نوشتن آن روزها طول کشیده است. سعی کردم تا حد امکان و حتی الامکان بر اساس مطالب و منابعی که در اختیار داشتم، مسئله را بررسی کنم و نتیجه را بنویسم. احساسات کاملا متناقضی داشتم. از یکسو خبرهائی که از درون زندان می آید و شرایط سخت و طاقت فرسای زندانیان سیاسی را به تو و به ما می رساند و از سوی دیگر شرایطی که بر خانواده هایشان در خارج از زندان حاکم است بسیار تأمل برانگیز است. صدای متواضع و پر درد مادر سهیل عربی که از سهیل می گوید که تمامی دار و ندارش را در زندان به بهانه کمک به سیل زدگان به یغما برده اند و دوباره خانواده سهیل در اوج دست تنگی و گرانی باید وسائل ناچیز را دوباره خریداری کنند به اضافه اینکه باید مخارج زندان و هزینه خورد و خوراک خود را نیز بپردازند و حتی همین غذا را نیز زندانبانان از آنان می گیرند، در گوش می پیچد. صدای مادر ستار و پدر آرش صادقی، خانواده آتنا دائمی، مادرانی که بی نام ونشان در بیرون از زندانهای کشور در جستجوی گرفتن خبر و یا اثری از جگرگوشگان خود هستند. خبر بیماریهای سخت و لاعلاج و شکنجه های قرون وسطائی یکی پس از دیگری می آیند. علیرضا گلیپورو آرش صادقی و سعید شیرزاد با سرطان دست و پنجه نرم می کنند و سالهاست بدون یک روز مرخصی زیر بدترین شکنجه ها هستند. در روزهای گذشته خبر تهدید علیرضا گلیپور و جعفر عظیم زاده به قتل از سوی مزدبگیران زندانی به بیرون از زندان رسید. محمد حبیبی، آرش صادقی، مجید اسدی ووو نیز با بیماریهای گوناگون دست به گربیان هستند. درست در چنین شرایطی ناگهان خبر دزیدن اعضای بدن زندانیان محکوم به اعدام و فروش این اعضا به کسانی که نیازمند هستند رسانه ای می شود. بنا به تجربه در نظام جمهوری اسلامی که مطبوعاتش در زیر نفوذ و سیطره نظام هستند و به جرأت می توان گفت که هیچ رسانه غیر وابسته ای در درون نظام وجود ندارد و همه باید اجازه انتشار خود را از وزارت اطلاعات و ارشاد بگیرند، بیرون آمدن چنین خبری و واکنش جامعه جراحان ایران نسبت به این خبر در خور تأمل است. خبر فروش و یا برداشتن اعضای بدن زندانیان بارها در سایت های وابسته به رژیم مطرح شده است و اصلا تازگی ندارد و تمامی خبرها و گزارش ها در تأئید رفتار رژیم است.
سایت تابناک متعلق به محسن رضائی فرمانده سابق سپاه پاسداران جمهوری اسلامی درروز ۹ تیرماه سال ۹۳ در گزارش مفصلی تحت نام دیدگاههای جهانی در باره پیوند اعضای اعدامی ها در مورد پیوند اعضای بدن در این مورد می نویسد که در جامعه ایران فرهنگ اهدا اعضاء بدن و جود ندارد و باید برای آن فرهنگ سازی کرد.
