براین اساس کلیه افراد حقیقی و حقوقی و یا به زبان عام هرآنکس که بطریقی با «مقام معظم در ارتباط شغلی، مالی، تجاری، اقتصادی، نظامی، امنیتی، اجرایی، قضائی و یا سیاسی قرار دارد، مورد تحریم قرار خواهد گرفت.
دراین رابطه رهبر مقاومت، آقای رجوی در پیامی این تشکیلات مافیایی را اینگونه به تصویر کشیده اند: «مجموعهٔ نهادها و نمایندگیهای اختاپوس ولایت در مؤسسات سیاسی و نظامی و امنیتی و آموزشی و فرهنگی و ورزشی و تبلیغاتی، اعم از دولتی و غیردولتی؛ در ارتش و نیروی انتظامی تحت عنوان «هادیان سیاسی»، حدود ۱۰۴ هزار نفر را در بر میگیرد. علاوه بر این ستادهای جمعهبازار و واعظان جمعه و دستگاه اداره کننده آنان در کل کشور ۱۱ هزار پرسنل دارد.
شاید رهبر یک شبه نظام هنوز ابعاد این ضربه استراتژیک را بخوبی درک نکرده باشد، اما به یقین زمان بهترین «معلم برای این دیکتاتوری خون آشام و سرکوبگرخواهد بود.
زیر ضرب رفتن «نخ نبات» یا «عمود خیمه نظام» نه خود بخود بخودی و نه از سرتصادف می باشد، این امر نخست ریشه در مقاومت ایران و مجموعه تحولات داخل کشور بویژه از فردای قیام در بیش از ۲۷۰ شهر کشور با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و یا «اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تموم ماجرا» دارد.
براین اساس باید به مهم ترین فاکتور یعنی برهم خوردن تعادل رژیم در داخل کشور بدست مجاهدین و کانون های شورشی که موتور محرکه خیزش ها و اعتراضات در داخل می باشند، اشاره نمود.
این تعادل زمانی به نفع مقاومت ایران خود را به اثبات رساند که نیروی پیشتاز با قریب سه هزار اشرفی قهرمان و با تمامی توطئه ها، ترور، شلیک موشک و کشتار از سوی عوامل رژیم در عراق، از زندان لیبرتی به آلبانی عزیمت کردند.
بسیاری از کارشناسان در آن دوران براین باور بودند که عنقریب با این جابجایی و از فردای اسکان یاران ما در اشرف ۳ و حل و فصل مسائل و مشکلات استقرار، دیگر میدانی برای بازی های رژیم آخوندی باقی نخواهد ماند.
در آن دوران نیز خاطرمان هست که چگونه ابواب جمع سیاست مخرب مماشات و یا بهتر بگوئیم «چوب زیر بغل «خامنه ای در خارج از کشور، «سرنا» را از سرگشادش می نواختند و با سخره گرفتن این جابجایی، کار مجاهدین و مقاومت ایران را تمام شده تلقی می کردند.
آیت النشان های چند ستاره که تماما دوره «ثقه الاسلامی» را در «بیت خامنه ای» گذرانده بودند، در کمتر رسانه، رادیو و یا تلویزیون وابسته به استعمار نبود که تثبیت دیکتاتوری مذهبی را در سه نسخه امضاء نکرده باشند.
بهرحال اکنون که به آن دوران نیم نگاهی می افکنیم و در حالیکه نتایج حاصل از این خیز بزرگ به یمن تلاش های شبانه روزی خانم رجوی در مقابل ما قرار دارند، باید به عمله و اکره های سیاست مماشات گفت، یکبار دیگر بور، خوار و ذلیل و همچنین آرزو بگور شدید!
به موازات این واقعیت، دومین عامل همان وجود سیاست های مخرب و راهبردی نظام آخوندی در منطقه و بین الملل می باشد که سرمنشاء تمامی آنها، دیکتاتوری بنام «خامنه ای» است.
سیاست های موشکی، راه اندازی جنگ های نیابتی، حمایت از تروریسم، تامین مالی و تسلیح گروه های بنیادگرا، اتمی و یا اختاپوسی بنام «صدور بنیاد گرایی» تماما در این چارچوب قرار دارند.
براین اساس است که خامنه ای به مانند قمارباز شکست خورده و بازنده ای است که تمامی تخم مرغ های خود را در سبد «صدور بحران» قرارداده، بطوریکه با بروز هر بحران و تنش سیاسی و اجتماعی و عطف به قانون ظروف مرتبطه، تاثیرات مستقیم هر تنش بر نظام مهیب و النهایه کلیت دیکتاتوری را دستخوش بحران، ضربه و النهایه افتادن در گردابی حایل می نماید.
این واقعیتی است که اکنون اتاق های فکر رژیم آن را بخوبی دریافته اند، اما بدلیل بافت ارتجاعی و عقب مانده حکومت و بدلیل استاتیک بودن نظام آخوندی، امکان ارائه هرگونه راه حلی برای برون رفتن از مجموعه بحران های استراتژیک را ندارند.
شکست خامنه ای مترادف با شکست کلیت نظام با تمامی باندهای قلابی آن، با سپاه سرکوبگر پاسداران، دوایر مخوف اطلاعاتی، قوای سه گانه بویژه مهره سوخته ای بنام «پروژه آخوند روحانی» می باشد، این تجربه را مردم ایران در دو جنبش و انقلاب بزرگ اجتماعی طی یکصد سال گذشته تجربه کرده اند و رهبر معظم را نیز از این واقعیت گریزی نیست.