سخن از قریب ۴۵ میلیون خانوار کارگری در دیکتاتوری ولایت فقیه خامنه ای است که به دلیل نبود «کرامت انسانی»، حقوق اولیه، حمایتهای دولتی و یا سندیکاهای آزاد کارگری نه تنها در تأمین معاش و نیازمندیهای اولیه خود به بنبست رسیدهاند، بلکه به موازات سرکوب گسترده، پیش پا افتادهترین حقوق آنان از سوی باندهای مافیایی حکومت در واحد های کارگری و صنعتی مورد تعرض قرار میگیرد.
بدین سان شاهد رشد و نمو صنعتی بنام «استثمار» از طبقه کارگر و زحمتکش در رژیم فاسد و غارتگر آخوندی میباشیم که خود را در دستمزدهای ناچیز، قراردادهای سفید، نبود پوشش برای بیمههای درمانی. عدم امنیت شغلی، عدم پرداخت حقوق و مزایا و یا پاداش و عیدی به نمایش گذاشته است.
براین منطق است که باید نسبت به سرنوشت، شرایط کار و زندگی این بخش بزرگ از جمعیت ضربهپذیر کشور حساس بود و باز براین منطق است که باید متولیان غارتگر آخوندی را به دلیل به وجود آوردن این وضعیت بحرانی برای میلیونها هموطن به زیر سؤال برد و به چالش کشید؛ زیرا هرآنچه که به دادههای حکومتی بر میگردد، تماماً موئید اسارت و بردگی، فشار و ناعدالتی و تبعیض از سوی دولتهای دست نشانده ولیفقیه علیه قشر کارگر در ایران میباشد.
لذا از هر منظر که به وضعیت بحرانی در گسلهای کارگری بنگریم، منطقاً به مخرج مشترکی بنام وجود فقر، ناعدالتی و ستم حکومتی خواهیم رسید. فشارهای اقتصادی اکنون کمر جامعه کارگری را که در منطق خود چرخه اقتصاد کشور را باید به حرکت در آورند، با حداقل دستمزد یک میلیون و پانصد هزار تومان در ماه خرد کرده است،
این وضعیت بحرانی در حالی است که بنا بر دادههای حکومتی خط فقر در بزرگ شهرهایی مانند تهران اکنون به مرز شش میلیون و در روستاها به مرز ۲ و نیم میلیون تومان در ماه رسیده است.
وجود بحران و نارضایتی گسترده در میان کارگران و زحمتکشان میهن امان را بهخوبی میتوان در ابعاد خیزشها، اعتصابات و یا حرکات اعتراضی این قشر زحمتکش بهخوبی رؤیت نمود.
سایه شوم بختکی بنام «اخراج کارگران» از کارخانهها و واحدهای تولیدی و صنعتی که تحت نام «تعدیل» صورت میگیرد به موازات گرانی، تورم و رشد نرخ بیکاری که به گفته مقامات رژیم اکنون به مرز ۱۰ میلیون نفر رسیده است، به این وضعیت بحرانی ضریب زده و بدین سان با رشد فقر، دستان آلوده باندهای مافیایی رژیم برای استثمار کارگران و یا اخراج آنان را باز گذاشته است.
خانم رجوی با اشاره به ابعاد فقر و فلاکت کارگران و ستم حکومتی بر آنان میگوید: «راستی در کجا نمونهیی نظیر کورهپزخانههای تهران پیدا میشود که در آن زنان و کودکان در ازای ۱۷ ساعت کار طاقتفرسا فقط ۳۰ هزار تومان دستمزد بگیرند.
از این دردناکتر سرنوشت کودکان زبالهگرد در جنوب تهران است که شهرداری تحت حاکمیت آخوندها با بهکارگیری آنها بهقول رسانههای حکومتی، یک بردهداری در مناطق جنوبی شهر ایجاد کرده است».
براین منطق است که خواسته عمومی کارگران برچیده شدن این بساط ننگین و این حکومت سرکوبگر و خونریز میباشد، امری که به یقین با اتحاد و همبستگی تمامی آحاد مردم ایران، با نبرد کانون ای شورشی و بهویژه مبارزه بیامان کارگران و زحمتکشان برای عدالت، حقوق بشر و زندگی بهتر بهزودی تحقق خواهد یافت.