راه ارتباطی بیش از ۵۰۰روستا و برق در بسیار مناطق روستایی و شهری قطع شد. عمق آب گرفتگی در برخی مناطق به ۴ تا۸متر میرسد. ساکنان بسیاری از مناطق مجبور به ترک خانههای خود شدند.
در استانهای هرمزگان و کرمان نیز وضعیت بحرانی و خسارات فراوانی به مردم وارد شد.
در حالیکه حکومت آخوندی دار و ندار مردم ایران را صرف سرکوب و پروژهای ضدایرانی اتمی و تسلیحاتی و صدور تروریزم و بنیادگرایی میکند، سرکردگان رژیم معترفند در این مناطق امکاناتی مانند بلدوزر، لودر، گریدر و بیل مکانیکی برای بازگشایی راههای مواصلاتی و روستایی وجود ندارد و ۹۰درصد پستها در هلال احمر استان بلاتصدی است.
به نوشته رسانه های حکومتی، مدیریت بحران در مناطق سیلزده، اصولی نیست و اغلب کمکهای انجام شده به دست روستاها توسط قایق و با کمک مردم استان در حال انجام است.
قتلعام محیط زیست
چرا با کمترین بارندگی سایه سنگین سیل بر شهرها جاری میشود و مردم در تنگنا و بحران بسر می برند؟.
دیکتاتوری ولایت فقیه با قتلعام محیط زیست ابعاد سیل را فاجعهبارتر کرده است.
این رژیم همه ثروتهای کشور را به یغما میبرد و یا در پروژههای ضدمیهنی اتمی و موشکی و جنگافروزی به هدر میدهند و مردم ما را در مقابل سیل و زلزله و دیگر حوادث طبیعی بیدفاع می کند.
تراشیدن جنگلها، از بین بردن مراتع، سدسازیهای سودجویانه، ساختوساز روی مسیل، تغییر مسیر رودخانهها و در یککلام جویدهشدن جغرافیای ایران در زیر آروارههای سپاه پاسداران و سرکردگان دیکتاتوری ولایت فقیه، به قتلعام طبیعت و نابودی اقتصاد و معیشت مردم محروم در مناطق سیلزده منجر شده است.
بطور مثال در گذشته شاهد بودیم که خوزستان، این قدیمیترین و زرخیزترین استان ایران که بر دریایی از نفت نشسته، بر اثر بارش یک باران ۳ساعته کاملاً فلج شد. فاضلاب به خیابانهای شهر سرریز شد و وارد بسیاری از منازل شهروندان اهوازی شد. مدارس و ادارات اهواز تعطیل شد. خطوط مواصلاتی و برق شهر قطع و تردد در شهر اهواز عملاً غیرممکن گردید. بخشهایی از خیابانها و محلات اهواز فرونشست. و این آغاز یک فاجعه تمامعیار دیگر برای آحاد مردم این استان بود.
این نمونه تماماً بیانگر فساد و غارتگری بهاصطلاح متولیان حکومتی است. چرا که بعدها روشن شد حاکمیت فاسد آخوندی بهرغم تمامی هشدارهای مکرر و پیدرپی کارشناسان شهری، نه تنها در قبال این بحران هیچ اقدام جدی برای دفع آبهای سطحی اهواز نکرده است، بلکه بودجه و اعتباراتی محدودی را هم که به این کار اختصاص داده شده را غارت و چپاول کرده است.
روزنامه حکومتی ایران در این باره مینویسد: «برخی از پولهایی که تاکنون میتوانست برای حل مشکل دفع آبهای سطحی بکار آیند بدین شرح میباشند:«در سال ۱۳۸۴ بانک جهانی وامی به میزان ۱۴۹میلیون دلار برای اصلاح شبکه فاضلاب اهواز پرداخت کرد. در سال ۱۳۹۶ هیات دولت بر اختصاص اعتبار ۹۰۰۰میلیارد تومانی بدین منظور موافقت کرد که ظاهراً در سال ۱۳۹۶ یکسوم آن پرداخت شد.ولی در سالهای بعد خبری از اختصاص مابقی اعتبار نیست...ورود این پولها میتوانست مشکل فاصلاب و دفع آبهای سطحی اهواز و حتی سایر شهرهای استان را مرتفع نماید. امّا به واقع اکنون اهواز نه سیستم دفع آبهای سطحی را دارد و نه سیستم قابل اطمینانی برای دفع فاضلاب خانگی. به هر صورت اکنون وقت پاسخگویی است که این اعتبارات چه شدهاند؟ اگر آمدهاند چگونه هزینه شده؟ و امّا اگر نیامدهاند باید پرسید چرا نیامدهاند؟».
