ستار بهشتی بلاگری که در جلو چشمان هم بندانش در زندان، زیر شکنجه شهید شد و آرش صادقی کسی که هنوز تحت شکنجه است؛ گفته که شاهد این شقاوت بوده است و حاضر است که در هر دادگاهی شهادت دهد.
مأموران شقاوت پیشه، گزمه های ولی فقیه، پیکر امیرارشد تاجمیر را در عاشورای سال ۸۸ در زیر چرخهای خودرو له کردند.
ریحانه جباری برای دفاع از کرامت انسانی خود به دار آویخته شد. و سحر خدایاری جانش را به شعله های آتش سپرد تا دوباره به دست مأموران نیفتد.
سعید، ستار و امیرارشد، ریحانه و سحر تنها نیستند. هیچکدام تک مورد نیستند. از روزهای به حکومت رسیدن جمهوری اسلامی همه این نوع ناپدید شدنها، جان دادن زیر شکنجه، اعدام و خود سوزی صورت گرفته است. این نیاز حکومتی است ضد بشر برای ماندن بر سر قدرت. مصالح نظام و بقای نا میمون ولایت فقیه خون می طلبد که با ایجاد سرکوب و ترس به حکومت خود ادامه دهد.
اما از سوی دیگر بعد از چهل سال هنوز گمانه زنی ها و چانه زدن ها بر سر مذاکره مستقیم (که به نظر من نیابتی و غیر مستقیم بارها صورت گرفته) بالا می گیرد. آیا آمریکا مذاکره می کند؟ و آیا برکناری جان بولتون بر روند صورت گرفتن این مذاکرات تأثیر دارد؟ این دست سئوالها شاید به ذهن برسد. در دنیای سیاست امروز که غرب بر اساس حفظ نظم موجود برنامه ریزی میکند و به دنبال کسب اهداف خودش است؛ شاید این تغییرات و یا احتمال مذاکره مستقیم، ناظران را دچار تشتت فکری بکند. این برای کسانی است که در دنیای سیاست با تصور موازانه قدرت و بده و بستانهای سیاسی و اقتصادی پا در میدان مبارزه میگذارند. حتما که تاریخ هم از چنین معاملهگرانی داستان های زیادی دارد. باید توجه داشت که رژیم ضد زن و ضد بشر ولایت فقیه تا به حال هر چه امتیاز گرفته به علت همین جنگها و خشونت طلبی ها است! ای کاش مفهوم ضد زن و ضد بشر را می فهمیدند، در یک کلام ملایان حاکم بر ایران به این دوران تعلق ندارند و مادون تاریخ هستند! حال هر چه توانستند مطبوعاتشان برای مظلومیت ظریف و برتریطلبی رئیس جمهور ترامپ تبلیغ کنند. با دلجوئی و مذاکره نه تنها با رژیم به جائی نخواهند رسید! اگر از تجربه روسای جمهور گذشته با ملایان درس نگرفته اند، باید خودشان را سرزنش کنند نه ولایت فقیه و کل نظام را!
اما آنجا که به مقاومت ایران و نیروی اصلی مبارز آن سازمان مجاهدین در عمر ۵۴ ساله اش بر می گردد، هیچگاه آنان مقهور تعادل قوا و بده و بستان نشدهاند. گذشته سازمان از روز تأسیس مملو از این سرفصل هاست. روزهائی که اگر برای رسیدن به قدرت کمترین نشانه مثبتی را از خود نشان می دادند، به آن می رسیدند. البته در چنین شرایطی فقط از آنان نامی میماند و از دیدگاهشان هیچ نشانی برای از بین بردن نابرابری ها نبود و در قدرت حل شده بودند. اما چنین نشد و نخواهد شد. مبارزه مقاومت مردم ایران اصالت دارد و هیچگاه اصول را زیر پا نخواهد گذاشت و به گفته خودشان قیمتش هر چه می خواهد باشد.
این باور را در سخنان زهرا مریخی در سالگرد تأسیس سازمان می توان دید. زهرا مریخی با عشقی بی پایان به مردم ایران و به راهی که در آن پا گذاشته از سوی مجاهدین خلق در بخشی از سخنرانی خود می گوید:
هدف ما سرنگونی رژیم ولایتفقیه و برقراری آزادی و دموکراسی و برابری در ایران عزیز مان هست. راه و رسم ما فداکاری بیچشمداشت است ما آمدهایم فدای انتخاب آزادانه مردم ایران شویم هنگامی که ما بر انحلال و سرنگونی رژیم ولایتفقیه تأکید میکنیم، کاری جز بیان راز وجود خویش نکردهایم، چرا که وجود ما در حکم انحلال واقعی این نظم ارتجاعی است. چرا که وجود ما در حکم آزادی ایران و ایرانی است.
