با مرگ قاسم سلیمانی منفور نیز بخشی از این بودجه برای اسطوره کردن یک تروریست جنایتکار و کودک کش اختصاص داده شد.
با اعلام رسمی مقامات خود رژیم، یک قلم برای لشگرکشی ساندیس خورها در تدفین او در کرمان علاوه بر کشتار۷۶ نفر از شرکت کنندگان ۳میلیون دلار این بودجه را هزینه کردند.
اما به رغم همه تبلیغات و قهرمان سازی ها از او آنچه مسلم شد اینکه سلیمانی سرانجام به جزای جنایاتش رسید و اکنون از صدر تا ذیل این رژیم بویژه خامنه ای بیش از هرکس دیگری میداند که فرد بدون جایگزینی را در زمینه ترور و کشتار نه تنها در ایران بلکه در تمام منطقه خاورمیانه و کشورهای مسلمان و حتی در سرتاسر جهان از دست داده است. چرا که سلیمانی فرمانده جنگهای نبابتی رژیم به منظور گسترش بقول خودش عمق استراتژیک نظام و برقراری هلال شیعی در منطقه خاورمیانه و جهان توسط این حکومت ضد مردمی بوده است و هیچ کس دیگری نمی تواند جای خالی او را برای نظام روبه زوال آخوندی پرکند.
با از دست دادن سلیمانی جنایتکار، خامنه ای بخوبی به این حقیقت تلخ باید تن بدهد که تمام سرمایه اش از حزب الله و حشدالشعبی و حوثی یمن و حزب الله لبنان که به عنوان یک دولت در سایه درمان دردهای بی درمانش بود را ازدست داده است. اینک کشته شدن او توسط آمریکا در ساخت و پاخت های مماشات گرانه بشدت بلای جانش شده و مهره ای که تا حالا این نقش را راهبری میکرد، در شرایط قیام بهمن و حرکات اعتراضی در ایران و لبنان و عراق هرگز جانشینی برای او متصور نیست.
لذا رژیم برسر دوراهی است که یا باید آرزوهای پلیدش بویژه برای ایران و خاورمیانه را دفن کند و به صورت یک حکومت نرمال در آید که خواسته همه جهان این است و یا دست از ریا و تظاهر بردارد و همان بشود که هست. در آن صورت نیز بسرعت با یک جنگ خانمانسوز روبرو خواهد شد.
چرا که علاوه بر ویژگیهای فردی قاسم سلیمانی، استراتژی «نه جنگ و نه مذاکره» که مبنای عملیاتی تروریستی و خرابکارانه در منطقه بود با هلاکت سلیمانی از دور خارج میشود و احتمال جنگ روی میز میاید و ازسویی پائین آمدن در تعادل قوا آثار خود را بهصورت ریزش و نافرمانی در نیروهای سپاه قدس و بهویژه نیروهای نیابتی بالا میبرد.
از انجا که پس از قیام آبان ماه ۹۸ ماهیت واقعی این رژیم بخوبی برای مردم تمام دنیا رو شد، دیگر دست رژیم برای سرکوب مردم به سیاق ۴۰ سال گذشته بسیار بسته شده است و بعبارتی بعد از قیام بهمن ماه و کشتار وحشیانه بیش از ۱۵۰۰نفر، اینک در هر تصمیم و معادله ای فاکتور داخلی و قیام بهمن ماه و کشتار وحشیانه مردم و از سویی بی باکی و جانفشانی مردم ایران در راه آزادی در برابر این رژیم جنایتکار در بهمن ماه را دیگر نمی توانند نادیده بگیرند.
در اینجا رژیم در حالیکه مانند یک غریق در باتلاق سرنگونی دست و پا می زند عاقبت تصمیم گرفته که فعلا زخم بازش را درمان موقت بکند تا برای خودش زمان بخرد. این پروسه هم چنان که ازهم اکنون مشهود است، فقط برای برگرداندن شمشیر قیام بهمن و دی ماه ۹۸ به غلاف آن تلاش میکند تا شاید بتواند زمان بیشتری پیدا کند. ولی هیهات که نه تنها شمشیر براندازان قیام بهمن ماه غلاف نخواهد شد بلکه لحظه به لحظه رادیکال تر و جدی تر می شود تا آنجا که نه رژیم میتواند نرمال بشود و نه بدون سلیمانی میتواند پیشروی های حاصل چهل سال کشتار و ترورش برای ایجاد عمق استراتژیک خود ساخته اش را حفظ کرده و ادامه دهد.
همانگونه که رژیم روبه زوال بارها و بارها ذلیلانه اعتراف کرد که قیام بهمن ماه بسیار سازمان یافته بود، بی شک این دور از قیام میتواند یک جام زهر دیگر را به حلقوم خامنه ای و دار و دسته جنایتکارش بریزد.
آری، در حقیقت این روزها چشم انداز سرنگونی از هرزمان دیگر، نزدیکتر است. و در کنار نقش جدی و تعین کننده و بی بدیل کانون های شورشی و ارتش آزادیبخش در کنار توده های شکل دهنده ارتش گرسنگان که به قول ناپلئون بناپارت خطرناکترین ارتش هاست، ضروری است که هر کدام از ما و هر کس در هر کجای این مقاومت ۴۰ ساله دلش برای آزادی ایران میتپد و علیه رژیم جنایتکاران حاکم برآن هست، باید که هرچه زود تر راه و نقشه میسر خود را از این به بعد با وضعیت روبه زوال این رژیم روشن و تعین تکلیف کنیم و به نیروی سازمان یافته در صحنه یاری رسانده و در مسیر آنان قدمهای جدی برداریم تا این دیکتاتوری قرون وسطایی را که ۴۰ سال حاصلی جز جنگ و تباهی و گرسنگی برای مردم ما نداشته است سرنگون سازیم و ایران این زیباترین وطن را از یوغ این جنایتکاران مرتجع آزاد کنیم.
الیس الصبح بقریب ... بله صبح بسیار نزدیک است.