با یک مقایسه ساده بین سرمقاله کیهان پاسدار حسین شریعتمداری تیرماه سال 88 و روزنامه جوان ارگان سپاه پاسداران در سوم خرداد89، شدت و حدت این تضاد را می توان دریافت. در 27مرداد سال88 یعنی یک روز بعد از آخرین نمازجمعه رفسنجانی کیهان ارگان ولی فقیه ارتجاع نوشت: «اعلام برگزاری نمازجمعه به امامت آقای هاشمی سناریوی جدیدی را در دستور کار جریان تفرفه افکن قرارداد تا با بزرگ نمایی این نمازجمعه، سخنان خطیب آن را به نوعی فصل الخطاب حوادث و اغتشاشات اخیر قرار دهند… اعلام حضور سران اغتشاشات اخیر در نمازجمعه تهران از جمله موسوی و کروبی … درحالی بود که برخی از این چهره های کوچک و بزرگ شناخته شده سیاسی، مدتهای مدیدی است که با نمازجمعه قهر کردهاند…عدم شرکت اغلب این آقایان در نمازجمعة روز بیست و نهم خرداد امسال که به امامت رهبر معظم حضرت آیت الله العظمی خامنه ای برگزار گردید, نمونه ای از این قهر طولانی است».
اما ارگان سپاه پاسداران روز سوم خرداد 89 درمطلبی تحت عنوان بررسی اجمالی عملکرد و مواضع هاشمیرفسنجانی، تعارفات را کنار می گذارد و به نقل از عباس سلیمی نمین از باند خامنهای می نویسد:
«اینکه هاشمی رفسنجانی که در رأس مجمع قراردارد در انتخابات دچار خطاهای فاحش شد و هدایت همه کسانی که انتخابات را زیر سوال بردند را برعهده داشته یک واقعیت است. به هر حال در اینکه آقای هاشمی خطا کار است تردیدی نمیتوان داشت، هاشمی رفسنجانی کسی بود که القای شبهه در انتخابات را بیش از دیگران تقویت کرد…» در ادامه ارگان سپاه پاسداران از این هم فراتر می رود و تا زمان خمینی ملعون حساب ولی فقیه را با رفسنجانی تسویه می کند و تصریح می کند رفسنجانی یک فردمحور کامل است که در درازمدت انحرافمحور است و سپس به عنوان نمونه کارکرد این خود محوریهای رفسنجانی در زمان امام رذالت و دنائت رسوایی جریان مک فارلین را پیش می کشد . روزنامه جوان ارگان سپاه پاسداران با این سوال که به عقیده شما چرا آقای هاشمی موضوع مک فارلین را از امام (ره) پنهان کرد؟ با یک تیر دو نشان می زند هم خمینی را بی خبر از رسوایی کیک و کلت قلمداد می کند و هم رفسنجانی را همه کاره این بند و بست معرفی می کند و میگوید: « امام (ره) اعتقاد داشتند سرنوشت جنگ با قدرت ملت رقم بخورد و شعار جنگ، جنگ تا پیروزی را هم با همین دید سر دادند اما شعار آقای هاشمی منطبق با شعار امام (ره) نبوده است. درهمین سالها آقای هاشمی به فرماندهان میگویند: شما یک عملیات موفقیتآمیز انجام بدهید تا من از طریق سیاسی جنگ را فیصله بدهم. این موضوع در میان فرماندهان هم تضعیف روحیه به حساب میآمد و هم سیاسیکاری را در جنگ مطرح میکرد. آقای هاشمی در این مقطع از موضوعی خارج از کشور بهره میبرد و آن اینکه تعدادی از نیروهای غربی در لبنان گروگان گرفته شدند، غربیها تمایل داشتند که ایران کمک کند تا نیروهای آنها آزاد بشوند. مسأله مذاکرات ایران با غربیها بین مسئولان مطرح شد و این موضوع شکل گرفت که در قبال آزادی اسیران غربی آمریکا به ما اسلحه و سلاح بفروشد. متأسفانه زمانی هم که امام (ه) گفتوگو را در رابطه با مک فارلین منع میکنند، آقای هاشمی باز هم ارتباطگیری را در این رابطه انجام میدهد و حتی برادرزاده خود و برخی از فرماندهان جنگ را در این قضیه داخل میکند که این اثرات بسیار سوئی در جبهه داشت و تمرکز بسیاری از فرماندهان جنگ را به هم میزد. آقای هاشمی حتی مطالب خلاف واقع از جمله عدم سفر برادرزاده خود به آمریکا را به اطلاع حضرت امام (ره) نمیرسانده است».