در ابتدای این گزارش، تابناک وظیفه خود را این چنین تعریف می کند: "همواره یکی از وظایفی که بر عهده رسانه قرار دارد، فرهنگسازی در زمینه مسائلی است که با نجات جان انسانها و بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی آنها مرتبط است. یکی از این مسائل که هیچگاه از اهمیت آن کاسته نمیشود، موضوع اهدای عضو است. به این مفهوم که سایت تابناک وظیفه عادی سازی برداشتن اعضای بدن زندانیان را به عهده گرفته است و سعی بر آن دارد که فرهنگ جامعه را در جهت تأئید این نظر سمت وسو دهد. این گزارش ضمن اعلام آماری کسانی که در تصادفات بر اثر ضربه مغزی کشته می شوند می نویسد: بین پنج تا هشت هزار نفر (دقت در عدد را توجه کنید. سه هزار نفر اشتباه آماری یعنی کل آمار اشتباه است. به این علت که خطای استانداری بین سه تا پنج در صد قابل قبول است و این تفاوت بیش از ۳۰% است). در اثر ضربه مغزی جان خود را از دست می دهند. به گفته امید قبادی، سال ۹۱، اعضای بدن تنها ۵۳۰ نفز از کسانی که دچار مرگ مغزی شدند اهدا شد و این عدد نشان میدهد که تنها از یکپنجم حداقل ظرفیت (۲۵۰۰ نفر)، و یک هشتم حداکثر ظرفیت (۴ هزار نفر) استفاده شد. این گزارش ادامه می دهد که میانگین سنی کسانی که جان خود را در تصادف از دست می دهند بین ۱۵ تا ۴۰ سال است (در آمار میانگین فقط یک عدد است یعنی معدل کسانی که به علت ضربه مغزی در تصادفات جان خود را از دست می دهند). بیشتر از نصف گزارش هیچ هم خوانی با تیتر ندارد و نویسنده می خواهد به این کار یک جامه انسانی بپوشاند و این چنین اظهار کند که پیوند اعضای بدن زندانی یک کار انسانی است و از مرگ یک انسان دیگر جلوگیری می کند؛ اما مشکل این جاست که کسانی که اعدام می شوند به علت ایستادگی قلب جان خود را از دست می دهند و مغز به علت نرسیدن اکسیژن قبل از آن از کار افتاده است و نمی توان از آن استفاده کرد. (اوج فرهنگ سازی و توجه به کرامت انسانی)!!
تاریخچه استفاده از اعضاء بدن زندانیان برای پیوند زیاد قدمت ندارد. این که از زندانیان یا اسرای جنگی در بسیاری از بحرانهای تاریخی و اجتماعی به عنوان گروگان استفاده می شده موارد کمی نیستند. ولی در دوران حاضر و در قرن بیست ویکم کشورهای چین و ایران گوی رقابت را از همه دزیده اند. در بقیه کشورهای دنیا این عمل به سبب غیر اخلاقی بودن اجرا نمی شود. در مصر مواردی در زندانیان دیده شده است ولی گسترده نیست؛ اما کشور چین به سبب اینکه از نظر تعداد اعدام در دنیا مقام اول را به خود اختصاص داده است (از نظر تعداد نفرات اعدام شده نسبت به جمعیت، ایران مقام اول را دارد.) از دیر باز از اعضای بدن زندانیان برای پیوند استفاده می کرده است.
این خبر در روز ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ در خبرگزاری مهر آخوندی آمده است:
به تازگی افشا شده که نویسندگان بیش از ۴۰۰ مقاله علمی در چین برای جمع آوری مستندات و انجام آزمایش های خود از اعضای بدن زندانیان اعدام شده سواستفاده کرده اند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نیواطلس، این اقدام نقض صریح استانداردهای اخلاقی بین المللی در زمینه استفاده از اعضای اهدایی زندانیان اعدام شده محسوب می شود. مقامات مسئول در چین خواستار کنار گذاشته شدن و رد این مقالات شده اند که نگارش آنها با بررسی قلب ها، کبدها یا ریه های زندانیان اعدامی انجام شده است. .... بر اساس استانداردهای بین المللی در حوزه اخلاق پژوهش، بررسی های علمی نباید با استفاده از مواد بیولوژیک بدن زندانیان اعدامی یا اعضای بدن به دست آمده بدون کسب رضایت افراد، صورت بگیرد؛ اما این استاندارد هیچ ضمانت اجرایی ندارد.
در رابطه با استفاده از اعضای بدن زندانیان در چین رسانه های وابسته به رژیم واکنش نشان می دهند؛ و خبرگزاری مهر می نویسد.
چین تنها کشوری است که امروزه اقدام به استفاده از اعضای زندانیان و اعدامیها برای پیوند میکند و این مساله از موارد آشکار نقض حقوق بشر در این کشور است. طبق مقرراتی که سال ۱۹۸۴ در چین تصویب شد، استفاده از ارگانهای اعدامیها با رضایت قبلی یا رضایت خانواده آنها قانونی شد. با این حال، گزارشهای بسیاری منتشر شده است که حاکی از کسب رضایت اجباری و فعالیت گروههای پزشکی است که به تجارت اعضای بدن زندانیان میپردازند. از اینرو، این قانون و اقدامات در چین موجب اعتراض نهادهای حقوق بشری و محکوم کردن این عمل شد. بدین معنی که قانون استفاده از اعضاء بدن زندانیان حتی در چین هم لغو شده است و در مواردی که این چنین جراحی ها صورت می گیرد، حمایت و وجهه قانونی ندارد.
