شقاوت و بی رحمی که خامنه ای دستورش را داد بار دیگر بیانگر این بود که نظام در کلیت خود توان هر جنایتی را که به اذهان هم خطور نمی کند، دارد. واکنشی که از مردم دیده می شود، فقط حول یک محور است و آن هم سرنگونی است. گزارشهائی که از ایران می رسد نشان از این دارد که اکثریت مردم خواهان سرنگونی نظام هستند. از سوی دیگر بر کسی پوشیده نیست که خامنه ای و قوه قضائیه اش تا نفس آخر حاضر هستند که قتل عام کنند. اینان که با وقاحت مزدوران خود را وارد میدان می کنند که تا بگویند دستور تیر دادند. فرماندار قلعه حسن خان پا را از این هم فراتر گذاشته و اعلام می کند که خودش دستور تیر را صادر کرده است. به همین رو فرماندار ماهشهر که می گوید همه آنان را در نیزار گیر انداختیم و به بحمدالله همه را از میان بر داشتیم (نقل به مضمون). خامنه ای و روحانی هم قبل از آن دستور آتش به اختیار را صادر کرده بودند.
در نامه ای که از نرگس محمدی که در دهم ماه آذر از زندان نوشته و در رسانه های اجتماعی انتشار پیدا کرد، می توان به عمق فاجعه بیشتر پی برد. او می نویسد: که جوانی را در بهداری زندان اوین دیده است. جوان به او گفته است که از روزی که بازداشت شده ام حتی بتادین هم روی زخمم نریخته اند. نرگس محمدی به او می گوید: اصرار کن که دکتر پایت را معالجه کند. در جواب این جوان می گوید: من که قرار است اعدام شوم چه فرقی می کند، با پا و یا بدون پا! نرگس محمدی در نامه اش ادامه می دهد که این جوان از همان طبقه ای بود که قرار بود جمهوری اسلامی خادمشان باشد. در پایان نامه او خاطر نشان می کند که سرکوب هر اعتراضی بسترساز شکل گیری قدرتمندتر، اعتراضات و حق خواهی های بعدی خواهد شد.
خانمی دیگری در پیامی می نویسد:
روح وروان ما متلاشی شده قلبمان هرروز با عکسهای جدید آتیش میگیره چهره ها همه غمگین وپراز خشم دست ودلمون به هیچ کاری نمیره! ولی بین مردم خبرمیاد که برای دی ماه برنامه دارن خدا کنه واقعی باشه چند روز پیش توبیمارستان... بودم پراز تیر خورده با هوشیاری ۳یا۴درصد که توآی سی یو بستری هستن یکی از زخمیها پسر۱۸ ساله که تیر به دستش خورده بود دکترا مجبور شدن دستشو قطع کنن زخمی های رودهن وبومهن توبیمارستان... هستن! ( به خواست او نام بیمارستانها حذف شده است.) او در پایان پیامش می نویسد:
از این سموم که به طرف بستان گذشت
عجب که بوی گلی هست ونسترنی
میدونم مثل کوه مقاوم وصبرم بی انتها وامیدم به فردا
قیام آبانماه و قساوت بی حد و حصر ولی فقیه سه مورد مشخص را نشان داد.
۱ـ رژیم در بن بستی قرار دارد که حدی بر آن متصور نیست
۲ـ خامنه ای بسیار تضعیف شده است
۳ـ استراتژی سرنگونی تثبیت شده است.
درچنین شرایطی بیانیه موسوی نخست وزیر دوران خمینی و مواضع رضا پهلوی فرزند دیکتاتور سرنگون شده قبلی جالب توجه است.
در مورد بیانیه موسوی مهمترین نکته این است که چه بیانیه با اجازه مقامات نظام انتشار پیدا کرده باشد و چه بدون اجازه حاکی از تضیعف خامنه ای در خود نظام است. نکاتی که در این بیانیه آمده است روشن می کند که موسوی هنوز از گذشته خود ابراز پشیمانی نکرده است. موسوی می توانست در ضمن مشابه دانستن کشتار آبانماه با هفده شهریور می توانست از قتل عام دهه شصت و مهمتر از همه از قتل عام بیش از سی هزار نفر در سال ۶۷ به عنوان نقاط تاریک نظام نام برد و از نقش خود در این کشتارها بگوید و از مردم بخواهد که او را همانند دیگر آمران و عاملان تمامی کشتارهای نظام به دادگاههای ذیصلاح ببرند و جرم خود را بپذیرد. باید قبول کنیم که عبارت “معرفی آمرین و مباشرین این کشتار و محاکمه علنی آنها» جز با سرنگونی نظام امکان ندارد. بنابراین وقتی که او از نظام قاتل و آدمکش حاکم که آمرین و مباشرین جنایت هستند درخواست معرفی و محاکمه علنی می کند آشکارا قدم روی خون شهدای قیام می گذارد و مفهوم عدالت را به تمسخر می گیرد گویی که قاتل خودش می تواند خودش را محاکمه کند و از چنین محاکمه یی آنچه حاصل میشود این است که نظام سرجایش بماند و مثل دوران طلایی مورد ادعای موسوی بگوید که خودشان خودشان را کشته اند و خودشان خودشان را شکنجه کرده اند. کما اینکه حرف سخنگوی دستگاه قضائیه رئیسی عینا همین جملات است. به نظر می رسد موسوی پایان ماجرا را متوجه نشده است.