اپیدمی و بیماری های واگیردار
روی دیگر این سکه شرایط جانکاه و نابسامان ساکنان محروم مناطق سیل زده میباشد که در فقدان اولیهترین الزامات و حداقلهای ضروری برای حفظ جان در سرمای یا گرمای طاقتفرسا در معرض انواع بیماریها و شدیدترین اپیدمیهای خطرناک روزانه با مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
علت سیل ویرانگر در ایران چیست و ایا راه کاری وجود دارد؟
عوامل طبیعی و اقلیمی
بگفته کارشناسان محیط زیست،سرزمین ایران متاثر از شرایط اقلیمی خشک و نیمهخشک حاکم بر آن همواره در ردیف مناطق با درجه خطرپذیری بالا به لحاظ سیل، تقسیمبندی میشود. سهم بارندگی ایران، چیزی کمتر از یکسوم میانگین دنیاست. توزیع زمانی و مکانی بارشها در ایران نیز به نسبت نواحی دیگر مانند نواحی معتدل از تناسب زیادی برخوردار نیست.
بروز سیل، یعنی حجم زیاد بارش در محدوده زمانی کم، که نتیجه ورود تودههای مرطوب از غرب و جنوب غرب است. بروز سیلاب نتیجه افزایش ناگهانی حجم آب رودخانهها در اثر بارش و یا پدیدههای آنی دیگر همچون ذوب ناگهانی برف و یا شکستن سدهاست. شرایط جغرافیایی ایران مانند شیب تند دامنهها، فقر پوشش گیاهی و رگباریبودن بارندگی امکان بروز سیلاب را تشدید میکند.
بلحاظ منابع طبیعی شمال ایران دارای جنگلهایی است که از لحاظ تنوع اکوسیستمی در جهان منحصر به فرد است. یکی از نقشهای بارز این جنگلها مهار آبهای سطحی است که از دامنه شمالی کوه البرز به سمت دریای خزر جریان پیدا میکند.
کنترل سیلاب و مدیریت حوضه آبریز در نواحی خشک امری پیچیده و حساس است. تجربه تاریخی ایرانیان در زمینه ساخت سیلبند به خصوص در خوزستان؛ جایی که سیلابهای فصلی کارون شهرهایی شوش و شوشتر را تهدید میکرد، منحر به خلق شاهکارهای مهندسی منابع آب در دوره هخامنشی شده است. این سازههای تاریخی در دو بند «امیر» و «بهمن» استان فارس و هزاران سازه هیدورلیکی کوچک و بزرگ دیگر از دغدغه ایرانیان نسبت به سیل حکایت دارد.
عوامل انسانی
فساد و دزدی در راس حکومت باعث شده بخش عمده درختان و جنگلها قطع و حریم رودخانهها به اراضی شهری، ملحق شود. برداشت بیرویه چوب، ساختوساز در حریم جنگل، منجر به بروز سیلابهای متعدد در این مناطق شده است. بطوریکه بر اثر عوامل فوق، وسعت جنگلهای شمال ایران از ۳.۴ به ۱.۸ میلیون کیلومترمربع کاهش یافته است.
عوامل انسانی مانند سد سازهای غیراصولی و بی رویه که توسط سپاه انجام میشود، و اختصاص نادرست بستر مسیلها و رودخانهها برای خدمت به سپاه و دزدی و چپاول حکومتی در تبدیل کردن بارندگی به سیل نقش دارند. بنحویکه این ساختوسازهای گسترده در حریم رودخانهها و در مناطقی که قبلا مسیل و یا بستر دورهای رودخانه بوده، باعث میشود رودخانهها فضای کافی جهت تخلیه سیلاب نداشته باشند و در نتیجه آب در کوچهها و معابر به جریان میافتد.
