پتانسیل عظیم خشم فرودستان با شدتی فزاینده، ملایان مرتجع را غافلگیر کرده است. حاملان «خوشه های خشم» با صلابتی بی نظیر گله های مشتی گزمه و عسسهای فرتوت را به سخره گرفته و طبل آزادی می کوبند. بسیاری از این شورشیان پیشاهنگ شاید در گذشته ای نه چندان دور، صادقانه «اصلاح طلبی» ملایان شیاد را جدی گرفته و از آن دفاع می کردند. صفوف انقلاب اما با گذشت زمان تعمیق می یابد. تنها راه برون رفت، انقلاب و خلع قدرت از ملایان پلشت و خونریز است.
نه گرانی بنزین، هدف شورش است، بلکه در این پهنه، نبرد آزادی و اهریمن در جریان است. ژان پل سارتر زمانی گفته بود که بشر آفرینندهٔ ارزشهاست. زندگی بخودی خود مفهوم «از پیش بودهای» را حمل نمی کند. این وظیفه ماست که به زندگی «معنا» ببخشیم. ارزش آن چیزی است که ما برای زندگی بخود بر می گزینیم.
اکنون در شهرهای وطن معنای نوینی از زندگی رقم می خورد و دستگاه ارزشی نوینی به سمت نور جوانه می زند. در اولی ترین قدم این نبردی است برای رهایی شأن انسان ایرانی از چنگال اهریمن تهران.
ماکیاولیسم خمینی
تحکیم پایههای جباریت مذهبی، تولد یک الیگارشی فاسد و مرتجع همراه با غارتگری افسار گسیخه و سیستماتیک و ماجراجویهای منطقه ای در ۴۰ سال گذشته تمامی تلاشهای شهروندان برای بیان مسالمت آمیز حقوق خویش را به بُن بست کشانده است. سیستم حاکم فقط یک استبداد فراخ نیست. ملایان با مدد شبکه های هزارتای خویش یک تمامیتخواهی بد قواره، خشن و شیادانه را بر کل حیات سیاسی ـ اجتماعی ما گسترانده و حدودی در اعمال قوه قهریه برای خویش نمی پذیرند. امروز در مقابل این ستم نهادینه شده نسلی پا به میدان گذاشته است، که علیرغم توفندگی نظام جباریت حاکم، تنها نیروی ممکن در تغییر وضع موجود است. این کشاکش اسطوره ای در ایران زمین با «اهریمن»، سرنوشت ما و منطقه را رغم خواهد زد.
جهان شاهد است که شهروندان با فروتنی و شکیبایی ۳۰ ساله در چهارچوب همین نظم تبهکار اعتراضات مسالمت آمیز را برای بیان مطالبات بر حق خویش بر گزیده بودند. فرومایگان مسلط اما معترضان تهیدست و نسل شورشی آزادیخواه را «اشرار» نامیده از ارائه راه حل، بکلی عاجز بوده و هستند. رژیم فرومایگان با رویکردی ابزارگریانه و مملو از شقاوت و شیادی به تکه کردن جامعه روی آورد. این است ثمره ماکیاولیسم خمینی، آن روح پلید و ویرانگر: امتزاج استبداد کهن شاهی و اراده معطوف به قدرت آخوندهای هم تبار خمینی، گونه ای از درک سیاسی را رقم زد که ۴ دهه گذشته فلاکت، ادبار و رنج را باز تولید کرده است. ملغمه استباد مذهبی، همراه با فریبکاری، تبهکاری بی حد، چابلوسی، ملوک الطوایفی آخوندی، تخریب اعتماد عمومی، بی ریشگی و انهدام سیستم ارزشی، پیمان شکنی، مکر، حیله و ناراستی عصاره این درک سیاسی است.
صلابت قدمها در خیابانها خامنه ای بد سرشت و آخوند شیاد خاتمی همراه با جواد ظریف «آدم خوار» را بستوه آورده است. ترجیع بند های مکرر «اشرار»، «تلاش سرویسهای بیگانه و تروریستی» و .... نشانی از این وحشت عمیق ملایان واپسگرا است. روحانی مُزور ادامه می دهد که «ابراز ناخشنودی یک حق است، اما تظاهرت یک چیز است و شورش چیز دیگری است و ما نباید اجازه بدهیم که نا امنی در جامعه حاکم شود.» گوییا شهروندان تفننی و برای گذران وقت در سرما و گرما سالیان است که «ابراز نا خشنودی» می کنند و نباید پاسخی دریافت می کردند. در فرهنگ این ملای خرفت گوییا «اعتراض» یعنی در محلی جمع شدن، گپ زدن، سیگار کشیدن و بعد پراکنده شدن تا خللی به «نظم ملایان» وارد نگردد. ظریف هم می گوید: «اعتراض قانونمند حق مردم است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است.». ولی ایشان نمی گویند چرا تا کنون صدهها نفر به ضرب گلوله های مستقیم جنایتکارن مسلح شیهد شده و هزاران نفر معترض به «قانون جمهوری اسلامی ایران» در سیاهچالها اسیر و منتظر اعدام هستند. این است معنی ماکیاولیسم با چاشنی مکر، حیله و ناراستی.
