در قیام آبانماه و بعد از آن، آخوندها با پدیده بینظیری روبهرو شدند که انها را شدیدأ بر جایشان میخکوب کرد و آن نقش هدایتگر زنان در اعتراضات بود. این پدیده آنقدر چشمگیر بود که به رسانههای بینالمللی هم رسید و بسیار خبرساز شد.
آخوندها فکر میکردند که سیاست زنستیزانهشان برخاسته از افکار عقبمانده ارتجاعی در چهل سال گذشته نتیجه داده و آنها از طریق سرکوب به اشکال مختلف، زنان را تحت کنترل خود در آوردهاند. ولی در قیام با مشکلی جدی روبهرو شدند.
در اینجا باید به نقش مردان هم در قیام اشاره کنم که بسیار باشکوه بود! دختران، پسران، زنان و مردان، همه، مردم عزیزمان را تشکیل میدهند.
ولی در این مقاله به نقش دختران و زنان جوان پرداخته میشود و من در این باره از اشعار بسیار پند آمیز شاعره بزرگ وطنمان پروین اعتصامی استفاده میکنم و یادش را بسیار گرامی میدارم.
'' چو مهر گر نمیتافت زن به کوه وجود
نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان
فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود
فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان''
زنان میهنمان با وجود سرکوب شدید به خیابانها آمدند و از هر قشر و طبقه فریاد سرنگونی رژیم آخوندی و ولایت فقیه را سر دادند.
هر بار به دستور خامنهای اعتراضات به خون کشیده شد. زنان به حمایت از حقوق مردم نازنینمان، علیه ستم آخوندها و بهخصوص برای حقوق دیگر زنان میهنمان که بیشتر از همه، ظلم آنها را تحمل میکنند برخاستند.
حقوقی که چهل سال است علیه زنان توسط آخوندها پایمال شدند. در اینجا به صورت بسیار کلی به بعضی از آنها اشاره میشود:
- از زمان به قدرت رسیدن آخوندها، زنان از حداقل حقوق اساسی برخوردار نیستند. این سرکوب از حق آزادی پوشش (حجاب اجباری) شروع شد و خیلی زود به سایر حقوق فردی و اساسی رسید.
- وضع کردن قوانینی که در قانون جزای اسلامی بر طبق آنان زن نصف مرد محسوب میشد. ( شهادت زن نصف مرد، دیه قتل زن نصف مرد)
- اجرا کردن مجازاتهایی برای زنان که در قانون جزای اسلامی اصلأ وضع نشده بود.
- اجرا کردن مجازاتهایی علیه زنان که بسیار دورتر از مرزی بودند که در قانون تعیین شده بود.
- اجرای قوانین شریعت آخوندی در بسیاری موارد که همیشه به ضرر زنان است.
- مجازات کردن قربانی زن به جای مرد محکوم حتی بر خلاف قوانین خود رژیم.
- قتل زنان بیگناه به جرمهای آخوندساخته.
- دستگیریهای خودسرانه، شکنجههای قرون وسطایی برای گرفتن اعترافات اجباری علیه زنان و تجاوزهای وحشیانه قبل ازاعدامهای خودسرانه، بخصوص به دختران کودک، خیلی جوان و زنان جوان تنها چند ساعت بعد از دستگیری.
- قتل زنانی که حتی در بسیاری موارد نامشان را نگفته بودند و آخوندها اسمشان را نمیدانستند و به خاک سپردن آنها در محل های بینام و نشان. عزیزان این زنان به یک باره با ناپدید شدن آنها روبهرو شدند و امروز هم نمیدانند که چه بر سر آنها آمده.
''ای گمشده عزیز! دانی
کز یاد نمیشوی فراموش؟''
- در قتل های ناموسی، مجازات نکردن مردی که این جنایت دلخراش را علیه زن مقتول انجام داده است!
- وضع کردن قوانین ناعادلانه مدنی ... در ازدواج، طلاق و ارث به ضرر زنان.
- کودک همسری و عواقب وحشتناک خشونتهای خانگی که در بسیاری موارد منجر به خودکشی یا خودسوزی زنان جوان میشود. در همینجا باید بگویم که لایحه افزایش سن ازدواج در مجلس رژیم رد شد...