همچنین پروژههای عمرانی در حریم رودخانهها، خاکبرداری غیراصولی از بستر آنها و برهم زدن شیب طبیعی آبراههها، فضا را از جریان سیال آب سلب و سیلاب را روانه خانهها، مغازهها و خیابانها کرده است. بستر رودخانه و مسیل بعدا کوچکتر شده و کاملا تصرف میشود. در این بخش تاسیسات شهری مانند خیابان، خانه و امکانات توریستی ساخته میشود. نمونه بارز آن درههای سرسبز شمال تهران مانند کن، فرحزاد و غیره است.
مافیای سدسازی سپاه پاسداران
احداث سد سازی بی رویه بدون توجه به پیامدهای اکولوژیکی آن خسارات هنگفتی به طبیعت و انسان در ایران وارد کرده است. در این زمینه میتوان به خشکیدگی دریاچه ارومیه و باتلاق گاوخونی اشاره کرد. احداث بیرویه سدها، در حقیقت پایاب (بخش انتهایی رودخانهها) در ایران را برای سالیان دراز متروکه و بسیاری از دریاچه ها (به عنوان مثال در ارومیه) و تالابها را خشک کرده است.
بطور مثال در جریان سیل استان گلستان سرریزشدن سدها، به ورود حجم عظیمی از سیلاب به نواحی شهری و روستایی انجامید. علیرغم پیشبینی وقوع بارندگی سیلآسا توسط سازمان هواشناسی ایران، عدم اقدام به موقع برای بازکردن دریچه سدها منحر به ایجاد خسارات شدیدی در این نواحی شد.
سدهای ایران به بهانه کنترل سرعت آب و یا احداث پروژه های نفتی در زمینهای پایین دست (برای نمونه در هورالعظیم خوزستان) ساخته، اما در واقع باعث وقوع سیلاب و منبع ریزگردها بهعنوان یکی از بحرانهای بزرگ زیستمحیطی در این کشور شده است. اکثر کارسناسان آب در ایران به سیاست سدسازی مشکوک هستند. اسماعیل کهرم مشاور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران گفته است: به بهای نابودی طبیعت، قهرمان سدسازی شدیم!.
روزنامه "شرق" سال۱۳۹۴ طی گزارشی با عنوان «مافیای سدسازی از هر فرمانی قویتر عمل میکند-اعلام کرد: "۷۰۰ سد بدون نیازسنجی در ایران ساخته شده است. این سدها برای مردم آب نمیشود، بلکه نان شرکتهای پیمانکاری و مشاور و ناظر یا کارفرما هستند".
درحالیکه در کشورهایی پیشرفته، مدیریت سیلاب شامل مجموعهای از رهیافتها، ابزار، مدلها، الگوها و سیستمهای اطلاعاتی است و توسط مدیریت یکپارچه بطور مستمر کنترل و پایش میشوند.
سیاستهای ضدمردمی رژیم علت سیل ویرانگر
مردم سیلزده به درستی روی برخی از علل خسارتآفرین شدن باران دست میگذارند. یک هموطن سیلزده در رابطه با سیل استان گلستان میگوید: «این سیل قبلاً پیشبینی شده بود، ما در جلسات همه جا میگوییم آقا این لایروبی دهانه گرگان را سریع انجام بشود. الآن برویم دهانه گرگان را ببینیم از چهارسو به آن طرف آبی وجود ندارد علت چیست؟ لایروبی نشده. قبلاً باید تمهیدات لازم انجام میشد».
خبرگزاری مهر بتاریخ ۲۶دی ۹۸ می نویسد: «اواخر اسفند سال گذشته وقوع چند سیل ویرانگر در شمال کشور نشان داد خطر وقوع بلاهای طبیعی در ایران تنها به زلزله محدود نمی شود بلکه سیل نیز می تواند ویرانگرتر از زلزله باشد. این تهدید با وقوع سیل دروازه قرآن شیراز وحشت آورتر شد و تا مدت ها جامعه را در شوک خطرات سیل فرو برد. سیلی که بر اساس گزارش ها ظرف ۱۰ دقیقه بیش از ۲۰ کشته بر جای گذاشت. اما حالا بعد از حدود ۱۰ ماه از این اتفاقات، سیل دیگری در جنوب شرق ایران رخ داد تا زمین خشک کم بارش ترین نقطه ایران را سیراب کند. سیلی که خسارت های جانی آن به شدت کاهش یافت اما خسارت های مادی زیادی به زیرساخت های استان برجای گذاشت. بخشی از این خسارت با سرریز شدن سدهای نیمه جنوبی سیستان و بلوچستان تشدید شد، اتفاقی که می توانست با خالی شدن سدها جلوی آن را گرفت».
