این خبر روزهاست که در صدر اخبار بین المللی بازتاب داشته است. بدون شک نبود سلیمانی در روند سیاسی منطقه تأثیر گذار خواهد بود و در آینده نزدیک شاهد تحولات مهمی چه در ایران و چه در منطقه خواهیم بود.
مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران بلافاصله در پیامی موضع مقاومت مردم ایران را تشریح کرد و آن را طلیعه سرنگونی نظام اعلام کرد. در مورد پیام مسعود رجوی نکات روشن است. ادامه خط و استراتژی است که مقاومت ایران در طول این سالها داشته است. اما شنیدن صدای خود او شور و شعف زاید الوصفی را در میان ایرانیان خواهان سرنگونی ایجاد کرد و آنان که تحت هر نام و عنوانی خواهان ماندگاری رژیم هستند را بار دیگر بور کرد، که سالها در مورد سلامت او رجز خوانی می کنند.
در این مطلب در مورد تحلیل ها و واکنش هائی که تا به حال دیده شده را مورد بررسی اجمالی قرار داده می شود.
در رسانه ها و مطبوعات بین المللی در مورد بر خورد با این واقعه تحلیل های ضد و نقیض خوانده و شنیده می شود. رسانه های غربی و شاید کشورهای بزرگ سرمایه داری تقریبا مثل یک کر هماهنگ تحلیل هائی را ارائه می دهند و بر آنند که کشته شدن سلیمانی را قبای عثمان کنند و مثل چماقی بر سر ترامپ فرود آورند. دمکرات ها در جستجوی آراء مردم آمریکا سعی دارند که با تکیه به مسائل بین المللی ترامپ را تضعیف کنند و این مسئله را از یاد برده اند که در تمامی انتخابات آمریکا تکیه بر مسائل داخلی مثل ایجاد کار و بهداشت و کم یا زیاد کردن مالیات های مردم بوده که باعث پیروزی و شکست کاندیدای انتخابات می شود. از سوی دیگر دمکرات ها نیز خودشان از ماهیت رژیم خوب خبر دارند و نمی توانند به راحتی به نفع رژیم تبلیغ کنند.
سرخط تحلیل های این رسانه هائی که به اصطلاح خط لیبرال و یا چپ دارند را در محور های زیر می توان دسته بندی کرد
ـ اینکه ترامپ اجازه نداشت که چنین کاری را بکند و حرکت او صلح بین المللی را تهدید می کند و باید او این مسئله را سیاسی حل کند. چون ایران (رژیم) خواهان گفتگوی سیاسی است.
در این مورد بیشتر روی استقلال جغرافیائی کشور عراق متمرکز هستند. با حمله موشکی رژیم به قرارگاههای عین الاسد و اربیل آمریکا که صبح روز چهارشنبه ۱۸ دیماه، ادعای استقلال کشور عراق و اینکه آمریکا خاک کشور دیگری را مورد تجاوز قرار داده است، را زیر سئوال می برد. در ضمن سعی برآن دارند که دخالت های رژیم را در منطقه بسیار کمرنگ کنند.
این رسانه ها فریادهای رژیم را در مورد حمله های تلافی جویانه را زیر چشمی رد می کنند و این ادعا که بزرگترین حمله تلافی جویانه همان سه روز عزاداری بود که قدرت رژیم را نشان داد را بارها و بارها تکرار می کنند. در این قدرت نمائی تلافی جویانه یعنی به گورفرستادن جلاد قاسم سلیمانی بیش از ۵۰ نفر جان خود را از دست دادند و صدها نفر مجروح شدند. رهبری که ادعای مدیریت جهانی را دارد از برگزاری به گور سپردن مهمترین نفر خودش عاجز است.
ـ مردم عراق از آمریکا بیش از ایران نفرت دارند.
مردم عراق بیش از سه ماه که در خیابانها تظاهرات می کنند و کشته ها داده اند. شعار اصلی تظاهرات آنان اخراج ایران و نیروهای ایرانی از عراق بوده است. پاره کردن عکسهای خامنه ای و قاسم سلیمانی اتفاقی مستمر در این سلسله تظاهرات در شهری مختلف عراق است. با لنگه کفش به صورت خامنه ای و سلیمانی نیز هم چنین. تظاهرات مردم عراق موجب برکناری عادل مهدی و استعفای برهم صالح رئیس جمهور عراق شد. بعد از حمله موشکی رژیم به مقرهای آمریکائی مردم عراق بیش از پیش خواستار خروج نیروهای ایرانی از عراق هستند. در همین مورد خبری در مورد واکنش برهم صالح نسبت به حمله موشکی در سایت خبرگزاری ایرنا انتشار پیدا کرد که بلافاصله حذف شد. لازم به توضیح است که به گزارش ایسنا برهم صالح در توئیتی از اینکه عراقی ها در این حملات صدمه ندیده اند ابراز خوشحالی کرده است. در حالیکه برهم صالح در حساب توئیتر اصلا در مورد حمله موشکی چیزی ننوشته است. در توضیح علت حذف چینن آمده است.
