چقدر دلتنگ توایم ای آزادی. چه جانهای پاکی که در این سالهای سیاه و سرد و تاریک، تقدیم راه تو نشدند و چه تن هایی که زیر ضرب شلاق و داغ و درفش آش و لاش نگشتند تا تو باز آیی و بر لبان عطشناک خشکیده از جور و ظلم و ستم، لبخندی به طراوت چشمه ساران در بهار زیبای طبیعت بنشانی.
راستی! صحبت از بهار و طبیعت شد. این هر دو خصوصا امسال به مردم ما یک عید و یک بهار واقعی بدهکارند. هنوز صحنه های تاراج شدن عید مردم در آغاز سال نو از جلوی چشممان رژه می روند. فریادها و ضجه ها و فرو ریختنها و فرو رفتنها در سیلابهایی که از نکبت و نحوست حکومت آخوندی، دامنگیر هموطنان عزیزمان شد هنوز در گوشمان طنین اندازند و نجوا می کنند که مبادا یک لحظه حتی فراموش کنی آنچه بر مردمان سرزمین کهن و اهورایی ات رفته است. پس فراموش نکرده ایم و تا رسیدن این عید و بهار دلچسب و دل انگیز، لحظه شماری خواهیم کرد.
امسال به همین انگیزه یک کهکشان نور و زیبایی را، به درخواست آن یار و یاور همیشه ستمدیدگان و محرومان به چندین کهکشان تبدیل کرده اند. کهکشانهایی زیر سقف آبی آسمان، با ستاره هایی که از گوشه و کنار این جهان بزرگ به سرعت نور و شهاب به هم خواهند پیوست و در کنار هم قرار خواهند گرفت تا مردم به پا خاسته سرزمینمان نیز ببینند و شاهد و گواه باشند که همیشه بوده و هستند کسانی که هرگز در تیره ترین نقطه شب تاریخ میهن، تنهایشان نگذاشته و اینگونه با شکوه و با وقار و پرعظمت، بر نفی تیرگی و تاریکی خیمه زده بر آسمان میهن، ستاره گونه می تازند و تا محو و نابودی کامل این ظلمت دهشتناک، از پای نخواهند نشست.
آری! امسال نیز می رویم تا کهکشان در کهکشان را در گوشه، گوشه و جای جای این کره خاکی رقم بزنیم و ترسیم کنیم. می رویم تا به جهانیان بگوئیم که هرگز مرعوب هیولای سیاه آدمخوار نخواهیم شد. می رویم تا آزادی و رهایی را برای آن میهن و مردم رنجدیده فریاد کنیم و شک نداریم که با هم و در کنار هم، همراه با خلقی که عزم جزم کرده تا یکبار برای همیشه ننگ را از دامن تاریخ میهن بزداید، هیولا را به زمین خواهیم زد.
همراه شو، اگر اندکی و ذره ای غم کودک کار بر دل و بر جگرت سنگینی می کند. همراه شو اگر کارتن خواب و گور خواب، فقط لحظه ای خواب راحت از چشمانت ربوده اند. همراه شو اگر با دیدن معصومترین زنان میهن در کنار خیابانهای هرزه، دردی سنگین بر قلبت چنگ زده است. همراه شو اگر رنج کارگر ستمدیده و به یغما رفته و بازنشسته لرزان و به غارت رفته را می فهمی و درک می کنی. همراه شو اگر زندانی سیاسی را که برای نجات همنوع از این فلاکت به بند دژخیمان افتاده است را، ارج می نهی و برای رشادت و شجاعتش ارج و ارزش قائلی.
همراه شو اگر رهایی را، هدیه و موهبت خدا برای مخلوقش می دانی و سارقان و ربایندگان آزادی را از سنخ پلیدترین موجودات این زمین به شمار می آوری. همراه شو تا با هم و در کنار هم همدل و همصدا و همدم، درد میهن را فریاد کنیم. از مردم به پا خاسته، حمایت نمائیم و به جوانان سلحشوری که شبانگاهان با مشعل آزادی در دست، نمادها و نهادهای سرکوبگر هیولا را به آتش می کشند، بگوئیم که تنها نیستند.
برخواهد شد سرانجام، خورشید
بر بلندای بام آسمان میهن
و فرو خواهد رفت تاریکی
در اعماق، عمیق ترین چاه های جهالت و نادانی
همراه شو، تا در کنار هم
در ستایش خورشید برآمده از افق
سرود فتح و چکامه روشنایی بخوانیم
وعده دیدار: بروکسل – میدان شومان
شنبه ۱۵ ژوئن ۲۰۱۹ (۲۵ خرداد ۱۳۹۸)