آخوندها از همان روزهای اول که با سوار شدن بر امواج انقلاب مردم ایران، زمام امور را به دست گرفتند؛ تمام همّ و غمّشان «صدور انقلاب» بود. در این راستا تمامی منابع طبیعی و انسانی مردم ایران را به کار گرفتند و امروز پس از بیش از چهار دهه، برای همگان به اثبات رسیده است که سرمایه گذاریهای کلان حکومت در صحنه های، سیاسی، نظامی و اقتصادی با شکستی فاحش روبرو شده است.
قیامهای مردم به پا خاسته خصوصا در عراق یکبار دیگر به اثبات می رساند که حکومت جهنمی آخوندها، چه در ایران توسط خود آنها و چه در دیگر کشورها به واسطه دست نشاندگانشان، جز ایجاد سرکوب و خفقان و غارت و جنایت، حاصل دیگری نداشته است.
از مشخصات بارز خشم و خروش مردم می توان به این نکات اشاره کرد:
یک: طغیان شیعیان در مهمترین کشورهای شیعه:
حضور یکپارچه شیعه ها و خشم و خروش آنها بر علیه حکومت باصطلاح رهبر شیعیان جهان خامنه ای، موید این نکته است که لبه تیز هلال شیعی اینک خود رژیم را هدف قرار داده است.
اگر کربلا و نجف را قلوب تپنده جهان تشیع به حساب بیاوریم؛ آخوندها باید حداقل در این دو شهر دست بالا را داشته باشند. مخصوصا در کربلا که هر سال در اربعین با خرجهای میلیاردی از سفره خالی مردم ایران، جمعیتی را جهت تبلیغ و نمایش قدرت و یارگیری از شیعیان، به آنجا بسیج نموده و با ریخت و پاشهای فراوان، خود را سردمدار جهان تشیع و پیرو واقعی حسین ابن علی، معرفی می نمایند!.
قیامهای مردم در کربلا و آمار به خاک و خون کشیده شدن آنها توسط عوامل مزدور خامنه ای و سلیمانی، موید این نکته است که در این سالها آخوندها هر چه رشته اند، پنبه شده و بیهوده آب در هاون می کوبیده اند.
مردم خشمگین و به جان آمده در کربلا، پرچم رژیم را از سردر کنسولگری آن پائین کشیدند و پرچم عراق را جایگزین نمودند. در نجف نیز تصویر منحوس خمینی پائین کشیده شده و نام خیابان به «انقلاب اکتبر» تغییر پیدا کرد.
بنابراین ژستهای حمایت از شیعیان و ادعای گزاف رهبری آنان توسط سید علی به شدت رنگ باخته و با برافتادن نقابهای سینه چاکان تشیع صفوی، چهره کریه و هیولا گونه آنها نزد همگان و بویژه شیعیان، برملا گردیده است.
نیاز به تکرار نیست که اولین قربانیان این حکومت، شیعیان ایران بوده اند؛ بنابراین دست آنها قبل از هر کس دیگر، برای مردم ایران رو شده است.
این همان حکومتی است که در روز عاشورای سال هزار و سیصد و هفتاد و سه در حرم مقدسترین مقام مذهبی در ایران یعنی امام هشتم شیعیان، با انفجار بمب و نسبت دادن آن به مجاهدین، مردم بیگناه را به خاک و خون کشید؛ و این دقیقا همان ولایت فقیهی است که در سوم اسفند هشتاد و چهار با کار گذاشتن دویست کیلو تی ان تی در سامرا، صرفا جهت دامن زدن به جنگهای فرقه ای و بهانه برای کشتار و چنگ اندازی برعراق، حرمین دو امام شیعه را به تلی از خاک تبدیل نمود. بنابراین لاف حمایت از شیعیان جهان!، امروز طنز تلخی بیش نمی تواند باشد.
دو: منفورترین افراد در بین قیام کنندگان:
صحنه های پائین کشیدن تصاویر منحوس خمینی، خامنه ای و قاسم سلیمانی در عراق توسط مردم کارد به استخوان رسیده و پاره کردن و به آتش کشیدن آنها، دقیقا صحنه های قیام هموطنان به پاخاسته ما در سال هشتاد و هشت و خصوصا دی ماه نود و شش را در پیش چشم تداعی می نماید و به اثبات می رساند که تمامی مشکلات مردم منطقه، سر در یک آبشخور دارند. بر این اساس تا حکومت فاسد و سرکوبگر خامنه ای در ایران بر سر کار است؛ نه تنها میهن ما که مردم منطقه نیز دستشان از امنیت و رفاه و مهمتر از همه آزادی، کوتاه خواهد ماند.
