بارها، شاید هزاربار گفتیم: ” ای یاوه یاوه خلایق....*“ وقتی ندانسته یا موذیانه به عمد تکرار میکنید: همگی با هم و رهبری، و همه با هم ـ لابد از نوع خمینی ـ با اینهمه اما چند صد باره هم که با همه دسته و گروه ها و احزاب با یا بی طراز گردهم آمدید تا فاشیسم مذهبی را به روال فرامین سنتی دمکراتیک منکوب یا با تر و خشک کردن مطلوبش کنید، اما این نشست و برخاستها اگر به تشنج، تفرق و مشاجره هم نکشید، هیچ آبی هم از آن برای حذف یا اصلاح رژیم اما گرم نشد، ذره ای خاک به چشم دشمن غدار نپاشید و کک ملایان هم اصلاً از آن نگزید زیرا به سادگی و بی ضرورت تکرار، رژیم پلید آخوندی با هیچ دیکتاتوری در تاریخ جهان و جاری قابل قیاس نیست و برای همین هم طی چهل سال که بتدرج همه مبارزان و انواع مدعیان را به مصاف طلبیده و در میانه میدان نبرد به اسف جز مجاهدین، صحنه را از حضور ” زنان و مردان عمل “ در رویارویی جدی با خود خالی دید، با تمام توان نظامی و سیاسی به حذف آنان و بخصوص رهبرانشان روکرده و از هیچ جنایت، تهمت و رذالت در باره شان دریغ نورزید تا یگانه نیروی آرمانی آراسته به اراده ای پولادین، ایمانی شگرف و جانفشانی بی نام و نشان را که در مقابل غول بنیادگرایی قرن بی مدارا قد برافراشته، یکجا زمینگیر یا جاکن سازد. اما مجاهدان همگی خودخواسته و با انگیزه و اتکاء به راهبرانشان، راه صعب و سهمگین مبارزه تمام عیار و بی چشمداشت با تمامیت رژیم ملایان را بمنظور رهایی مردم و میهنشان هدف والای خود قرارداده و برای تحقق آن عهد وفا بسته و سوگند پایداری یاد کرده اند.
اشرف شکفته پس از جنگ خلیج را شاهدان ” مروارید کویر “ نام نهادند. اینک اما با همه آشوب زمانه و گاهی رذالت افزوده رسانه ها در جهان مجذوب پول و زور و تهی از آرمان و رسالت، اشرف 3 براستی ستاره شبتاب رهنماست در تبلور بلوغ اراده آرمانی چهار نسل بی شباهت که از چهل تا حدود چهارده سال، شور رزم و عزم آزادی وطن در سر دارد و با بسا زخمهای بی التیام داغ و درفش بر تن یا درد فقدان رفیقی و عزیزی به همین گونه برجان اما بی لحظه ای تردید یا توقف، شتابان روزهای کار بی امان و شبهای امید رهایی ایران را طی میکند تا محبتی بیدریغ را نثار کودکان، زنان و مردان دردمند وطن کند همراه با قطره های اشک شوقی که زخمهای تن و روح کودکان گرسنه، بیمار و بیدارخواب را نیز خواهد شست و با سایه مژگان آنها را خشک خواهد نمود.
اشرف 3 را البته نادیده و برحسب تصور و آرزو هم میتوان تصویر نمود اما بی دیدن پستی بلندی و تپه ماهورهای بیابانی که مجاهدان در کوتاه ترین زمان در آن بنای شهر نورآذین را با اراده ای غول آسا، کار طاقت فرسا و ایمان بی انتها به اتکاء رهنمود و رهگشایی” مریم “ بنا نهادند، نه با واژه ها قابل تقدیر و نه با تصورات قابل تعریف است جز آنکه در زیباترین حقیقت ملموس آنرا اشرف شهرهای جهان، قبله گاه موعود وطن پرستان و سکوی پرتاب مجاهدان بسوی میهن اسیرشان نامید و هر ایرانی شریف آزادیخواه با غرور ایرانی از وجود آن بخود بالید. شبچراغ بی همتایی که تنها با تماشای درخشش چشمگیرش میشود سهم کار طاقت فرسا و سماجت سرسام آور ساکنانش را در جلال حضور مجاهدان در آن بازتاب داد.
حال اگر در دنیای ولنگار متکبر و آلوده به ” خود محور عالم پنداری “ جز ملایان، بعضی دیگران نیز جلوه و اهمیت وجود و نقش مجاهدان را بعنوان نمونه و نماد کم نظیری در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران و بعنوان تنها آلترناتیو رژیم ملایان نفی یا تضعیف میکنند، بگمانم جای تعجب و چرا هیچ نمیماند بخصوص آنکه مقاومت ایران با انتخاب زنی هوشمند، مبارز و مسلمان بعنوان رییس جمهور موقت دوران انتقال پس از سرنگونی رژیم آخوندی، جای خالی حلقه مفقوده زنان در رهبری جدی مبارزات بویژه در مبارزه هولناک حاضر با رژیم بنیادگرای تروریست و زن ستیز ملایان را نیز پر نموده که همین نیز پیرو انگیزه و الهام کانونهای شورشی از ده ماده اعلام شده او، پیروزی مردم اسیر و ستمدیده ایران را بر هیولای فاشیسم مذهبی مهر خواهد کرد دیر یا زود اما به یقین.
(*شاملو