تلاش مذبوحانه برای پردهپوشی واقعیت
برخی مهرههای حکومتی که حتی با باند روحانی هم همسو هستند، در وحشت از انفجار خشم مردم در اثر بیعملی رژیم، بر دربردن تمامیت رژیم از زیر بار تقصیر این وضعیت تلاش میکنند علت این حجم وسیع از ویرانی در اثر سیل را به ناکارآمدی این یا آن مقام حکومتی محدود کنند.
نبی هزارجریبی، عضو مجلس ارتجاع از گرگان، گفت: «رحمانی فضلی را بهدلیل ضعف مدیریت بحران، به مجلس میکشانم.» (روزنامه همشهری ۳فروردین ۹۸)
فاطمه ذوالقدر، عضو مجلس ارتجاع و همسو با باند روحانی، «غیبت استاندار گلستان و عدم پوشش خبری بحران سیل از سوی صدا و سیما»ی رژیم را از عوامل مؤثر دانست و گفت: «رحمانی فضلی باید پاسخگوی ضعف عملکرد باشد». این عضو مجلس ارتجاع افزود: «مراجع قضایی رسیدگی به اهمال احتمالی مسئولان را در دستورکار قرار دهند.» (سایت انتخاب ۲فروردین ۹۸)
اسماعیل نجار، رئیس سازمان مدیریت بحران رژیم تقصیر را به گردن مسئولان محیطزیست استانها انداخت و گفت: «مهمترین علت سیلهای اخیر لایروبی نشدن رودخانهها به بهانه خشکسالی بوده است». (خبرگزاری مهر ۲فروردین ۹۷)
سیاست چپاولگرانه و سیلخیز کردن خوزستان
علت تبدیل شدن یک باران تند به سیلی غیرقابل مهار چیزی جز سیاستهای چپاولگرانه رژیم نیست. از یکسو با تغییر مسیر رودخانهها آب را به سمت نقاط مسکونی بردهاند و از سوی دیگر با ایجاد سدهایی که علت آن چیزی جز پر کردن جیب سپاه پاسداران پیمانکار اصلی سدسازی نیست، ساختار زمینهای پاییندست رودخانه را تغییر دادهاند.
سایت حکومتی اقتصاد آنلاین به نقل از پاوان، کانال خبری وزارت نیرو، نوشته است، این کانال در جدیدترین اخبار خود با انتشار تصاویری از تجاوز به حریم رودخانههای خوزستان، برداشت خاک از سیلبندها و مسدود شدن نهرها در اطراف هورالعظیم را مهمترین علت وقوع سیل در پاییندست ذکر کرده است.
سایت وزارت نیروی رژیم در ادامه با بیان این نکته که "بیشترین خسارتهای مالی و آبگرفتگی هفتههای اخیر در خوزستان بهدلیل رعایت نکردن حریم و بستر رودخانهها و کشتهای غیرمجاز در حاشیه رودخانهها و تالابها است" نقش سدها را در این اتفاق کاملا نادیده گرفته است». سایت حکومتی اقتصاد آنلاین بر نقش وزارت نیرو در سیلخیز کردن خوزستان تأکید کرده و نوشته است وزارت نیرو با این بهانه مسئولیت خود را در این اتفاقات باز هم نادیده میگیرد».(اقتصادآنلاین ۲فروردین ۹۸)
علت افزایش وقوع سیل در استان گلستان چیست؟
سیاستهای ضدمردمی رژیم را میتوان از افزایش آمار سیلها دریافت. استان گلستان در دهه ۳۰ شاهد ۱۴مورد وقوع سیل بوده و در حالی که در ۲سال اخیر بیش از ۱۹۰سیل در این استان ثبت شده است.
