قیام مردم لردگان که در بطن خود با آتش زدن تصاویر منحوس سران رژیم، دفتر نماینده خامنهای و یا سپاه سرکوبگر همراه بود، صدالبته آینهای تمام قدی از واقعیتی بنام وجود تنفر عمیق و انزجار عمومی از کلیت نظام آخوندی و آتش زیر خاکستری در میهن استبدادزده ما بنام «زمینههای عینی قیام» میباشد.
این همان ترجمان مثل معروف «مشت نمونه خرواری» است که دیکتاتوری ولیفقیه بخوبی دریافته و بدینسان در تلاش است تا از تبعات و گسترش آن به دیگر شهرهای میهن ممانعت به عمل آورد. در این راستا نماینده خامنهای در رشت، ضمن اعتراف به وجود زمینهای فکری این قیام میگوید: «این نشان میدهد، برادران دشمن خواب نیست. کسانی که در سراسر کشور صدای بنده را میشنوند، مسئولان امنیتی، همه مسئولانی که رصد میکنند، نگذارند اینجور حوادث رخ دهد. زود رصد کنید تا اینها میخواهند بیایند، خفه شان کنید». (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس، تسنیم ۱۹ مهر ۱۳۹۸)
بهرحال قیام مردم لردگان یکبار دیگر و صرفنظر از برآیند آن، به جهانیان این واقعیت را اثبات کرد که جامعه دردمند ایران به چه میزان، به انتظار هر فرصتی برای برهم زدن بساط ظلم و ستم نشسته است.
مردم و جوانان خشمگین لردگان با پرتاب سنگ به دفاع از خود برخاستند و با شعارهای کوبندهٔ «مرگ بر دیکتاتور»، «نترسید، نترسید، ما همه باهم هستیم»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، این خشم و تنفر ملی را علیه رژیم آخوندی بخوبی به نمایش گذاشتند.
این همان جوهر و پیام همان آتش زیر خاکستر در ایران آخوند زده میباشد. بر این منطق است که باید سخنان ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته را طی هفته گذشته مبنی بر اینکه «جمهوری اسلامی هرگز یک رژیم عادی نخواهد شد» را آویزه گوش نمود.
پاسخ دیکتاتور نیز به مردمی که با دستان خالی، اما ارادهای آهنین به قیام برخاستند، همان امواج کور دستگیری و به تبع آن نیز شکنجه و یا صدور احکام در دادگاههای بلخ خامنهای است.
در این رابطه دبیرخانه شورای ملی مقاومت (۱۹ مهر ۱۳۹۸) در یک افشاگری از جمله تاکید میکند: «این دستگیریها که از هفته گذشته شروع شده همچنان ادامه دارد روز پنجشنبه، ۱۸ مهرماه، نیروهای سرکوبگر به روستای مونجرمویی حمله کرده و شماری از اهالی را دستگیر کردند.
در یک اقدام ضد انسانی شماری از مجروحان را از روی تحت بیمارستان به زندان منتقل کردهاند. از همین رو اکثر مجروحان از مراجعه به بیمارستان خودداری میکنند».
همچنین قیام مردم لردگان و سپس حمایتهای بیدریغ مردم در اصفهان، ایلام، جلفا، خرمآباد، مسجدسلیمان، چار محال بختیاری و بویراحمد و یا در آذربایجان، نشان از وحدت ملی علیه کلیت نظام آخوندی است.
وجود فقر گسترده، غارت، چپاول و یا وجود آسیبهای اجتماعی به موازات سرکوب گسترده و تنفر عمیق مردم از حاکمیت در جامعه، صدالبته از دلائل برای به خروش آمدن عنصر اجتماعی است.
مردم ایران اکنون بخوبی دریافتهاند که این دیکتاتوری خونریز چگونه سرمایههای ملی و درآمدهای حاصله از صادرات نفت و گاز را بهعوض هزینه نمودن برای رفاه، درمان، مسکن، نان و راهاندازی چرخه اقتصادی کشور، برای جنگطلبی، برپایی اتحاد جماهیر آخوندی و یا حمایت از نیروهای تروریستی مانند حشد الشعبی، حوثیها، بشار اسد خونریز، حزبالله در لبنان و یا بمب و موشک و ساخت سلاح اتمی هزینه میکند و بدینسان بستری از فقر، فلاکت و ناعدالتی را در جامعه ۸۰ میلیونی ایران مهیا نموده است.