آنها میدانند که جنبش های محبوب مانند شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران دارای مشروعیت هستند و به همین خاطر هم آنها تعهد کرده اند که با شما مقابله کنند، صدای شما را خاموش کنند و کشتار کنند. آنها میدانند که شما صحنه را ترک نخواهید کرد. آنها میدانند که شما پشتیبان دارید؛ و آنها میدانند که زمان شکست شان نزدیک است چون هرگز موفق نخواهند شد.
حال به وجه دیگری از صورت مسئله ایران می پردازم. رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران از نخستین ساعاتی که خبر فاجعه سیل رسید ضمن فرستادن پیامی به مردم ایران از کانون های شورشی خواست که کمکهای خود را بدون واسطه به مردم برسانند. در ادامه با فرستاده پیامهای متعدد فاجعه سیل را یک فاجعه ملی خواند و خواستار این شد که سپاه وارتش تمامی امکانات خود را در اختیار کمک رسانی به مردم بگذارند (مشروح این پیامها در سایت های وابسته به مقاومت در دسترس است.)
با توجه به موارد ذکر شده برای ما ایرانیان خارج از کشور یک وظیفه بیشتر باقی نمی ماند و آنهم افشای خط مماشات و اپوزیسیون های دست ساز رژیم است که با کد ضد خشونت برای استمرار و بقای رژیم فعالیت می کنند و تحریمها را بهانه ناتوانی های رژیم برای حل مسائل مردم نشان می دهند. هواداران مقاومت و مجاهدین با سرلوحه قرار دادن شعار "می توان وباید" از پس این مهم برخواهند آمد. این تجربه مقاومت خونبار مردم ایران است.