و صدها حقوق پایمال شده دیگر علیه زنان ...
'' دادخواهیهای زن میماند عمری بی جواب
آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود''
در این فضای سرکوب شدید آخوندها در قیام با زنانی روبهرو شدند که پیشبینیاش را نمیکردند. سیل عظیمی از زنان قدرتمند، هدایتگر، مبارز، آگاه، قوی، امیدوار، سرشار از شور مبارزاتی برای دستیابی به آزادی و مشوق دیگران در راه این هدف ارزشمند...
آخوندها باید برای بقای خود با این مشکل جدی برای نظامشان به مقابله میپرداختند. مثل همیشه به سرکوب وحشیانه متوصل شدند ولی زنان قهرمان این بار خواستار سرنگونی ولایت فقیه بودند!
سران رژیم سراسیمه عقلهای فسیلشان را روی هم گذاشتند. بعد از مدتی یک فکر به ذهنشان رسید که از کارگزاران زن در رژیمشان در داخل و حامیان زن در خارج از کشور جهت منافع رژیمشان و برای تبلیغات خود بیشتر استفاده کنند تا از این طریق نشان دهند که زنانی هم هستند که خواهان رژیم ولایت مطلقه فقیه اند! این کارگزاران به یک باره فعالتر شدند وبه همین خاطر این مدت آخر مردم نازنینمان شاهد زنانی بودند که از جمله یا به عنوان فرماندار شهر قدس دستور تیر بر روی جوانان قیامآفرین صادر کردند یا مجری صدا و سیمای رژیم که برای هم میهنانمان تعیین کرد که هر شخصی که با عقیده او مخالف است میتواند جمع کند، وطنش را رها کند و به محل دیگری برود !!
'' تو گمان کرده ای که شاخ گلی
به صف سرو و لاله میرویی
در خود آن به که نیک تر نگری
اول آن به که عیب خود گویی''
این دو آنقدر خود را محکم در روسری و چادر پیچیده بودند که نشان دهند دو برابر مسلمانند. اگر چه خودشان به نقششان در فساد و جنایات آخوندی بسیار آگاهند.
'' پا به راه راست باید داشت کاندر راه کج
توشه و رهنوردی جز پشیمانی نبود
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود''
آنها طوری صحبت میکردند که این حرفها و تصمیمات خودشان است و خود جوش این حرفها و تصمیمات را انجام میدهند... اگر چه در رژیم آخوندی دست آنها کمی باز است ولی دستور همیشه از بالا میرسد.
'' پای تو همواره به راه کج است
دست تو هر شام و سحر بر دعاست
منزل غولان ز چه شد منزلت
گر ره تو از ره ایشان جداست.''
اما زنانی که حامیان رژیم آخوندی هستند و در خارج زندگی میکنند یا بین دو کشور در راهند با قیافههای مدرنتری به حمایت از آخوندها میپردازند. آنها بیشتر مواقع کلیتر، غیرمستقیمتر، محتاطتر و با استفاده از کلمات شیکتر سیاسی، با عنوان یک زن ایران دوست سعی میکنند چهره رژیم آخوندی را بهتر از جنایتکار نشان دهند. حمایت از آخوندها را میشود ولی از لابلای حرفهایشان به وضوح شنید که گاهی هم غیرمستقیم از یادشان میرود و مستقیم این کار را انجام میدهند.
این جرم بزرگتر از گناه است! که با لباس مدرن از عبا و عمامه ولیفقیه تعریف میکنند و با حمایتشان بر همه جنایات رژیم قتل عام مهر تایید میزنند!
عجیب است که انسان این همه ستم را ببیند و باز به جانبداری از رژیم آخوندها برخیزد!
اگر چه نمیشود از این زنان توقع کوچکترین وجدانی را داشت و منافع مختلف از جمله مادی، آنها را نابینا کرده ولی اگر میخواهند آگاهانه زنانی که از فقر نوزادان خود را میفروشند را نبینند ولی حداقل وانمود کنند که عقلشان میرسد و به حرمت زنان زندانی سیاسی که سالهاست در زندانهای رژیم تحت سختترین شرایط برای حقوق همه زنان میهنمان از جمله همین زنان، تحت فشارند، زبانشان را نگه دارند و آنقدر ننگ یک رژیم پلید را به پیشانیشان نزنند.