رادیکالیزم چاره کار
تمامی راه حلها برای برون رفت از بحران در چهار چوب همین نظم چرکین امتحان شده است. سیرک «اصلاح طلبی» با بد نامی روحانی به پایان رسید. رژیم به سمت انقباض و شقاوت بیشتر حرکت می کند. خشونت عریان دولت بر علیه شهروندان خویش، نشانی است از استیصال، در هم شکستگی و نبود مشروعییت. یکی از نمود های ضعف مفرط رژیم ترکیب نیروهای سرکوب است. برای کنترل اوضاع و برقراری «نظم» گارد ویژه، نیروی انتظامی و ضد شورش و بسیجیهای هار وارد صحنه عملیات شده اند. نیروهای لباس شخصی چون اعتراضات سالهای قبل حضوری کمرنگ تر دارند. شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر اصل ولایت فقیه در حال فراگیر شدن است. سپاه تروریستی پاسداران، به رادیکالیزم و تکثیر فرهنگ انقلابی در قیامهای جاری با زبان آمار اقرار می کند که:«حجم خشونت و میزان تخریب آشوبگران نسبت به تجمعات دی ماه ۹۶ گستردهتر و مخربتر بوده و در نتیجه آسیبهای جانی و مالی در مقایسه با آن افزایش داشته است» (خبرگزاری پارس). گزارشها و تصاویر در شبکه مجازی نشان از تعمیق رادیکالیزم جنبش دارند: مراکز سرکوب رژیم، بانکها، دفاتر نماینده های دژخیم ولی فقیه، انبارهای سوخت و فروشگاهای زنجیره ای سپاه، اهداف شورشیان دلیر می باشند.
مایکل پیج، معاون مدیر بخش خاورمیانه دیدهبان حقوق بشر در رابطه با وضع ملایان هم چنین گزارش می دهد «مقامات با خشونت در حال سرکوب ایرانیانی هستند که از دولتی اقتدارگرا و ناقض حقوق و سیاستهایش به ستوه آمدهاند و بخش عمده پیامدهای اقتصادی منفی تحریمهای احیا شده آمریکا را تحمل میکنند». وی اضافه کرد «مقامات با جدا کردن ایرانیان از اتصال به اینترنت جهانی امیدوارند سرکوب خونینشان علیه مردم خود را از بقیه جهان پنهان کنند».
ارتش آزادیبخش ملی ایران
در این دروان بخوبی می توان فهم نمود که چرا مجاهدین حضور در «جوار خاک میهن» را به عنوان یک استراتژی و تاکتیک با جدیت پی پیگیری می کردند. تنها رأس هرم دیکتاتور جبار، پیام این حضور قدرتمند در کنار مرزهای میهن را می فهمید. خط اتاق فکر شورای امنییت عالی ملایان را «خانواده ها» و«منتقدین مجاهدین» در اطراف اشرف و لیبرتی در پناه سیرکی متهوع پیش بردند. آنان برای رژیم فرجه بقاء خریدند. راستی که «شرم یک احساس انقلابی است». جمع بندی سازمان مجاهدین خلق بدرستی بر این نکته تأکید داشت که در شرایط انقلابی بازوی مسلح خلق سپر دفاعی مردم است و وظیفه آن دفاع از دست آوردهای جنبش است. اگر اوضاع منطقه در آن دوران به سمت دیگری (اشغال عراق) حرکت می کرد، نگارنده بر این باور است که ملایان و نیروهای سرکوبگر شجاعت این همه گستاخی و بکار گیری قهر عریان را نداشتند. حضور ارتش آزادیبخش ملی ایران در مرزهای میهن، پیامی آشکار و جدی داشت.
البته تعمیق رادیکالیزم در جنبش و تهور شورشیان را نمی توان از برافروختن شعله های مقاومت توسط «کانونهای شورشی» جدا نمود. سه دهه مقاومت انقلابی، کشاکش با اهریمن در اشرف و لیبرتی فرهنگ انقلابی در نسل جوان و عاصی از ملایان را ارتقاء داده و شعله های آن را فروازن نمود. این فرهنگ تهور، مقاومت و «فدا» در اقصی نقاط وطن اشغال شده تکثیر شده است.
وَالصُّبْح إذَا تَنَفَّسَ (سوگند به صبح چون دمیدن گیرد.)
سلام بر موکب رهایی
مرگ بر اصل ولایت فقیه
زنده باد کانونهای شورشی
دکتر عزیز فولادوند