سپس لابیهای رژیم ایران در خارج و حسابهای زنجیرهیی رژیم از داخل ایران حملات هماهنگی را علیه من شروع کردند. هر چند ایرانیان در تبعید و شخصیتهای خارجی از این حساب قویاً حمایت کردند اما توییتر موقتاً آنرا تعلیق کرد و بعد از کسب اطمینان مجدد آنرا برگرداند. به این صورت رژیم ایران در ساکتکردن صدای من در افشای جنایت آخوندها در سطح بینالمللی شکست خورد.
بیش از همه و در یک حجم باورنکردنی، مقامات رژیم ایران از جمله سفیر آن در انگلیس تا ارگانهای سرکوب در داخل ایران برای اینترسپت و بستهشدن حساب من کف زدند و هورا کشیدند.
مثلاً خبرگزاری فارس که متعلق به سپاه پاسداران رژیم ایران است از اینترسپت بهعنوان یک رسانه تحقیقی تجلیل کرد و نوشت: «این رسانه از یک حساب شناختهشده توییتری پرده برداشت و روشن کرد که این حساب در حقیقت پروژه ضد ایرانی گروهک مجاهدین است، توییتر این حساب را مسدود کرد».
قبل از آن توئیتر در تاریخ ۲۸ مه اعلام کرده بود شبکهیی از ۲۸۰۰ حساب ناموثق را که منشاء آنها (رژیم) ایران بود حذف کرده است. دو هفته بعد از آن نیز نزدیک به ۴۸۰۰ حساب دیگر مرتبط به رژیم ایران را بسته است.
به این ترتیب در دو هفته،توییتر بیش از ۷۵۰۰ حساب مرتبط با رژیم ایران را تعطیل کرده است. برخی از این حسابها در کارزار علیه من و سایر مخالفان رژیم آخوندها شرکت داشتهاند.
اما سئوال جالب این است که این رسانه که سپاه پاسداران آنرا تحقیقی مینامد، چرا یک کلمه درباره ۷۵۰۰حساب جعلی ننوشت اما تلاش کرد با نزدیک به ۳۰۰۰ کلمه داستانسرایی، حساب مرا جعلی قلمداد کند؟
حمایت لابی بسیار بدنام دیگر رژیم ایران بهنام نایاک و عوامل آن از مقاله مرتضی حسین در اینترسپت خود گواه گویای دیگری از بیاعتباری این مقاله و ارتباط آن با عوامل رژیم ایران است. این مقاله تریتا پارسی نایاکی را بقدری تشجیع کرد که او رسانههای معتبر آمریکایی که برعکس اینترسپت میانه خوبی با رژیم ایران ندارند تهدید به حسابرسی میکند و میخواهد صدای هیچ مخالف دیگری شنیده نشود. این میزان بیشرمی را به کدامیک باید نسبت داد. مرتضی حسین یا تریتا پارسی؟
اخیراً ایرانیان در توییتر بار دیگر تنفر خود را بطور بسیار گسترده در مورد نایاک طرح کردند. قبلاً هشتگ «نایاک خفه شو» مورد استفاده قرار میگرفت و اکنون هشتگ «نایاک برای آخوندها لابی میکند» قوت گرفت و ترند هم شد.
من بارها از خودم سئوال کردم مقاله مملو از دروغ و افترای اینترسپت که آشکارا در هماهنگی با ارتش زنجیرهیی سایبری رژیم ایران و مأموران شناختهشده وزارت اطلاعات این رژیم نوشته شده چه هدفی داشت. آیا میخواست من را مجبور کند که اسم و فامیل واقعیام را نشان بدهم تا تیرهای رژیم ایران علیه من و دوستان و بستگانم مخصوصاً در داخل ایران درست به هدف بخورند؟ یا رژیم ایران و اینترسپت فکر کردند حشمت علوی وسیله سادهیی است که با هدف قرار دادن و قربانیکردن او، میتوانند سازمان مجاهدین خلق را زیر ضرب ببرند. شاید هر دو هدف بودهاند.
جالب اینجاست که نه رژیم ایران، نه لابیهای آن در غرب و نه مقاله اینترسپت هیچوقت نتوانستند فاکتها و افشاگریهای ارائهشده در حساب مرا رد کنند. بهجای آن، آنها تمام استانداردهای ژورنالیستی را کنار گذاشته و تلاش کردند منرا بهعنوان کسی قلمداد کنند که وجود خارجی ندارد.
اگر به منابع مقاله اینترسپت نگاهی دقیق بیاندازیم (متوجه میشویم که) مرتضی حسین «خیلی اتفاقی» با سه مأمور کاملاً شناختهشده رژیم ایران، یعنی حسن حیرانی، رضا صادقی و مسعود خدابنده، مصاحبه کرده است!
یک تحقیق ساده از روی اسناد منتشر شده نشان میدهد حسن حیرانی که مقاله اینترسپت او را یک مقام بالای جدا شده از مجاهدین توصیف کرده است، در واقع متقاضی عضویت بوده که این سازمان در ۱۰ آوریل ۲۰۱۸ بهخاطر «شک اطلاعاتی و امنیتی» او را اخراج کرده است.
دادگاهی در آلمان ادعاهای طرح شده توسط اشپیگل که حسن حیرانی منبع بسیاری از آنها بود را بی اساس و دروغ توصیف کرد.
