طبیعی است که جامعه بشری همچنین ایران به چیزی که زندگی آنها را بهبود میبخشد قیام میکنند نه آنکه قیام کنند و جان و مال بدهند که غرب باهداف تجاری و امنیتی خود برسند. این یک بازی باخت باخت است؛ و کسی برایش به میدان نمی آید.
منظورم را روشنتر کنم. سالهاست که غرب با عناوین مختلف «بسته های تشویقی» سنگینی به رژیم پیشنهاد کرده که سبب به تعویق افتادن روند دموکراسی خواهی در ایران شد. اگر شفافتر بیان کنم غرب بخاطر تامین خواسته های خود در قبال کشتارهای رژیم ایران سکوت پیشه کردند.
نمونه وحشتناک آن سال ۱۳۶۷ که در آن هزاران زندانی سیاسی که حکم در دست داشتند بطور عمد قتل و کشتار شدند. بدون اینکه رژیم حاکم کوچکترین مجازات را از طرف جامعه جهانی دریافت کرده باشد؛ این روند همچنان در موارد نقض حقوق بشر هم از جانب رژیم و هم جامعه جهانی کماکان ادامه دارد.
نمونه دیگر آن به خاطر "مذاکره و بهبود رابطه آمریکا با ایران" آقای بیل کلینتون و بدنبال آن کشورهای اتحادیه اروپا اپوزسیون اصلی رژیم را در لیست تروریستی قرار دادند که این سازمان علیرغم سازماندهی بسیاری از تظاهراتهای خیابانی بخاطر پرهیز از اتهام تروریستی به قیامها نتوانست علنا از آرم و عکس و پرچم خود استفاده کند بطوریکه رژیم و دنبالچه های مماشاتگر آن قیامها را "خود بخودی و انقلاب را فاقد رهبری" میدانند.
در مراحل بعدی اروپا در یک معامله ننگین "با حفظ مجاهدین در لیست تروریستی" خواستار دیالوگ سازنده در تغییر رفتار رژیم شد".
بر کسی پوشیده نیست که در سال ۲۰۰۳ میلادی در یک معامله وحشتناک نیروهای ائتلاف به درخواست رژیم ولایت فقیه به ارتش آزادیبخش در پایگاههای در عراق حمله کردند که باعث کشته شدن بیش از ۵۰ تن از اعضای ارتش آزادیبخش و در نهایت خلع سلاح کامل ارتش آزایبخش ایران منجر شد؛ که راه رژیم جهت تجاوزات بعدی به کشورهای مجاور سوریه و لبنان و فلسطین هموار شد.
و همانطور آقای اوباما برای مذاکره با رژیم از حملات نیروی نظامی مالکی؛ جلاد بغداد و مزدور خامنه ای، به اعضای مجاهدین در اشرف که غیر مسلح بودند و از حفاظت کنوانسیون چهار ژنو برخوردار بودند چشم پوشید.
پیشتر از آن نیز به جنایات رژیم به قیام های مسالمت آمیز مردم ایران در سال ۲۰۰۹ پشت کرد و در یک چرخش مداری خجالت آور بین سرکوبگران رژیم و مردم تحت ستم آخوندی از جبهه ستمگران حمایت کرد و با پرداخت ۱۵۰ میلیارد دلار از اموال بلوکه شده مردم ایران به رژیم سکوبگر خامنه ای قرارداد ننگین برجام را در تاریخ حاکمیت خود ثبت کرد تا در انتخابات پیش رو برنده شود.
اما با شکست جناح او در انتخابات آن "کوزه بشکست و پیمانه ریخت".
متوجه شده ایم که تاکنون یعنی قبل از تعویض کابینه آقای پرزیدنت ترامپ در آمریکا منافع همه سیاست های چانه زنی در انبان بخت و اقبال رژیم فرو میرفت و رژیم برای تاسیس "ام القرای خلافت جهان اسلام ارتجاعی" توانست با آن پولها برای تهیه "سلاح استراتژی اتمی" به موازات اشغال پایتخت پنج کشور منطقه خط خود را دنبال کند.
کسی که این پروژه بمب سازی و فعالیت های اتمی را افشاء کرده بود سازمانی جز سازمان مجاهدین خلق نبود و بدتر اینکه بجای "تشویق رایج بین المللی" مثلا دریافت جایزه صلح نوبل؛ پایگاههای آنها بمباران شد و اعضای همین سازمان کشته شدند و هنوز هم دستگیر و اعدام میشوند. واقعا نمیشود باور کرد تلاش های غرب برای عدم گسترش سلاح اتمی و پروتکلهای مصوبه سازمان انرژی اتمی چیزی جدی ای باشد وقتی افشاء کنندگان پروژه های اتمی غیر قانونی این چنین مجازات میشوند.
این مقدمه ای بود تا برسیم به یک پیش بینی که شورای ملی مقاومت کرده بود که:
این رژیم براساس سه پایه تروریسم و صدور ارتجاع (جنگهای نیابتی) و سرکوب در داخل استوار است؛ و مذاکرات و دیالوگ هم بخاطر طولانی کردن و استمرار حکومت است و چیزی بنام ملای بد و خوب وجود خارجی ندارد آنها "نقش پلیس بد و خوب" را در عرصه جهان بازی میکنند. حمایت روحانی جنایتکار از سپاه پاسداران آنهم پس از لیست گذاری تروریستی توسط وزارت خارجه یکی از کاملترین بینه هاست.
