در آن مجلس خامنهای که امروز تصاویر وی در تمامی شهرهای میهن با شعار «مرگ بر دیکتاتور» به آتش کشیده میشود، با این جمله که «باید خون گریست بر جامعهی که احتمال (رهبر شدن) کسی مثل من در آن مطرح شود», به چشمانداز روند دیکتاتوری ولیفقیه و سرنوشت شوم برای آن اعتراف نمود.
بیان این جملات در آن ایام بدان معنا بود که وی بهخوبی بر این واقعیت که چه طرحهای ضد انسانی و سرکوبگرانهای برای اعمال دیکتاتوری و برپایی هلال شیعه در سر دارد، واقف بود.
خامنهای در این راستا نه تنها دست به کشتار، ترور و جنگ و خونریزی در کشورهای همسایه و اسلامی زده است، بلکه کمر به قتلعام مردم میهن امان که اکنون به مانند سدی در مقابل مطامع جاهطلبانه وی ایستادهاند، بسته است.
ابعاد خونریزی و حمام خونی که وی طی هفتههای گذشته در بیش از ۱۸۹ شهر میهن امان براه انداخته، به یقین به دلیل وجود سانسور، اختناق و وحشتی در جامعه حاکم است، هنوز بطور کامل بیرونی نشده است.
کشتار کودکان، جوانان، زنان و زن تیر خلاص بر سر و صورت قیام آفرینان که لیست بلند بالای آنان از سوی کانون ای شورشی و مجاهدین خلق تا به امروز به انتشار بیرونی یافته است، سخن از این واقعیت دارند.
بر این اساس میتوان به عمق فاجعه انسانی که در ایران در حال شکلگیری است، رسید. سخن از سرکوبی خونین است که در سایه سکوت و بیعملی بخش بزرگی از جامعه بینالمللی، اکنون علیه آحاد مردم بجان آمده میهن امان ساری و جاری میشود.
در سایه این سکوت است که خامنهای اکنون با خیال راحت گزمگان و قداره بندان حکومتی را درهیبت سپاه سرکوبگر، بسیج و لباس شخصیها بجان مردم انداخته است. نشست و برخاست با دیکتاتوری مذهبی و اعطاء هرگونه امتیاز، آنهم در پشت دربهای بسته، لکه ننگی است بر پیشانی جهان امروز است. بدینسان شخص میشود که تمامی «شعر و شعارها » برای احترام به حقوق بشر و جهان شمول بودن آن، تنها ملعبه ای است برای «بده و بستان» و بواقع «کشک» است و بس!
بر این سیاق است که خامنهای با گروگان گیری و یا دست زدن به تهدیدات موشکی و اتمی، جامعه جهانی را به پای میز مذاکره میکشاند و ضمن به بند کشیدن آنان، تلاش میکند تا با ایجاد شکاف و سرکار گذاشتن طرفهای مقابل، در این شکاف به جنایات خود در داخل کشور ادامه دهد.
در راستای نقض خونین حقوق بشر، اکنون جامعه جهانی و مدافعان حقوق بشر، از کشتار حداقل ۱۸ کودک طی سه هفته گذشته در معابر و خیابانهای کشور خبر دادهاند.
نیم نگاهی به لیستهای منتشره از سوی مقاومت ایران، بهخوبی این واقعیت را که بخش بزرگی از شهدا را کودکان و نوجوانان و یا جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند، به اثبات میرساند.
یک آخوند ولایی بنام باقری در نمایش جمعه این هفته در تهران به گوشههایی از این سبعیت و بیرحمی خامنهای اینگونه اعتراف کرده است. وی میگوید: «بالاخره وسط دعوا و درگیری که نقل و نبات که پخش نمیکنند تیر و گلوله است. دیشب یک بنده خدایی نقل میکرد گفت توی تهران تو این بیمارستان که من بستری بودم، شلوغ بود آنجا گفت یک خانم پرستاری رفت پشت پنجره گفت از پشت پنجره فیلمبرداری کنم میخواست فیلم مثلا بیرون را بگیرد یک تیر آمد صاف نشست وسط پیشانیاش».
به یقین این اعترافات مصداق بارز جنایت علیه بشریت است که عاملان و آمران آن، بویژه شخص رهبر نظام و رئیسجمهور آخوندی باید در یک دادگاه بینالمللی مورد محاکمه قرار گیرند. در این راستا انتشار اسامی قاتلان فرزندان و کودکان ایران طی قیام آبان ماه، کمک بزرگی به امر دادخواهی میکند.
همچنین کشتاری که ولیفقیه در ایران و یا در بسیاری از شهرهای عراق و لبنان براه انداخته، تماما در یک چارچوب قرار دارند و آن جلوگیری از راه افتادن سیل بنیانکنی بنام «قطع دستان» رژیم آخوندی در منطقه و سرنگونی ملایان در تهران میباشد.