در مقاله مرتضی محمد حسن بهطور «خیلی اتفاقی» به دو مأمور دیگر استناد شده است.
رضا جبلی یک نفوذی اطلاعات آخوندها که از کانادا به نزد مجاهدین در کمپ اشرف رفته بود و بعد از اخراج به ایران نزد آخوندها برگشت، در مارس ۲۰۰۸ از وزارت اطلاعات (رژیم) ایران پاسپورت دریافت کرد و به او دستور داده شد وارد فعالیت علیه سازمان مجاهدین شود. او مجدداً به عراق رفت و در نزدیکی کمپ اشرف، محل سکونت مجاهدین، توسط پلیس عراق دستگیر شد. او که در سال ۲۰۰۵ از سازمان مجاهدین اخراج شد، چگونه میتواند منبعی معتبر در مورد مسالهیی بین سالهای ۲۰۱۴ – وقتی من حساب توییتر خود را راه انداختم - تا ۲۰۱۹ باشد؟ اینترسپت میگوید این فرد اکنون در کانادا زندگی میکند. ایرانیهای مقیم کانادا به من گفتند او بهقدری بدنام است که سالها قبل حتی متهم به کودکربایی شده بود.
منبع دیگر اینترسپت مسعود خدابنده است. این فرد یک مامور کاملاً شناختهشده وزارت اطلاعات است و سابقه همکاری او با (حکومت) تهران به بیش از ۲۰ سال پیش بر میگردد.
کتابخانه کنگره آمریکا در گزارشی که به درخواست پنتاگون تهیه کرده است از این فرد و همسرش ان سینگلتون بهعنوان افرادی نام میبرد که از اواسط دهه ۹۰ توسط وزارت اطلاعات (رژیم) ایران عضوگیری شدهاند و علیه مجاهدین دست به نشر اطلاعات دروغ میزنند.
سرهنگ وسلی مارتین، افسر ضد تروریسم ارتش امریکا در عراق، در مورد مسعود خدابنده که خود را بعنوان مدیر مشاورین استراتژی خاورمیانه-- که یک پوش بیشتر نیست--معرفی میکند، مینویسد: «این ارگان بنظر میرسد از ابتدا مجهول بوده است و تحقیقات از روی سوابق علنی این ارگان نشان میدهد که فقط بهمدت کوتاهی تا سال ۲۰۱۳ که منحل شده وجود داشته است. .. و باید گفت که تمامی وب سایتهایی که توسط خدابنده استفاده میشود مانند ام یی کنسالت دات کام، .... ایران اینتر لینک و خدابنده دات ارگ توسط راوند سایبرتک خدمات رسانی میشوند که توسط رژیم ایران اداره میشوند. این مطلب توسط استند فور پیس که یک سازمان دو مذهبی یهودی– اسلامی است گزارش شده است.» ( سایت هیل تاریخ ۱۲ فوریه ۲۰۱۷)
بدلیل تمایلات سیاسی مرتضی حسین نسبت به رژیم ایران، طبعاً استفاده از منابعی که از مدتها قبل به مزدوری وزارت بدنام اطلاعات رژیم ایران مشهور شدهاند، علیه مخالفان این رژیم احتمالاً بجای اینکه خجالتآور باشد، لذتآور هم هست. بهخصوص اینکه رژیم با استفاده از همین افراد در توجیه عملیات تروریستیاش، در سال ۲۰۱۸ دو توطئه تروریستی ناموفق در فرانسه و آلبانی علیه مجاهدین خلق داشته است.
مرتضی حسین همچنین در ترویج استدلالهای رژیم ایران در توییتر بسیار فعال است. او مشخصاً حسن روحانی، رئیسجمهور رژیم ایران را فردی مدره توصیف میکند.
جالب اینجاست که مرتضی حسین هرگز به این واقعیت هولناک اشاره نمیکند که تنها زیر نظر روحانی (باصطلاح) «مدره» بیش از ۳۸۰۰ نفر تاکنون اعدام شدهاند.
وزیر (خارجه آمریکا) پمپئو به درستی گفته بود: «اینجا در غرب، روحانی و وزیر خارجهاش ظریف، اغلب جدا از رفتار شرورانه و تروریستی رژیم انگاشته میشوند. با آنها تا حدی به شکل دیگری رفتار میشود. غرب میگوید، اگر فقط میشد خامنهای و قاسم سلیمانی را کنترل کرد، امور عالی میشد...» (۲۱ می ۲۰۱۸) .
ایرانیها با این شیوه بسیار آشنا هستند؛ در زمانی که دیکتاتورها به آخر عمرشان رسیده و مستأصل میشوند، همیشه به مخالفان خود مارک دروغین و غیر واقعی میزنند؛ همیشه «خبرنگارانی» هم پیدا میشوند که شرافت خود را برای تکرار این اباطیل پیشاپیش میفروشند. چهل سال پیش ازهاری بهعنوان رییس حکومت نظامی در آخرین روزهای دیکتاتوری رژیم شاه در ایران در مورد میلیونها ایرانی که شبها بهعلت مقررات حکومت نظامی از تاریکی استفاده کرده و روی پشت بام خانههایشان علیه دیکتاتوری شاه شعار میدادند گفت اینها نوار کاست است که پخش میکنند. روز بعد در خیابانها مردم تظاهرات کرده و شعار میدادند: «نوار که پا نداره».