بر این سیاق و با نیم نگاهی به تمامی داده ها در شطرنج سیاسی منطقه طی روزهای اخیر، اکنون می توان به این نتیجه منطقی رسید که قیام مردم در دو کشور مصیبت زده عراق و لبنان علیه ظلم، ستم، فقر، بیکاری و دخالتهای رژیم آخوندی خیال آرام گرفتن را ندارد.
با نگاهی به شهرهای جوشان در عراق و بویژه مناطق شیعه نشین و خواسته های به حق مردم در این کشور که اکنون سمت سوی «اخراج مزدوران» رژیم آخوندی را به خود گرفته است، بهخوبی می توان به عمق تنفر مردم این کشور از نفوذ و گسترش ولیفقیه و بازوان خونین آن پی برد.
خامنهای بیش از سه دهه تلاش کرد تا با راهاندازی «یک دولت و یک ارتش سایه»، این کشور را به سکویی برای رسیدن به امیال نظام آخوندی تبدیل نماید؛ اما طی سه هفته گذشته و با اوجگیری قیام و بویژه آتش زدن تصاویر وی، دفاتر و مراکز رژیم و همچنین شعار «ایران بره، بره»، حاکمان در تهران دریافتند که آن «جزیره آرامش» رویایی بیش نبوده و عنقریب است که مردم بهجانآمده در این دو کشور بساط سرکوب، ترور و دستدرازی وی به خاک خود را جمع نمایند.
در این راستا بزرگترین تظاهرات در شهرهایی مانند نجف، کربلا و بصره یعنی مراکز قدرت رژیم آخوندی صورت گرفته است. فشار تودههای بهجانآمده به حدی است که دولتهای دست نشانده و فاسد برای فرار از خشم مردم، یکی پس از دیگری «عطای حکومت را به لقای» آن میفروشند و استعفا میدهند. سعد حریری در لبنان و یا نخستوزیر فاسد عراق، عادل عبدالمهدی نمونههای بارزی برای این واقعیتها میباشند.
یک گزارش بینالمللی با اشاره به ابعاد قیام در عراق مینویسد: «سلسله تظاهرات ضد دولتی عظیم در عراق و لبنان که رنگی از خصومت و تنفر نسبت به رژیم ایران دارند، ناگهان منافع رژیم ایران را با خطر روبهرو کردهاند. آنها همچنین امکان برانگیختن تظاهرات در خود ایران را ایجاد کردهاند». (روزنامه نیویورکتایمز- ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹)
بدینسان مشخص میشود که ولیفقیه طلسم شکسته که اکنون آوازههای تنفر از وی سراسر منطقه را فرا گرفته، بهخوبی به ابعاد رشد قیامها در کشورهای اسلامی و عربی پی برده است.
وحشت ولیفقیه نه تنها به خاطر از دست دادن سرمایهگذاریهای هنگفت در منطقه خاورمیانه میباشد، بلکه فراتر از آن برای سرازیر شدن قیامها به مانند ظروف مرتبطه به داخل ایران است.
مضافا بر این واقعیت نیز باید به پرانتزی بنام خشم و تنفر مردم ایران و وجود مقاومتی سازمان یافته و رهبری کننده در قامت مجاهدین خلق اشاره نمود تا بدینسان عمق این وحشت هرچه روشن تر گردد.
اگر در کشورهای همسایه آلترناتیوی برای به دست گرفتن «خلاء قدرت» وجود ندارد و مردم با دستانی خالی به مصاف نیروهای وحشی حشد الشعبی، بدر و یا حزب الشیطان میروند، اما در ایران آخوند زده اساسا صورت مسئله متفاوت است.
این واقعیت خود را نه تنها در چتر سیاسی، بلکه در داخل میهن با «کانونهای شورشی» به نمایش گذاشته است، امری که بر بنبست خامنهای برای هر حرکت خطایی، قفل دوچندان زده است.
بله خامنهای و سران تروریست و سرکوبگرش باید وحشت داشته باشند، جامعه دردمند ایران برای آنان به مانند بشکه باروتی است که هرلحظه امکان انفجار را آن میرود. ما این واقعیت را در خیزشهای مردم، در گسلهای کارگری، دانشجویی، معلمان شریف، کشاورزان و تودههای مردم میهنمان بهخوبی میبینیم و لمس میکنیم. حال خامنهای بیچاره تا میتواند «پهپاد انفجاری» و یا «موشک» بسازد!!
اما پاسخ دیکتاتور خونریز تنها شلیک گلوله بر سر صورت مردم، گسیل چماق به دستان تا دندان مسلح و آتش زدن خیمههای مردم بی دفاع و یا تک تیراندازان وحشی حشدالشعبی به مانند مزدوران بسیج سرکوبگر در قیام ۸۸ در ایران میباشد. منطق وی راه انداختن «حمام خون» و وحشیگری برای مطیع کردن تودههای بهجانآمده است.
نماینده ولیفقیه در پیشوا اگر در عمر نکبت بارش تنها یک حرف درست زده باشد، به یقین همین جملات است که می گوید: «امروز از نکات مهمی که در ناامنیهای عراق و لبنان مشاهده میشود، شباهت شعارها به فتنه سال ۸۸ در ایران بود، آن روز (مجاهدین) در ایران شعار دادند، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، ۳ سال بعد در سوریه شعار دادند نه لبنان نه ایران و امروز در تجمعات لبنان شعار میدهند لا ایران لا سوریه و این شعارها هدایت شده است».