اگر با زنان قهرمان در زنجیر صحبت کنیم آنها خواهند گفت:
'' اگر صد سال در زندان بمانم
نخستین روز آزادی همانم ''
آنها بر روی آرمان و ارزشهای والای انسانی ایستادهاند و این را هزاران بار ثابت کردهاند که برای دختران نسل جوانمان الگو و بسیار انگیزانندهاند.
'' شنیدهاید آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
رهی که گمراهی اش در پی است نسپردن
دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن''
حرفهای یک زن بیوجدان که در طرف آخوندهای بنیادگرا ایستاده تا از رژیم قرون وسطایی آنها دفاع کند نه تنها کوچکترین تاثیری در عقیده زنان جوان آزادیخواه میهنمان نخواهد گذاشت بلکه از این طریق فقط نبود انسانیت در خودش را به نمایش میگذارد. دفاع از رژیم آخوندها مصداق دفاع از جنایت علیه بشریت است!
'' زآزادگان بردباری و سعی
بیاموز آموختن عار نیست
ره زندگان است عیبش مکن
گر این راه همواره هموار نیست. ''
این سیاست رژیم البته با شکست روبهرو شد و هموطنان عزیزمان در شبکه های اجتماعی به افشاگری های بسیار گسترده علیه زنان کارگزار و حامی رژیم پرداختند که هنوز هم ادامه دارد و در نهایت به جای تبلیغ به ضرر آخوندها تمام شد.
'' چو شمع حق بر افروزند و هر پنهان شود پیدا
تو دیگر کی توانی عیب کار خود بپوشانی؟ ''
اما آنچه که بدست آمد و تا پیروزی نهایی که همان سرنگونی رژیم آخوندی است ادامه دارد اتحاد زنان آزادیخواهی است که در جلوی صف مبارزه حرکت میکنند. قیمت کاری که آنها میکنند بسیار بالاست ولی ارزش آن بالاتر است! و این همان نقطهایست که آخوندها را میخکوب کرده است: رهبری زنان پیشتاز در داخل کشور!
در اینجا میخواهم به نقش هزار زن اشرفی اشاره کنم و بر آنها درود بفرستم که در تمام این سالها پیشتاز والاترین ارزش های انسانی بودند و با تمام وجودشان با سرمایه گذاری کلان عشق، احساس و عواطف فرشته گونه انسانی، برای نجات مردم نازنینمان علیه بنیادگرای اسلامی بپاخاستند ومبارزه میکنند.
و همینطور به رهبری بی بدیل خانم مریم رجوی که به نیروی مثبت قدرت و پتانسیل عظیم نهفته در زنان همیشه معتقد بود و با هدایت بی نظیرش باعث شد که نسل جدیدی از زنان این نیرو را در خود پیدا کنند و به تحقق آرزوهای بزرگ و دستیافتنی برای مردمشان باور داشته باشند.
با آزاد شدن این انرژی مثبت وامیدبخش قدرت زنان در یکدیگر ضرب میشود و این نیروی عظیم در دیگر زنان و در مبارزه جاری میگردد. این همان قدرت نوید بخشی است که ما امروز در کانونهای شورشی بسیار بسیار قهرمانمان میبینیم و همان نیروی پر شور و محرکی است که در تمامی اعتراضات در زنان جوان و هدایت و مدیریت آنها در قیام حس کردیم که قدرت شگفتانگیزش ستونهای نظام پوسیده آخوندها را به شدت به لرزه در آورده است!
در همینجا یاد همه شهدا بخصوص شهدای زن راه آزادی را با تمام وجودم گرامی میدارم !
و اگر پروین اعتصامی امروز اینجا بود، برایمان رمز رسیدن به بالاترین درجات انسانی را در زنان بسیار عزیز اشرف و در کانونهای شورشی بسیار شجاعمان با لحنی بسیار مهربان و با صدایی رسا با شیواترین، زیباترین و شیرین ترین کلام گویایش در این سه بیت زیبایش میگفت:
'' روشنی اندوز که دل را خوشی است
معرفت آموز که جان را غذاست
پایه قصر هنر و فضل را
عقل نداند زکجا ابتداست
پرده الوان هوی را بدر
تا بپس پرده ببینی چهاست ''