این صفحه از دسترس خارج شده است.
با پوزش از مخاطبان محترم؛ این صفحه به دلیل ملاحظات حقوقی و یا خطای حرفهای در تنظیم و درج خبر، موقتاً از دسترس خارج شده و محتوای آن در حال بررسی مجدد است.
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۹:۲۰ (وقت ایران) - ایرنا.
ـ مرگ سلیمانی باعث تحکیم قدرت رژیم خواهد شد، بین سران نظام اتحاد به وجود خواهد آمد و مردم ایران برای مقابله با آمریکا در کنار رژیم خواهند ایستاد. دو مثال کوتاه
۱ـ دختر سلیمانی از روحانی می خواهد که انتقام خون پدرش را بگیرد و روحانی می گوید صبر داشته باشید همه انتقام می گیرند. فردای آن روز او در مقابل دروبین ها عموهای تروریست خود یک به یک نام برد و از آنان خواست که منتقم خون پدرش باشند.
۲ـ باید تظاهرات چند ده نفر در خیابانهای تهران اشاره کرده که بر علیه جهانگیری معاون حسن روحانی شعار بیشرف، بیشرف سردادند.
ـ سلیمانی را به عنوان فردی محبوب در ایران معرفی کنند و همان عبارات سردار عارف و سردار دلها را که رژیم و ایادیش مثل نقل ونبات خرج می کنند را مورد استفاده قرار می دهند. سلیمانی به جای قاتل با پیشوند جنرال نام برده می شود و سعی بر آن است که از گذشته سیاه او نامی برده نشود. در این خبرها اصلا در باره دستگیری کسانی که در فضای مجازی از مرگ قاسم سلیمانی خوشحال شدند چیزی گفته نمی شود. در مهد کودک ها، دبستانها و مراکز آموزشی کودکان و جوانان را به اجبار وادار به عزاداری کردند. نکته ای را باید اضافه کرد آنان که برای مرگ قاسم سلیمانی دل سوزاندند افراد تازه ای نبودند. اینان در تمامی لحظات حساس چوب زیر بغل نظام شدند، چه آن موقع که انگشتهای رنگی شان را به دوربین ها نشان می دادند و چه آن موقع که پول در آوردنشان را مدیون قاسم سلیمانی بودند که امنیت شان را تأمین کرده است. لابیست های رژیم هم کم نگذاشتند. کسانی چون اردشیر زاهدی از قبر سر برآوردند و نه تنها نامی از جنایایش نبردند بلکه او را به عنوان نماد ملی معرفی کردند. در بخشی از پیام مسعود رجوی در این مورد مزدوران گشتاپوی آخوندی در داخل و خارج از کشور چنین آمده است:
تمامی پروندهها و ارتباطات و وجوه دریافتی برملا میشود. بدون شک در برابر عدالت و قانون قرار میگیرید. دست داشتن در خون مجاهدین و فرزندان رشید این میهن کیفری سخت و سنگین دارد قبل از سرنگونی رژیم تسلیم اراده خلق شوید. از جنایتها و پلیدیهای خود در خدمت به این رژیم علیه مقاومت و انقلاب نوین مردم ایران دست بشویید. از سرنوشت ساواکیهای شاه عبرت بگیرید. گمان نکنید که با هفت خطی و هفت رنگی میتوان از کیفر جنایت و شقاوت در امان ماند.
نابودی قاسم سلیمانی بار دیگر خطوط بین مردم و دشمن آنان را روشن تر کرد و مدعیان دروغی را رسواتر!
فرض محال، محال نیست. فکر کنیم که تمام چیزهائی را که مرگ قاسم سلیمانی موجب شد مثل اتحاد بین سران نظام و محبوبیت او، نفرت مردم از آمریکا ووو درست باشد. سئوال مهم و اساسی این است که آیا رژیم توان آن را دارد که فقر را از بین ببرد؛ کار ایجاد کند. رژیمی که ۲۲۰ میلیون یورو در اوج فقر و مصیب مردم برای گسترش عملیات تروریستی نیروی قدس ازصندوق ذخیره مردم ایران هزینه می کند، وحشت از این دارد که نیروهای وابسته اش در لبنان، یمن، سوریه و مهمتر از همه عراق به علت مضیقه مالی از او رو بگردانند. بر اساس تجربه باید گفت که آنچه که رژیم ادعایش را دارد همیشه معکوس است. مرگ قاسم سلیمانی نه تنها اتحادی را موجب نمی شود بلکه تضادهای عمیق بین مردم از یک طرف و رژیم از سوی دیگر را بیشتر بارز می کند. زمان به نفع مردم ایران و منطقه و به ضرر ولی فقیه است و همانطور که مسعود رجوی بشارت داد سرنگونی سرنوشت محتوم ولی فقیه است.