صد البته این راهگشایی اصولی به یمن هوشیاری و دیدگاه ژرف برادر مسعود، بعنوان معمار اصلی این استراتزی عملی گردیده، بطوریکه اکنون با گذشت یک هفته از قیام آبان و با وجود سرکوب خونینی که از سوی دیکتاتوری ولیفقیه در جامعه صورت می گیرد، «دشمن» ناچار به میدان آمده و به وجود این واقعیت اعتراف کرده است.
نیم نگاهی به سخنان خامنهای، شیخ حسن روحانی، معاونان، سران، فرماندهان سپاه و بسیج سرکوبگر، آخوندهای ریز و درشت حکومتی، دوایر اطلاعاتی و یا رساننههای حکومتی تماما مهر تائیدی بر این واقعیت و نیز بر شکست رژیم برای از بین بردن مجاهدین و بدیل دمکراتیک آن میباشند.
اما در فرای این واقعیت سخت و کوبنده که صد البته هضم آن برای ابواب جمع مماشات و باندهای مدافع رژیم که به خارجه گسیل شدهاند، ثقیل میباشد، اما باید در پاسخ به ولیفقیه که مردم را «شرور و اوباش» خوانده است، گفت: «شرور و تبهکار» آنانی هستند که جوانان و نوجوانان ما را در خیابانها به گلوله میبندند، به زنان میهن امان در زندانها تعرض میکنند، بساط شکنجه و داغ و درفش راه انداخته، دانشجویان و فرهیختگان را «ستارهدار» میکنند، زندانهای را مملو از زندانیان سیاسی و فعالان مدنی، وکلا و مدافعان محیطزیست کردهاند، گورهای دستجمعی را با بولدوزر با خاک یکسان میکنند و در یک کلام کشور را برای ۸۰ میلیون ایرانی به زندانی بزرگ تبدیل کردهاند.
شرور آن کسی است که فرمان و فتوای قتل مردم را صادر میکند، تبهکار و خبیث آنانی هستند که از پشت بر سر کودکان و نوجوانان تیر خلاص میزنند، تکتیرانداز به خیابانها میفرستند، با قمه و چاقو و پنجه بکس به معترضین و قیام آفرینان حمله میکنند و در یک کلام پاسخ اعتراضات بهحق علیه فقر، ناعدالتی، گرسنگی، بیکاری و فلاکت را با گلوله و نارنجکهای جنگی میدهند.
در یک کلام اوباش و شرور آن رژیمی است که با بمب و ترور، موشک و خونریزی در کشورهای همسایه و اسلامی منطقه را به بند کشیده و از تایلند تا آسیای مرکزی، اروپا و آمریکای جنوبی دست به ترور و کشتار میزند.
اوباش و اشرار آنانی هستند که بنام دین، غل و زنجیر بر پای مردم بستهاند و در فساد، چپاول و غارت اموال ملی، بر تخت سلطنت ولایت نشست اند. بله منظور شخص ولیفقیه و باندهای «اصولگرا و اصلاحطلبان» قلابی است که قریب چهار دهه با راه انداختن جنگ، ترور، خونریزی، صدور بنیادگرایی و سرکوب خونین و نیز تلاش برای ساخت سلاح اتمی کشور را به لبه پرتگاه و جنگی دیگر کشاندهاند.
آری در پاسخ به خامنهای زهر خورده باید گفت «شرورتر و تبهکارتر» از شمایان در جهان نمیتوان یافت. راه حل رژیم برای برون از بحران همان حربه پوسیده سرکوب است، امری که طی روزهای اخیر با وحشیگری بیسابقهای آن را به نمایش گذاشت است. بقول برادر مسعود: «شیخ همچون شاه در انتهای راه چارهای جز سرکوب ندارد اما گور خود کَنَــد به دست خود».
اما واقعیت در ایران چیست؟ حرف مردم با دیکتاتور یک کلام است، برو گمشو و حاکمیت را به مردم و جمهور و حاکمیت مردم واگذار کن. در این راستا است که تودههای به جان آمده از هر فرصتی برای سرنگون کردن این بساط ظلم و ستم استفاده میکنند. آری «افزایش بنزین» بهانه است، کل نظام نشانه است.
در این راستا وظیفه ما ایرانیان ضمن حمایت از قیام و کانونهای شورشی در داخل، هوشیاری است، هوشیاری برای آنکه دزد به خیمه انقلاب و مقاومت نزند. روباه و گرگهای هار و مکار، با آلترناتیو های ساخته و پرداخته شده از سوی وزارت اطلاعات، جنبش را منحرف نکنند.
بی دلیل نیست که خامنهای عامدانه در سخنان اش، جنازهای بنام «سلطنت» مدفون شده را علم میکند، به همین خاطر است که بنگاههای استعماری، همان کسانیکه دست در کودتای ننگین ۲۸ مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق داشتند، رسانههای معلومالحالی مانند بی بی سی و شرکا، در اوج قیام و در حالیکه تودههای مردم در داخل کشور ریش و ریشه آخوندها را میسوزانند و فریاد «بیشرف، بیشرف» به مزدوران تا دندان مسلح رژیم سر میدهند، به یکباره، روضه دمکراسی برای مجاهدین و مقاومت ایران میخوانند.
هدف در یک کلام منحرف کردن جامعه با پروژهای بنام «آلترناتیو» سازی است. یقین بدارید و یقین میدانیم که در پشت این پروژه بیت خامنهای و دستگاه اطلاعاتی رژیم قرار دارد. هدف نجات رژیم از سرنگونی و خنثی کردن تأثیرات سیاسی و اجتماعی و رادیکالیسم موجود ناشی از دیدگاهها و خطوط مقاومت ایران با کاتالیزاتوری بنام کانونهای شورشی در داخل هست.
دیکتاتوری وحشتزده ولیفقیه به پایان خود رسیده، سیاستهای راهبردی نظام تماما به گل نشسته و سرنگونی محتوم در راه است. ایران به دست کانونهای شورشی و مجاهدین آزاد خواهد شد.
بقول گنجور و خطاب به رژیم آخوندی
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
مهرداد هرسینی