نسل ما به این شناخته میشود که پیوسته ناکردهها و کمبودها و انتقادهای خود را ببیند و برای رفع آنها مجاهدت کند. ما پیوسته یک ناخرسندی تکاملی را پیش روی خود داریم؛ یعنی نقطه بهنقطه میایستیم، بهآنچه انجام دادهایم دوباره مینگریم تا رزم خودمون را در مدار بالاتری از سربگیریم.
در یک کلام این سخنان یعنی اسیر تعادل قوا نشدن و در جهانی نابرابر، پرچم آزادیخواهی افراشته نگه داشتن! و در این راه لحظهای مصالح مقاومت و انقلاب را فدای به قدرت رسیدن نکردن.
در این مورد با صدائی رسا و اطمینانی برخاسته از ایمان در بخش پایانی سخنان خود می گوید:
بنابراین خطاب به هواداران و اشرفنشانها که میدانیم چه زحمتها و از خود گذشتگیهایی بهخرج داده و میدهند و خطاب به زنان و مردان شریفی که برای تأمین مالی این جنبش از زندگی خودشون میگذرند و به زندانیانمان که در شکنجهگاههای خامنهای مقاومت میکنند میگوییم: آنچه خوبی و قوت و پیشرفت در کار این جنبش است از آثار قدمهای خیر شماست و آنچه کمی و کاستی است همه از کوتاهی و ناکردههای ما که بابت یک به یک آن بدهکار و خاضعیم و هر کدام آنها انگیزه ما برای فداکاری بیشتر است.
ما آموختهایم که مسئولیت بپذیریم وقتی که چشمانداز، تاریک، راه پرنشیب و فراز و مقصد طولانی است. آموختهایم که راه را بشکافیم وقتی نوری نیست و امیدی نیست، و حالا بهعنوان جمع مجاهدین تعهد میدهیم برای ممکن کردن غیرممکنها که فقط توسط خودمان و خلقمان محقق میشود. ما برای بنای جامعهٔ عاری از ستم و بهرهکشی بهپا خاستهایم.
ما مجاهدین از روز اول، داوطلبانه و در منتهای سربلندی این سرنوشت را انتخاب کردهایم که همچنانکه برادر مسعود گفتند برای نثار کردن و پرداختن آمدهایم و من در این روز دوباره با خلق قهرمان ایران با راهبران عقیدتیام و با جمع مجاهدین تجدید عهد میکنم برای مسئولیتپذیری صدچندان تا تحقق آزادی، دموکراسی و برابری در ایران و تجدید عهد میکنم برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه؛
واین امری است برعهده ما مجاهدین و کانونهای شورشی و ارتش بزرگ آزادی که به آن حاضر میگوییم.
از این روشن تر و گویا تر می توان راه مبارزه و نفس گیر را با ارتجاع و استعمار توضیح داد و جان خود را برای رسیدن به آزادی مردم بر سر دست گذاشت؟
سعید زینالی نماینده و سمبل دهها و یا شاید صدها نفری است که بدون هیچ رد و یا اثری ناپدید شدند. ستار بهشتی یاد آور این است که آزادی بیان قربانی انحصار طلبی ملایان شده است.
ریحانه نامی است که هر زن و یا دختری در خاطر دارد که در یک حکومت زن ستیز حتی برای دفاع از جسم و جان خود می شود اعدام شد. و امیر ارشد و ژاله صانع که نامش را بعد از قتل ناجوانمردانه اش به یغما بردند واو را بسیجی معرفی کردند؛ از اعدام و شکنجه های ضد بشری که در مورد زندانیان تا همین لحظه روا می شود؛ حرفی برای گفتن نیست. با تکیه به سازمانی که رهبری این جنبش را در دست دارد و در تمامی بحرانها اصل مبارزه برای آزادی را در دستور کار خود داشته است، و اطمینان به پیروزی راه را برای رسیدن به سرنگونی می پائیم تا حقوق انسانی از دست رفته مردم ایران را احیا کنیم. این وظیفه ماست که با سازمانی که محور مبارزات ۴۰ ساله مردم ایران است؛ همراه شویم و به دنیا نشان دهیم که مردم ایران سزاوار آزادی و انتخاب سرنوشت خود هستند. شایسته مردم ایران نیست که سرنوشت آنان در پای میز مذاکره و به وسیله کسانی که نمایندگی آنان را بر عهده ندارند تعیین شود. ما سرنوشت خود را رقم خواهیم زد و آزادی مردم در دسترس است.