درمورد فرزند دیکتاتور سابق هم که به پولهای سرقت شده از مردم ایران توسط پدر و پدربزرگش و مهمتر از آن به غصب حق حاکمیت مردم ایران که به عنوان ودیعه الهی اما به ضرب کشتار آزادیخواهان ایران قباله اولاد ذکور سلطان شده دل بسته است، باید گفت مردم ایران خون نمی دهند که از ولایت شیخ به سلطنت فاسد شاه تسلیم شوند.
چیزی که رژیم آخوندی هم خیلی از تبلیغ آن نان می خورد و بخصوص هر وقت که قیام بالا می گیرد خیلی تبلیغش را می کند تا خودش را تثبیت کند و الا مأموران امنیتی آخوندها معلم و فرهنگی شریف و آزاده آقای هاشم خواستار را تحت فشار نمی گذاشتند که مجاهدین خط قرمز نظام هستند، ولی خوب است با تلفن آنها با رضا پهلوی تماس بگیرد و همکاری کند ! از سوی دیگر رضا پهلوی هم که خط درمیان برای پاسداران و نیروهای مسلح و انتظامی رژیم دست تکان می دهد. پاسکاری ننگینی که تاریخ رنج و محنت مردم ما را رقم زده است.
درحالیکه ملت ایران این چنین خون فشان برای آزادی قیمت می دهد، به این تشنگان قدرت و شیفتگان سرقت حق حاکمیت ملت، فقط باید گفت که بهتر است بروند شرم کنند.
رضا پهلوی با زرنگی تمام و کلی گوئی می خواهد خود را به جنبش بچسباند. در اطلاعیه ای که در این نوشته است هیچ نکته ای تازه ای وجود ندارد. جملاتی که شاید خودش هم معنی آن را نمی داند و آن را می نویسد ویا به اسمش می نویسند.
در این پیام او می گوید; فراهم آوردن ابرازهای آمادگی ملی برای رهبری سیاسی دوران گذار، مسئولیت همگی ماست. این "ماست" چه کسانی هستند، مشخص نیست. آمادگی ملی چه معنی دارد زمانی که در بیش از ۱۸۰ شهر مردم دست به اعتراض زده اند، نزدیک به هزار نفر جان خود را از دست داده اند. بیش از ۱۰۰۰۰ نفر زخمی و بیش از ۱۲۰۰۰ نفر دستگیر شده اند. اگر این آمادگی ملی نیست، پس چیست. ابراز شما چیست؟ و دوباره می نویسد: به عنوان یک سرباز، لحظه ای از بدوش گرفتن سهم خود در این کارستان ملی از پا نخواهم نشست. سرباز به معنی این است که باید نظامی باشد و بدوش گرفتن سهم یعنی تفنگ برداشتن و مبارزه کردن. نه این چنین نیست در پایان می فرمایند که "هر چه کم هزینه تر کردن گذار از حکومت اسلامی به حکومت ایرانی، ابزارهای خودش را نیاز دارد."
باز هم دوگانه گوئی و چند پهلو حرف زدن حکومت ایرانی یعنی چه ؟ حکومت یا سلطنتی و یا جمهوری!! با این عبارات در هم ریخته به جز آنان که علاقه دارند فریب بخورند و یا منتظر از ما بهترانی هستند که بیاید و شر نظام از سرشان کم کند، کسی خام نمیشود. این نظام با شقاوت مافوق تصورات بشری ذات خود را بارها نشان داده است. جبهه براندازان واقعی از کسانی تشکیل می شود که بر خود تکیه دارند و از دادن بها برای آزادی هیچ ابائی ندارند. کانون های شورشی نشانگر استراتژی درست و واقعی سرنگونی هستند.