خامنه ای: آقایان و برادران بالاخره این ترامپ..... کار خودش را کرد و سپاه را در لیست گذاشت. آقای شیخ حسن ..... چرا گذاشتید سپاه را توی لیست بذارن؟ بنده گفتم هر مقدار که میخوان از حساب خود بنده بدید. گفتم از روابط .... و ظریف استفاده کنید. گفتم ظریف را بفرستید پیش اروپائیها قول قرارداد بدهد که نذارن اونا بذارن. چرا گذاشتن؟ چرا گذاشتید اینا بذارن که اونا بذارن؟
روحانی: دادیم حاج آقا. هم قول دادیم و هم نقد هدیه دادیم. قرار نبود اینا بذارن که اونا بذارن.
خامنه ای: نخیر اینطور نیست. قرار نبود که شما بذارید که اونا بذارن که امریکائیها بذارن. یعنی شما به بنده تعهد سپردید که نمیذارید اونا بذارن. سر بنده را شیره نمالید......
رئیسی: حضرت آقا بنده یک پیشنهاد دارم.
خامنه ای:بفرمائید.
رئیسی: البته این پیشنهاد را با کمی تفاوت قبلا برادرمون سردار رضایی داده اند. پیشنهاد می کنم که غافلگیرانه تعدادی از قایقهای برادران در خلیج فار به ناو هواپیمابر آمریکا حمله کنند و حد اقل ده تا پانزده افسر امریکایی را دستگیر کنن و بیاورند. آنوقت تهدیدشان کنیم که یا اسم سپاه....
خامنه ای(حرف رئیسی را قطع می کند): ایشان عقلشان پارسنگ برمیدارد ولی شما چرا این حرفها را می زنید. من نگرانم که چرا این امریکائیها تا بحال آن سردار نابغه فرهنگی را ندزدیده اند.
رئیسی: یعنی می فرمائید که طرح خوبی نیست؟ بنده بارها از سردار نقدی شنیدم که منتظرن شما چنین دستوری به ایشان بدهید.
فیروزآبادی: حضرت آقا اجازه بدهید تنگه هرمز را ببندیم. بنده داوطلب فرماندهی بستن تنگه هستم.
خامنه ای: نخیر سردار ما به مشورت شما در امورات نظامی نیازمندیم.
روحانی: حضرت آقا بنده عرض کردم که اجازه بدهید خودم مستقیما با ترامپ مذاکره کنم. آدم ساده ایه. زود میشه خرش کرد.
خامنه ای: تو چکاره ای که با ترامپ مذاکره کنی. لازم باشد خود حاج قاسم می کنه. تو از بس دروغ گفتی دیگر حنایت پیش ترامپ رنگی نداره.
روحانی: ولی بنده رئیس جمهورم. ترامپ هم رئیس جمهوره.
رئیسی: شما در انتخابات تقلب کردید. اگر آقا بنده را امر به سکوت نفرموده بودند پرونده تقلب انتخابات و دکترای تقلبی و بقیه موارد را رو میکردم. بنده اجازه میخوام که به عنوان رئیس قوه قضائیه با ترامپ ملاقات کنم. همین امروز میدهم تعدادی از دو ملیتی ها را بگیرند و بعد به ترامپ پیام مذاکره در مقابل آزادی زندانیان امریکائئ را میدهم.
خامنه ای: آقای رئیسی کار از این حرفها گذشته. اسم رفته است در لیست. به سادگی نمیشه درش آورد.
پاسدار سلامی: حضرت آقا بنده پیشنهاد می کنم که با تعدادی از نیروهای جان برکف سپاه به کاخ سفید حمله کنیم و لیست را بدزدیم.
لاریجانی: سردار سلامی شما اجازه ندارید بدون تصویب مجلس به کاخ سفید حمله کنید. هر کاری یک راهی دارد. آقای رئیسی هم اجازه ندارند بدون اجازه مجلس با ترامپ مذاکره کنند. بنده پیشنهاد می کنم که خودم با رئیس مجلس امریکا ملاقات و گفتگو کنم. بهتر میشه مسئله را حل کرد
رئیسی: شما مثل اینکه جایگاه مقام عظمای ولایت را نمیدانید. مجلس بتواند به همان کارهای معمولی برسد کلاهش را باید به هوا بیندازد. حضرت آقا دستور بدهند همه کاری شدنی است. خود بنده اعلام آمادگی می کنم که در کنار سردار سلامی به کاخ سفید یا هر کاخ دیگری حمله کنیم و لیست را بدزدیم
جنتی: دزدیدن لیست ایراد شرعی هم ندارد. حضرت آقا حکم حکومتی صادر بفرمائید که لیست را بدزدن و اونوقت اولا اسم خودمان را خط می زنیم و ثانیا بقیه لیست را به شوروی ها می فروشیم.
خامنه ای: حاج آقا شما انگار خبر ندارید که شوروی خیلی وقته که رفته پی کارش. اگر هنوز شوروی وجود داشت شاید میتوانستیم از اونا بخواهیم که کاری بکنن. اما این پوتین اینکاره نیست.
روحانی: حضرت آقا اگر موضوع دزدیدن لیست جدی باشد بنده پیشنهاد می کنم که آقای ظریف از طریق طرفدارانمان در وزارت خارجه و کاخ سفید لیست را بدزدد. اینطوری اعلام جنگ هم نشده و اگر طرف را بگیرن هم ما میتوانیم انکار کنیم و ظریف هم اعلام پناهندگی سیاسی بکند و وارد دسته رضا پهلوی بشود.