اما این همه حرف ولی فقیه با رفسنجانی نیست. طرح موقوفه کردن اموال دانشگاه آزاد بخش دیگری از این رو دررویی وخامت بار برای ولی فقیه است. سایت رادیو آلمان در این رابطه گفت: برخی از تحلیلگران وقف اموال دانشگاه آزاد را بیارتباط با وضعیت مبهم رفسنجانی نمیدانند و معتقدند به نظر میرسد سرنوشت این نهاد آموزشی، که به عنوان یک بنگاه عظیم اقتصادی مورد توجه همهجناحهاست، با سرنوشت سیاسی بنیانگذار آن هاشمی رفسنجانی پیوند خورده باشد.
مکمل این قضایا تحرکات باند ولی فقیه برای دستگیری پسر رفسنجانی است. روز سوم خرداد آخوند حسینیان از مهره های باند خامنه ای خبر داد که وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی موظف شده اند مهدی هاشمی، پسر رفسنجانی را دستگیر کنند. به گزارش رسانه های باند مغلوب، آخوند حسینیان در باره جزییات این خبر گفت: از سوی دادسرای تهران یک حکم برای نیروی انتظامی و از سوی دادسرای کیش یک حکم برای وزارت اطلاعات صادر شده و این دو نهاد مکلف به دستگیری مهدی هاشمیشدند… این درحالی است که رفسنجانی از کرنش چیزی کم نگذاشته و در برابر قیام یک ساله مردم ایران هیچگاه از خدمت به نظام کوتاهی نکرده. اما آن چه خارج از خواست و اراده رفسنجانی و ولی فقیه طلسم شکسته، خودش را به هر دوباند رژیم تحمیل می کند آثار قیام یک ساله مردم ایران است.
در آب انداختن سرنشینان معدود به تعبیر کروبی «قایق نظام» توسط ولی فقیه، نه از روی حتی جنگ قدرت، که از مرحله تضادها و اجبار ولی فقیه به مواجهه با امواج خرد کننده وکشنده قیام در مرحله سرنگونی است. کروبی در روز 5خرداد می گوید: « خورده شدن فرزندان انقلاب ـ منظور البته باند مغلوب است ـ برای اکثر قریب به اتفاق نسل اول انقلاب رخ داده است… آنقدر این جریان حاکم سخیف و ترسو شده است که از کسانی که به دیدار من می آیند تعهد کتبی می گیرند که دیگر نباید به دیدار کروبی بروید … این نظام تبدیل به قایق شده است این قایق تحمل کمترین توفان و بادی را هم ندارد … این جریان حاکم به دلیل اینکه پایگاه مردمی ندارد می خواهد روز به روز با اعمال فشار بر مردم برای خود وجاهت پیدا کنند. همان جریان قتلهای زنجیره یی. به تدریج گسترش پیدا کرده به طوری که افراد مبارزی چون فروهرها نیز توسط این افراد به قتل رسیدند. چه بسا اگر جلوی آن جریان گرفته نمی شد بسیاری از افراد دیگر هم به دست اینها کشته می شدند…»
اما شاخص وضعیت رفسنجانی است که زیر او بقیه عناصر نظام تعیین تکلیف خواهند شد این سخنان کروبی پس از یک سال بی دلیل نیست دلیلش دیدن خط پایان است. همان پایانی که روسیه را چنان به اطمینان فراتر از باور به فاز ریزش و اضمحلال و سرنگونی رژیم رسانده است که مشاور ارشد رئیس جمهور روسیه، در واکنش به اظهارات پاسدار هزارتیر در یک چرخش 180 درجهیی و تنها ساعاتی پس از درخواست احمدی نژاد از مدودوف برای جانبداری از رژیم دربحران اتمی، اظهارات احمدی نژاد را «بی ارزش» می خواند و درحالی که وی را عوامفریب توصیف میکند، می گوید:« افراط گرایی سیاسی و فقدان شفافیت برای روسیه غیرقابل قبول است».
این تحولات البته خود بخودی و مطلقا بی حساب و کتاب نیست. آن چه نفسهای ولی فقیه طلسم شکسته را بر لبه باریکتر از مو و برندهتراز شمشیر سرنگونی به شمارش انداخته و اصلی ترین اندامش را تهدید به قطع کامل می کند، کاملا قانونمند است. این قانون یک چیز بیشتر نیست. قیامی که به یکسالگی رسیده و ضربات کاری تداومش، به پشتوانه ایستادگی 30ساله و رسم «پرداخت همه چیز و ماندن تا به آخر» ، چنان برسرتاپای رژیم کوبیده که از هم گسستن را برایش چاره ناپذیر کرده است؛ قیام یک ساله اکنون نه تنها دانشگاهها و خیابانها که زندانها را هم از سلطه رژیم با همه وحشیگری و سبعیت بی نظیر، آزاد کرده است. در چنین وضعیتی قایق مورد نظر کروبی دربرخورد با صخره های صعب این قیام که سرزندگـیش را از پشتوانه 30سال ایستادگی رشیدترین فرزندانش می گیرد، سوراخ هم شده و باید سرنشینانش را به حداقل برساند ولی اینکار همانقدر که تضمین حیات نیست، تضمین مرگ و نابودی نظام ولایت با همه باندهایش هست.