قیامی میهنی در راه و پایان شب تار است
جهنم پیش روی جبهه خفاش و کفتار است
بدست وارثان ذوالفقار و تیره آرش
درفش کاویان در هر کران سرخ و پدیدار است
هوای تازه، عطر سنبل و پوسیدن زنجیر
نشان از مرگ محتوم نظام دار و دیوار است
جنایت، غارت و انسانکشی، ویرانی و ذلت
افق در دیدگاه این روانخوکان بیمار است
نه زالویی که هرسو میخزد پیگیر قربانی
بجز کرمی زبون، خوکرده با گند و لجنزار است
بهرسو میهن ما دشمنی خونی اگر دارد
امیدش بر بقای این تبهکاران خونخوار است
قیامی میهنی در راه و پایان شب تار است
جهنم پیش روی جبهه خفاش و کفتار است