هر وقت که اوضاعش از نظر مالی و سیاسی خوبست به جنگ و اشغالگری تمایل دارد و هروقت اوضاعش خراب میشود و پول ندارد برای رد کردن موج از سر خود میل به مذاکره مینماید و این تکرار و تکرار است و متاسفانه اروپا از همین خط حمایت میکند.
اما توبه گرگ مرگ است این رژیم مذاکره را فقط برای مذاکره انجام میدهد؛ و پاسخ آن قاطعیت در سیاست و "آتش جواب آتش است" که آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت حکمش را در سال گذشته صادر کرده است.
اما چرا مردم بمیدان نمی آیند؟
دولت آقای پرزیدنت ترامپ قدمهای بزرگی را در این راه برداشت ولی این مسیر نیاز به مکمل دارد.
اولا این رژیم هرگز برای یک راه حل واقعی پای میز مذاکره نمی آید چون میداند یک قدم عقب نشینی باعث فروپاشی پایگاههای تروریستی نظام ولایت فقیه در جهان میشود. پس راه حل در تعویض این نظام است. وانگهی بدون اهدای "یک بسته تشویقی تامین کننده منافع ملی مردم" چشم انداز همچنان مبهم باقی میماند و مردم نگران تکرار پسا قیامهای گذشته سردرگم میمانند.
سخن کوتاه کنم تحریم ها باید ادامه یابد. گرچه وظیفه کشورهای خارجی نیست که در کشور سومی حکومت تعویض کنند اما اصل (آر تو پی) «حق حفاظت از شهروندان» وظیفه همه دولتهاست گرچه اجرای آنرا هم در انحصار شورای امنیت قرار گرفته و گرفتار چالشهای داخلی شورای امنیت در منگنه است.
مردم ایران میخواهند این صدا را بشنوند که حق مبارزه آنها برای کسب آزادی و دموکراسی و سکولاریسم و حق حاکمیت ملی در یک نظام دیکتاتوری که از اصول و پروتکل های حقوق بشر است برسمیت شناخته میشود.
این اصل جهانشمول راهگشای شفافیت سیاسی است که جلوی بسیاری از کارهای خلاف دولتها را میگیرد. ازجمله فعالیتهای مخفی اتمی، حمایت مالی از گروههای تروریستی؛ کشتار زندانیان سیاسی و عدم امضای (اف ای تی اف) و پالرمو و نفی قرارداد ۲۰۳۰ سازمان ملل و دخالتهای نظامی در کشورهای همسایه و ناامن کردن راههای بازرگانی و تهدید صلح جهانی و حملات تروریستی؛ فعالیتهای موشکی غیر قانونی...
تعارفات را کنار بگذاریم یک آلترناتیو بخوبی سازماندهی شده عینی و تعدادی گروههای مجازی هم وجود دارند. الترناتیو شورای ملی مقاومت توان براندازی رژیم و سازماندهی آینده کشور را دارد و قرائن و شواهد گویای این ادعاست. نگاهی به برگزاری کهکشان آلبانی و تظاهراتهای مجاهدین در اروپا بیانگر توان شورای ملی مقاومت و رهبری آن خانم مریم رجوی است.
بسته تشویقی مورد ادعا گفتگوی فعال با این تشکیلات، که ۵۴ سال سابقه مبارزه برای این اهداف را دارد؛ مردم را مطمئن میکند که مخالفت آمریکا با رژیم بنیادگرا با اهداف کوتاه مدت اتمی و موشکی در امتداد موج سواری دولتهای قبلی نیست که پس از مصالحه دوباره مردم بدست همین جلادان رها شوند.
مسئله مردم ایران انتخاب اول آنها اتمی و موشکی نیست مردم برای بقاء خود و فرزندانشان و حاکمیت ملی کشورشان ۱۲۰ سال است با رژیم های پهلوی و ارتجاع فعلی دست بگریبانند. شورای ملی مقاومت در برنامه خود این را تضمین کرده است که بساط پروژه اتمی و تروریسم و جنگهای نیابتی را جمع خواهد کرد و متعهد به برگذاری انتخابات آزاد است.
باز شدن پرونده حقوق بشر و پرونده تروریسم رژیم و همزمان گفتگو با آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت بطور علنی در موازات تحریمهای گسترده تر جبهه های دیگری را علیه رژیم و سایر همپیمانان مماشات باز میکند و آنها را مجبور میکند یا از اصول خود تخطی کرده یا تسلیم خط اصولی شوند.
هر نوع سیاست سازش و توافق با رژیمی که منافع ملت را در بر نداشته باشد ملت منتظر در خانه میمانند و نتیجه اش فقط جنبه تسکین موقت دارد در نهایت منجر به یک چالش جدی و قیام سراسری بسیار خشونت بار ختم خواهد شد که هزینه بسیار بالایی برای جهان بخصوص اروپا بدنبال خواهد داشت.