حسین پویا: قصه پایان تلخ سیدعلی

 

قصه پایان تلخ سیدعلی

سیدعلی را گفت روحانی که هی
آخر راه است "ای اقبال پی"!

سنبه پر زور است و وقت رفتنه
آنکه با ما بوده، حالا دشمنه

تا اوباما بود در کاخ سفید
ناز می کردیم و او هم می خرید

رقص از ما بود و فرمان از شما
چرخش از ما، گفتن "جان!" از شما

در ژنو هم عزممان برجام بود
بهر ما خرج ناهار و شام بود

گرچه می گفتی تو از برجام بد
لیک "سازیدی"! کلاه از آن نمد

بعد از آن آمد دلار از آسمان
از اوباما جان خوب و مهربان

نیش فرزند تو و داداش من
باز شد با آن دلارای خَفَن!

عرض یک هفته دلارا دود شد
رفت در صرافی و نابود شد

بسکه بنمودند یاران اختلاس
گشت خالی بانکها از اسکناس

آن اوباما هم نکرد عمرش دوام
روزگار جان کری هم شد تمام

آن اوباما نامه هایی هم نوشت
خود تو هم دادی به او قول بهشت

لیک با تو بخت همکاری نکرد
ضربه ای خوردی دلت شد پر ز درد

بخت ما خوابیده و بیدار نیست
دولتی آمد که با ما یار نیست

شد خزانه خالی از پوند و دلار
دوستان خوردند و بعضا الفرار

جیب دولت چون بود خالی ز پول
حرف ما جایی نمی گردد قبول

آبرومان رفته در طول زمان
نیست ما را اعتباری در جهان

زانطرف مردم همه با ما به جنگ
عرصه را از هر طرف بنموده تنگ

هیچکس دیگر نباشد غمگسار
سیدعلی دیگر شده وقت فرار