خامنه ای:آشیخ حسن..... کار از این حرفا گذشته.
مصباح یزدی: حضرت آقا بنده همونطور که قبلا هم خصوصی خدمت شما گفتم اجازه بفرمائید که آیات عظام از نیروی ماوراء الطبیعه استفاده کنند. نظام در خطر است و چاره دیگری نیست. میشود ترامپ را با استفاده از همین نیرو و به خدمت گرفتن برخی بزرگان اجنه، طلسم کرد. در مورد همین سیل اخیر اگر آقای روحانی به آیات عظام مراجعه کرده بودن این فاجعه درست نمیشد و آبروی نظام نمی رفت
روحانی: آقا والله بنده در این زمینه کوتاهی نکردم. ستاد حوادث ده ساله که با آیات عظام قرارداد گرفتن دعای سیل خوابان و ضد زلزله داره و هرساله بودجه به آقایان میدیم. اما آقایان سالی چند تا دعای مختصر میدن که بازم کاری نمی کنه.
خامنه ای: آشیخ حسن حالا با چند تا سفر به انگلیس برای ما متجدد شدی و روحانیت معظم را دست کم میگیری؟
روحانی: نه والله حضرت آقا. شما خودتان مستحضر هستید که در بودجه سالیانه ما، در همه این سالها در حالیکه بودجه همه جا کم شده اما بودجه موسسات آقایان همیشه هرطور فرموده اند زیاد شده. فقط خواستم بگم که دعاهایی که به ما دادن اثر نداشت. بنده خودم یک شب تا صبح خواندم. همان شبی که خبر سیل پلدختر رسید.
قاسم سلیمانی: آقای روحانی مگر میشود دعای آقایان کاری نکنه؟ چرا مزخرف میگی آشیخ حسن. اگر دعای خیر آقایان نبود ما در سوریه کاری از پیش نمی بردیم.
روحانی: دعای خیر بود ولی اصل قضیه دلار خیر بود. اونم میلیارد میلیارد. که از اوباما گرفتیم. اونم با سیاست. البته خود آقا بر همه کارها نظارت داشتند.
خامنه ای: حاج قاسم بنده شک ندارم که آقای روحانی به دعای آیات عظام معتقدند. و همونطور که آقای مصباح گفتند باید از نیروی ماوراء الطبیعه علما کمک گرفت. باید ببینیم چرا اون دعاها اثر نکرده. شاید درست خوانده نشده. آقای روحانی اگر همراه دارید بفرمائید بخوانید ببینم مشکل کجا بوده.
روحانی( با کمی مکث برای بیرون کشیدن دعا از جیبش، شروع به خواندن یک دعای عربی می کند....... یکی دو دقیقه می خواند)
خامنه (خواندنش را قطع می کند): صبر کن صبر کن ببینم. مومن اونجایی که نون ساکن بر میم رسیده باید ادغام میکردی. نون ساکن چون رسد بر یرملون ادغام کن. اون لام را هم باید مشدد می خواندی. مگر شما حوزه نبودی؟.
روحانی: ببخشید حاج آقا حواسم نبود.
خامنه: همین حواس پرتی امثال شماست که آبروی روحانیت را برده. آیات عظام با زحمت و مرارت و چندین شبانه روز اعتکاف و روزه و غذا نخوردن و فلان، دعا تهیه می کنند. آنوقت شما با غلط خواندنش هم بودجه کشور را به باد میدهید و مردم را دچار مشکلات می کنید که بعد می ریزد توی سر خودمان. اگر احمدی نژاد این کار را کرده بود یه چیزی. اما شما که عمامه داری دیگه چرا؟ اگر بجای تلف کرن عمرت در دانشگاه آکسفورد و گرفتن دکترا.....
لاریجانی (وسط حرف خامنه ای می پرد): کدوم آکسفورد حاج آقا؟ کدوم دکترا؟ یعنی ایشون گفت شما هم باور کردید؟
خامنه ای: آقای لاریجانی اینجا مجلس نیست که وسط حرف همه می پری. اینجا بنده تصمیم میگیرم که چه کسی آکسفورد بوده و چه کسی نبوده.
لاریجانی: ببخشید حاج آقا. می فرمودید. در مورد دعایی که ایشون نتونست بخونه می فرمودید
خامنه ای: بله بنده خودم در زمان شاه ملعون یک بار سوار قطار بودم و قطار سرعتش زیاد بود و بنده می ترسیدم. دعای کُندشدن سرعت از مرحوم علامه مجلسی همراهم بود. خواندم. اما بر اثر ترس، همین نون ساکن را که به میم رسیده بود ادغام نکردم. باعث شد قطار چپه بشود و اگر نبود دعای نجات از قطار چپ شده که به دادم رسید، حالا بنده می بایستی در عالم برزخ همراه شیخ اکبر برای سرگرمی به استخر می رفتم.
پاسدار سلامی: برای سلامتی آقا بلند صلوات ختم کن
صدای صلوات حضار.
خامنه ای: آورین آورین سردار. ممنونم. وقت نماز است. بقیه بحث را بعد از خواندن نماز و خوردن شام ادامه میدهیم.