جنگلتراشی و غارت طبیعت در استانهای شمالی علت اصلی سیلخیز شدن این استانهاست که خبرگزاری مهر آخوندی به آن اذعان کرده و از جمله نوشته است: «مسئولان میگویند همه چیز آرام و تحت کنترل است اما واقعیت چیز دیگری است چرا که بکرترین نواحی ساحلی، جنگلی و کوهستانی استان از زیر تیغ ساخت و سازهای غیرمجاز و طمع سودجویان جان سالم به در نبرده است، براستی پشت این ساخت و سازها و تغییرهای غیرمجاز کاربری به کجا گرم است؟.
مردم میگویند نورچشمیها، سلبریتیها، آقازادهها و ویژهخوارها در تغییر کاربری غیرمجاز و ساخت و سازها حتی در بکرترین نواحی استان نقش دارند اما مسئولان همه این مسائل را رد میکنند انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است. آمارهای غیررسمی نصف شدن جنگلهای شمال، از بین رفتن سطح وسیعی از اراضی قابل کشت و مزارع و دستاندازی به مراتع و جنگلها، گواه آن است که همه چیز آرام نیست بلکه اراضی و عرصههای شمال رو به تمام شدن است.
غارتگری افراد صاحبنفوذ و دانهدرشت
خبرگزاری مهر آخوندی به نقل از مدیرکل منابع طبیعی مازندران، نوشته است: «به تأکید کارشناسان، دستداشتن افراد صاحبنفوذ، دانهدرشت و بعضاً سیاسی در تغییر غیرمجاز کاربری اراضی از مهمترین چالشهایی است که مزارع بکر و حاصلخیز استان را تهدید میکند و در دورترین مناطق مازندران میتوان رویش قارچگونه ویلاهایی را به نظاره نشست که مالک امروز آن یا وکیل دیروز خانه ملت است و یا صاحبمنصبان پرنفوذ امروز».
این خبرگزاری در ادامه افزوده است: «بررسیهای میدانی نشان میدهد که در دل ییلاقات بکر و کوهستانی، لاریجان، کجور، مناطق شرقی و مرکزی استان ویلاهایی بدخیم سبز شدهاند و حصارهای بتنی، دیوار حائلی بین آن و مناطق روستایی ایجاد کرده است که اگر نام مالک آن پرسیده شود، بومیها میگویند متعلق به فلان شخص سیاسی است».(خبرگزاری مهر – ۲فروردین ۹۸)
هراس و نگرانی از سیل بنیانکن جامعه
سالها دزدی سرمایه های ملی مردم ایران و هزینه آن برای صدور بینادگرایی و تروریسم چیزی جز تخریب و ویرانی بجای نگذاشته. زیر ساختهای استاندارد وجود ندارد. و هر بارندگی را به سیل تبدیل میکند.
مجموعه چنین شرایط دردناک باعث شده که شهر هایی چون سیستان و بلوچستان یا اهواز و غیره بار دیگر در کانون یک قیام بزرگ و واقعی قرار گیرند. بهطوریکه این موضوع اکنون به یکی از بزرگترین و مهمترین مقولههای امنیتی رژیم ضدبشری تبدیل شده است.
در همین رابطه روزنامه حکومتی همدلی ضمن ابراز هراس و نگرانی از سیل بنیانکن جامعه و قیامی که ریشه فساد و غارت و بیعدالتی را میکند، روز سوم دیماه ۹۸ مینویسد:«بحران سیل و فاضلاب خوزستان، در حقیقت معضل ناکارآمدی طولانیمدت مدیریت کلان و سیستمهای نظارتی در حل معضلات جامعه است که متأسفانه بیشتر در مناطق فرودست ظاهر میشود و میتواند به تشدید بحرانهای اجتماعی و فاصله بیشتر میان مردم و حاکمیت اجرایی بیانجامد و در حقیقت، فقط با معضل بحران سیل روبهرو نیستیم، بلکه با سیل بحرانهایی مواجه هستیم که اگر اندیشه نکنیم، میتوانند ما را با بحرانهای بزرگتری روبهرو سازند.»