چاره کار یکی است. برآوردن ریشه های ظلم و فساد و غارت و سرکوب در ایران.
سه: شقاوت و بیرحمی آل خمینی و خامنه ای:
مردم عراق برای رهایی از ظلم و فساد دست نشاندگان خامنه ای در عراق تاکنون متحمل هزینه های سنگینی از جمله بیش از دویست و شصت شهید و هزاران مجروح شده اند. تصاویر به خاک و خون کشیده شدن جوانان عراقی که با تیرهای مستقیم و به قصد کشت صورت گرفته است؛ یادآور خاطرات تلخ کشتارهای بیرحمانه مردم ایران در قیامهای گذشته می باشد.
از آنجا که نیروهای رسمی انتظامی و امنیتی عراق اعلام کرده اند که در سرکوب و کشتار و تیراندازی به سوی مردم، دخالت نداشته اند، شکی باقی نمی ماند که رژیم خونریز ولایت فقیه، تجربه کشتار مردم بیگناه و به جان آمده ایران را توسط مزدوران جیره، مواجب بگیر خود در عراق به اجرا گذاشته است تا انقلاب آنها را سرکوب کرده و یا حداقل به تاخیر بیندازد.
بربریت و وحشی گری، شناسه و جزء لاینفک و جدا نشدنی نظام قاتلان حرفه ای مانند قاسم سلیمانی و جانیان تبهکاری است که از قضا عمامه بر سر گذاشته و بوزینه وار بر مسند قدرت تکیه زده اند.
چهار: کپی برابر اصل است:
خواسته های مردم عراق و لبنان چیست؟ رهایی از شرّ حکومتهایی که به معنای واقعی کلمه، هم فاسدند، هم چپاولگر و هم سرکوب کننده. لبنانی ها هر روز فقیرتر و تنگدست تر می شوند. عراقی می خواهند بدانند که ثروتهای آنها خصوصا در حیطه نفت به جیب چه کسانی سرازیر می شود. لبنانی ها از حسن نصرالله خسته شده اند. عراقی ها نمی خواهند که نیروهای شبه نظامی دست پرورده ولی فقیه در ایران، بر آنان حکومت کنند. اموالشان را غارت کنند و به سر و قلب آنها با بیرحمی و قساوت، شلیک مستقیم بنمایند. آنها دیگر سرکوب و خفقان و زندان را بر نمی تابند.
اینها دقیقا همان معضلاتی است که مردم ایران نیز در طول حکومت ننگین آخوندی، با آنها مواجه بوده اند. قیام کرده اند. سرکوب شده اند. مورد حمله لباس شخصی ها قرار گرفته اند. تیرهای مستقیم بر سر و سینه شان نشسته است. زندان رفته و شکنجه شده اند.
درست مثل طاعون که علائم خاص خود را دارد این حکومت نیز هر جا سایه سنگین و سیاه خود را گسترده است؛ فاجعه های انسانی مشابه را رقم زده است. بنابراین اصلا تصادفی نیست که شعارهای مردم عراق و لبنان، دقیقا برگردان همان شعارهایی است که مردم ایران در شهرهای مختلف بر علیه این اختاپوس سیری ناپذیر از قدرت و ثروت سر داده اند.
سخن آخر:
ریچارد باخ در کتاب «جاناتان مرغ دریایی» می گوید: «تنها قانون حقیقی قانونی است که به آزادی رهنمون شود. هیچ قانون دیگری وجود ندارد».
این ارزشمندترین قانون برای ملتهای دربندی است که به گسستن زنجیرها و فرو ریختن دیوارهای زندانها می اندیشند.
مردم ایران، عراق، سوریه، لبنان، یمن و افغانستان نیز از قاعده مستثنی نیستند. در مقابل آنها هیولایی ایستاده است که مرگ را از زندگی، زشتی را از زیبایی و تباهی را از نور و روشنایی، بیشتر خوش می دارد. هیولایی که البته و مخصوصا اینروزها با قیامهای مردم عراق و لبنان، حربه فریبنده استراتژیکی خود یعنی «سردمداری جهان تشیع» را از دست داده و خلع سلاح شده است.
آینده ثابت خواهد کرد که این سلاح از موشکهای بالستیک و سلاح های اتمی برای حکومتی که عبای خود را به ضریح امامان شیعه گره زده است؛ مهمتر و کاری تر بوده است.
اینک هیولا تهی از درون
دندان خشم بر جگر صد پاره می ساید
و تجزیه بندها و مفاصل پیکر خویش را
در آینه ای تمام قد
در سرتاسر «هلال شیعی» نظاره می کند
ناقوسهای مرگ به صدا در آمده اند
زمان سقوط و فرو افتادن
نزدیک و نزدیکتر می شود.