پس از نامگذاری سپاه جهل و جنایت در لیست گروههای تروریستی توسط دولت آمریکا، در داخل کشور وحشت و ریزش در تمامی ارکان نظام با اذعان به آینده ای نامعلوم، جدی بودن خطر انفجاری جامعه و طغیان اقشار تهیدست و همچنین رشد و اعتلای کانونهای شورشی، بخوبی عیان شده که فریاد "نترسید، نترسید" آنان بی وقفه به گوش می رسد.
آه و ناله دست اندرکاران حکومتی و دستگاههای تبلیغاتی رژیم ازافشای سیاست ها و برنامه های هسته ای برای دست یافتن به بمب اتمی از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران و نفوذ و اعتلای این سازمان در سطح بین المللی، بطور فزاینده ای شدت گرفته و روزی، فرصتی، تریبونی و منبری نیست که مجاهدین را مسبب اصلی استیصال و درماندگی خود نخوانند.
ولی فقیه ارتجاع در پی آرایش جنگی، رئیس جمهور ارتجاع بدنبال شش در دیگر برای دور زدن تحریمها، وزیر امور خارجه ارتجاع بقصد اجرایی کردن سیاست و دسیسه کثیف و قدیمی گروگانگیری، سپاه جنایتکار مشغول تهدیدات توخالی و پوشالی.
امام جمعه تهران از جنگ روانی با رخنه در اراده مردم توسط دشمن می گوید، آخوند علم الهدی از عقب ماندن و ترس مسولان برای آرایش گرفتن جنگی در برابر جنگ نرم و جنگ اقتصادی سخن گفته است.
از سوی دیگر اجرایی شدن تحریمهای کالاهای غیر نفتی در بخش فلزات و در چشمانداز قرار گرفتن دیگر تحریمها از جمله در بخشهای معادن، ساختمان سازی و مهندسی به هدف جلوگیری از این منابع درآمد، تاثیرات خود را روز به روز بیشتر نشان میدهد.
بهر شکل، وحشت از سرنگونی به دلیل نارضایتیهای مردم بجان آمده از ظلم و ستم و حرکات اعتراضی بی وقفه و به هر بهانهای، بطور نمونه خیزش روز دوشنبه گذشته دانشجویان دانشگاه تهران به اعتراض علیه قانون زن ستیز حجاب اجباری، خواب از چشم دشمنان واقعی مردم میهنمان ربوده است.
در خارج از کشور نیز سیاستهای واقعگرایانه دولت کنونی آمریکا در برابر سیاست پیشین مماشات، که دست رژیم را برای آشوب، صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی در منطقه کاملا باز گذاشته بود، در مسیر صحیح خود قرار گرفته و باب دوران پاسخگویی رژیم در برابر اعمال و رفتار جنایتکارانه خود گشوده شده است.
خروج آمریکا از برجام نقطه عطف مهمی در این رویکرد بود.
برجام حاصلی بجز مفری برای اقتصاد درهم شکسته، آنهم نه به هدف هزینه برای رفاه مردم و بازسازی زیرساختهای اقتصاد کشور بلکه غارت و چپاول آن در راه بسط و گسترش نفوذ مرگبار خود در منطقه با تامین مالی و تسلیحاتی گروههای دست نشانده تروریستی، و در بعد سیاسی، روی برگرداندن و سکوت دولت اوباما و هم پیمانان اروپایی آن در برابر سیاستهای خصمانه رژیم، نداشت.
یک سال پس از خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای سنگین و نامگذاری سپاه در لیست گروههای تروریستی، رژیم با تعلیق دو بند از تعهداتش از قرارداد برجام و اعلام زمانبندی ۶۰ روزه برای فشار به دیگر دولتهای طرف قرارداد، در واقع از روی استیصال و درماندگی دست به یک حماقت و خودزنی سیاسی زد که جواب تهدید ش را بلافاصله پس از یک روز از کشورهای اروپایی با تودهنی گرفت و این پیام را دریافت کرد که زمان تهدید و باجگیری مدتهاست بسر آمده و رژیم دیگر در جایگاهی نیست که بخواهد و یا بتواند اعمال فشار کند. دولتهای اروپایی بطور صریح بر این نکته انگشت گذاشتند که عدم پایبندی رژیم به تمامی مفاد قرارداد، راه بازگشت تحریمهای اقتصادی را هموار خواهد کرد.
با این حال کشورهای اروپایی لاشه متعفن برجام را همچنان در تابوت مماشات بر دوش می کشند.
سرعت تحولات برآمده از فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه رژیم، بناچار راه به تعیین تکلیف نظام خواهد برد، یا تسلیم و گردن نهادن به خواسته های معقول در چارچوب برنامه های ۱۲ ماده ای وزرات خارجه آمریکا و یا اصرار به ادامه سیاستهای مخرب تا کنونی خود که خطر جنگ را هرچه محتمل تر خواهد کرد.
ادعای ولی فقیه ارتجاع که "جنگ نمی شود ومذاکره هم نمی کنیم " مصداق بارز ضرب المثل "چوب و پیاز خوردن و پول دادن" می باشد وخود بهتراز هر کس می داند که در صورت عدم تغییر رفتار، هم چوب جنگ را خواهد خورد و هم پیازمذاکره ذلت بار را.
هر دو انتخاب برای رژیم بمعنی فروپاشی و در نهایت سرنگونی خواهد بود و دقیقا به همین دلیل است که از درماندگی و استیصال تمامیت رژیم سخن می رود.
تحرکات و تشبثات مذبوحانه رژیم و ایادی آن برای اخلال و خرابکاری با هدف گرفتن نفتکش ها در بندر الفجیره امارات یا حمله به تاسیسات نفتی عربستان نه نشانه قدرت، بلکه ضعف مفرط و روحیه دادن به نیروهای در حال ریزش می باشد، هرچند که هزینه چنین خود زنی ها بدرستی قابل پیش بینی و بسیارسنگین هم باشد.
سرنگونی رژیم جنایتکار آخوندی بیش از هر زمان دیگری در دسترس می باشد که این امر با گسترش فعالیتهای کانونهای شورشی و ایمان و باور مردم به قدرت خود به ایستادن در برابرعوامل سرکوب و بعنوان مهمترین عنصر داخلی تغییر، قطعا میسر خواهد شد.