از یکسو احساس فقدان شخصیتی که جایش بسادگی قابل پر کردن نیست و از سوی دیگر احساس غرور و افتخاری غیرقابل توصیف از داشتن شهیدی که علیرغم برخورداری از بالاترین مدارج آکادمیک و مقام و مرتبت شغلی اما در انتخابی ستایش انگیز همه را به گوشه ای نهاد و زندگی خود را وقف نبردی بی امان با درنده خوترین رژیم تاریخ معاصر کرد و در مسیر افشای جنایات و توحش این هیولای مهیب تا آنجا پیش رفت که آن را با خون خود مهر کرد.
دکتر کاظم رجوی براستی شهید بزرگ حقوق بشر است و او خود پیشاپیش گفته بود: ما تاریخ حقوق بشر را با خون خود مینویسیم و الحق که این را در عمل با پایداری و شهادتش چه زیبا به ثبت رساند.
در وصف او گفتنی ها بسیار است. چه کم و نارساست اگر او را یک دیپلمات مقاومت بنامیم. دکتر کاظم، انسانی و الا، چهره ای دوست داشتنی و صمیمی، متواضع و به دور از هر گونه تکبر، مملو از عواطفی خالص به مردم و به پیشتازان مبارزه برای آزادی مردم. هرکس با دکتر کاظم از نزدیک کار می کرد، به زودی احساس می کرد که میدان و صحنه و اقعی مبارزه و فعالیت دکتر کاظم، نه کنفرانسها یا ملاقاتها، بلکه قلب و ضمیرش بود. همآنجا که در هنگام شرح و بیان رنج و دردهای یک زندانی شکنجه شده، برانگیخته می شد و احساسها و عواطف انسانی و مردمی او چنان می جوشید که هیچ عرفی را به رسمیت نمیشناخت و اشکهایش در جلوی خبرنگاران جاری میشد وهمانجا که در هر ملاقاتی جسورانه و خستگی ناپذیر برای احقاق حقوق از دست رفته خلقش برانگیخته می شد و در تلاشهایش موانع را به رسمیت نمی شناخت و برای حساب و کتابهای هزل و متداول دیپلماتیک پشیزی ارزش قائل نبود.
در تلاش و پشتکار بی وقفه اش برای احقاق این حقوق انسانی، او خود را نماینده قربانیان ستم و جنایت آخوندهای ضد بشر و صدای قلبهای شکسته آنها میدید. او کسی بود که به دنبال تلاشهایش در مقر اروپایی ملل متحد درژنو برای محکوم کردن رژیم در کمیسیون حقوق بشر، به نیویورک رفت و نخستین محکومیت جنایات ضد بشری رژیم را در مجمع عمومی ملل متحد به عنوان عالیترین مرجع بین المللی به ثبت رساند. دکتر کاظم کارنامه درخشانی از این موفقیتها داشت و پس از هر پیروزی در محکوم کردن بین المللی جنایات خود را عمیقا متعهد میدانست که این پیروزی را ولو با شاخه گلی و یا با کلامی صمیمانه با همرزمانش یا با حامیان مقاومت به اشتراک بگذارد و در مصاحبه هایش پیام هر پیروزی را با صدای رسا بر فرق دشمن بکوبد.
دکتر کاظم در نبردش برای حقوق بشر به طور تمام عیار ذوب بود. برایش فرق نمیکرد که صحنه نبرد کجاست. فراخوانها و پیامهای مسعود را برای احقاق حقوق مردم ایران و برای رساندن پیام خون شهیدان و رنج اسیران با تمام و جودش پیگیری می کرد. برای او مسعود نه یک برادر بلکه رهبری بود که با او عهد جانانه بسته و انتخابش کرده بود. براستی که دکتر کاظم دین بزرگی به گردن هر مبارز راه آزادی به خاطر تلاشهایش به منظور حفظ جان مسعود دارد.
به همین خاطر است که هروقت صحبت از دکتر کاظم میشود، خواهران و برادران مجاهد از او خاطره ها میگویند و درسهایی را که گرفته اند وصف میکنند. یکی میگوید تاثیرگذاری در فعالیتهای بین المللی را از او آموخته، دیگری میگوید جسارت در عدالتخواهی را در او یافته، سومی میگوید دکتر کاظم در صحنه کارزار حقوق بشر سراز پا نمی شناخت تا بتواند با محکوم کردن اعدامها و شکنجه ها و موارد مختلف نقض حقوق بشر در قطعنامه ها و بیانیه های ملل متحد، کوس رسوایی رژیم ضد بشر را در همه جا به صدا در آورد.
وقتی همه این تجارب و گفتنی ها را روی هم میریزی به شخصیتی میرسی که سرمشقی برای راه باز کردن و اثر گذاری به منظور احقاق حقوق پایمال شده مردم ایران توسط دژخیمان دیکتاتوری و همدستان مماشاتگر آنهاست. آنهم در تمامی سالهایی که طرف معامله ها و عوامل اجیر شده توسط این رژیم برای سرپوش گذاشتن بر جنایات سرکوبگرانه آخوندها و بزک کردن چهره دژخیمان حاکم تحت عنوان سرمایه گذاری روی مدره ها یا جناح میانه رو، پیوسته تلاش کرده و می کنند تا تمامیت رژیم را حفظ کرده و معامله و تجارت با آن را به بهای استمرار سرکوب و غارت مردم ایران ادامه بدهند.
پس درود بیکران بر ”شهید بزرگ حقوق بشر“ که نه فقط بخاطر از جان گذشتگی و شهادتش در مسیر حقوق بشر، بلکه بخاطر الگو و مسیر راهگشایی که در صحنه نبردهای حقوق بشر از خود باقی گذاشت. باید یکصد بار او را ستود.