اما در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه قضیه بعد دیگری پیدا می کند، زمانی که کسانی که به ارتجاعی ترین افکار خود لباس فقه پوشانده اند با فتوائی ضد انسانی ترین رفتار را حلال می کنند. خمینی، خامنه ای، مکارم شیرازی و فاضل لنکرانی در فتاوی مستند پیوند اعضا و فروش آن را تأئید کرده اند.
سایت شفا آنلاین در ۲۱ مهرماه سال ۹۲ می نویسد:
یکی از مهمترین مشکلات نیز نوع اعدام محکومان است که محل اختلاف است. این موضوع، مخالفان و موافقان زیادی دارد که هر یک استدلالها و نظرات قانونی، منطقی و شرعی خود را دارند. طبق ماده ۱۴ آییننامه نحوه اجرای احکام قصاص، رجم، قتل، صلب، اعدام و شلاق موضوع ماده ۲۹۳ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری راههای مختلفی برای اعدام پیشبینی شده که به تشخیص قاضی صادرکننده حکم گذاشته شده است.
فواید بخشش اعضای بدن اعدامیها
محمدرضا گیوکی- قاضی سابق دادگستری- که یکی از موافقان چنین پیشنهادی است، میگوید: ما دو گروه محکوم به مرگ داریم؛ یک دسته کسانی هستند که به واسطه جرایمی از جمله قاچاق یا جرایم مشابه محکوم به مرگ شدهاند و گروه دوم، محکومان به قصاص هستند. در مورد گروه اخیر نمیتوان چندان در انتخاب نوع مرگشان اظهارنظر کرد چرا که قصاص، حقالناس است و اولیای دم حق دارند در این باره اظهارنظر کنند اما در مورد دسته نخست و در مواردی که قانون شیوه سلب حیات یا به عبارتی نوع مرگ را مشخص نکرده، میتوان از محکوم با روشی غیر از موارد حلقآویز، تیرباران و... سلب حیات کرد یعنی او را به بیمارستان یا هر مکان دیگری که امکان انجام عمل جراحی باشد، منتقل کرد و پس از بیهوشی، اعضای بدن فرد را خارج کرد و برای پیوند در اختیار مراکز موجود در کشور قرار داد. البته این کار باید با رضایت خود فرد اعدامی انجام شود نه با زور و اجبار. به گفته این حقوقدان، چنین اقدامی سه فایده اساسی دارد؛ نخست این که فرد هنگام مرگ زجر نمیکشد و دوم این که با اهدای عضو، باعث نجات جان چند بیمار نیازمند میشود و بخشی از گناهانش نیز پاک میشود. سوم نیز خانواده وی میتوانند حتی در مقابل اهدای عضو او مبالغی را دریافت کنند که کمک زیادی به زندگیشان است (کلمه به کلمه اظهارات این قاضی چیزی جز جلاد بودن وی را نشان نمی دهد).
دو یا سه نفر در همان سال ۹۲ نسبت به این مسئله اعتراض کرده اند و دلیل آنان بیشتر این بوده است که مخالف اخلاق عمومی است و یا اینکه همه مجتهدین نظر خودشان را در این مورد ابراز نداشته اند؛ اما واقعیت نظام اسلامی همان است که از روز آغاز بینانگزار آن بنا نهاد. خمینی گرفتن خون اعدامیان قبل از اجرای حکم را در فتوائی مباح دانست. حال بار دیگر رئیسی در هیأت بالاترین مرجع قضائی ایران قانونی را که از مدتها قبل به مورد اجرا گذاشته می شده است را تصویب می کند و مثل این که قبلا چنین اتفاقی نیفتاده است مورد بحث قرار می گیرد.
هر علت و عللی علنی کردن این خبر داشته باشد زیر یک موضوع بسیار مهم خط قرمز می کشد که این نظام آدم کش و آدمخوار است و برای انسان و انسانیت هیچ احترامی قائل نیست. هر قانون و مقرراتی در جهت مصلحت نظام و در اصل حفظ ولایت فقیه است. تصور اینکه از چنین دیوی، فرد یا نظریه ای اصلاح طلب بیرون بیاید محال است. کسانی که برای نگهداری برجام می رقصند بدون هیچ اما و اگری دستشان به خون مردم و تمامی جنایت هائی که رژیم در حق مردم روا می دارد آلوده است. هیولای ولایت فقیه را باید از بین برد. شیشه عمرش را باید به سنگ کوبید. زندانیان سیاسی ایران و همه زندانیان از قلعه های سرکوب باید نجات داد؛ و این میسر نمی شود به جز از طریق سرنگونی تمامیت رژیم آدمخوار.