حمید معاصر:‌ اصلاح‌طلبی و سلطنت طلبی دو روی یک سکه بی‌اعتبار


تاریخ تحولات و دگرگونیهای بنیادین اجتماعی از ابتدای شکل‌گیری جوامع بشری همواره پر نشیب و فراز بوده و بسته به فرهنگ ملتها و بافت اجتماعی ـ اقتصادی آنها تجارب زیاد و ویژه‌یی را برای ما به‌جا گذاشته است.

در این راستا بررسی جامعه شناسان و تاریخ نویسان به‌خوبی نشان می‌دهد در مسیر پیشرفت و تکامل بشری دزدان سر گردنه همواره مانع و مزاحم پیشروی نیروهای اصیل بوده و تلاش کرده‌اند مبارزه را از مسیر خود منحرف و سدی در برابر پیشرفت و تعالی باشند.

تاریخ کهن بشری مشحون از کشاکش نیروهای میرا از یک‌طرف و نیروهای مترقی و رو بجلو از طرف دیگر است.

عطف به این مقدمه، با مروری به تحولات یک صد سال اخیر ایران به‌وضوح روشن می‌شود که فرصت‌طلبان و میوه چینان و خائنان با همدستی استعمار جنبش‌های اصیل و ترقی خواهانه از مشروطه گرفته تا نهضتهایی هم‌چون میرزا کوچک خان و کلنل پسیان تا قاضی محمد و مصدق کبیر هم‌چنین انقلاب ضدسلطنتی و دیکتاتوری سال ۱۳۵۷را به شکست کشانیدند. که بررسی و تجزیه و تحلیل هر کدام از آنها البته یک کتاب تاریخ قطور می‌شود.

در دوران ۴۱سال حاکمیت منحوس آخوندها نیز موانع و انحرافات و اپورتونیسم در مدل‌های گوناگون و پیچیده‌تر را داشتیم.

خوشبختانه در این دوره با تجربه‌اندوزی از شکستهای تلخ و پی‌درپی صد سال گذشته یک آلترناتیو مشروع و مقاومت سازمان‌یافته با بیش از نیم قرن سابقه، با برخورداری از خط مشی درست با رهبری ذیصلاح در برابر انواع گرایشات انحرافی و فرصت‌طلبانه قد برافراشته و در برابر انواع توطئه‌ها مانند کوهی استوار برجا مانده است. مقاومتی با بینش عمیق و احساس مسئولیت مردمی و انقلابی و میهنی که بهای سنگین در مبارزه با دیکتاتوری شاه و شیخ و در دفاع از آزادیها پرداخته است.

بررسی عملکرد جزء بجزء خیانت بار جریانهای سیاسی، مستلزم باز خوانی تاریخچه ۵۰ساله مقاومت می‌باشد.

در این نوشته باختصار به دو نمونه از انواع خطوط انحرافی در فضای سیاسی داخل و خارج بشرح زیر می‌پردازیم.

یکم- درباره سلطنت طلبی، بدون هر گونه مبالغه گویاترین و مستدل ترین تشریح سیاسی و تاریخی را مسئول شورا آقای مسعود رجوی در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی بتاریخ انتشار ۳۰دی ۸۸به روشن‌ترین وجه توضیح داده‌اند که به خوانندگان محترم به‌دلیل اهمیت آن پیشنهاد می‌شود که به باز خوانی و مطالعه کامل و دقیق آن بپردازند. در این نوشته فقط یک بخش از آن از صفحه ۲۵۶کتاب را نقل‌قول می‌کنیم.

سلطنت نه در تعریف ملوکانه آن نه در عملکرد و نه در سابقه تاریخی هیچگاه بر خواست و رأی مردم نبوده است. بنابراین چیزی به‌نام سلطنت طلبی از اساس موضوعیت ندارد.

انگلیسیها هم ابتدا می‌خواستند سلسله قاجار را منتقرض و رضاخان را با الگوبرداری از ترکیه به‌عنوان رئیس‌جمهور روی کار بیاورند، اما مخالفت نیروهای ملی و رجال بزرگی مانند مدرس و مصدق این برنامه به شکست کشاند و آنرا به بایگانی سپرد.

اما از بد روزگار و تحت حمایت انگلیسیها مدتی بعد پروژه به سلطنت رساندن سردار سپه به اجرا درآمد که جزئیات آن در کتابهای تاریخ آن روزگار نوشته شده است. درثانی جبهه مردم ایران هم‌چنانکه نمی‌پذیرد خمینی و خامنه‌ای نمایندگان و ولی امر خدا باشند، نخواهند پذیرفت که سلطنت ودیعه و موهبت الهی است. وانگهی چگونه می‌توان رأی نسلهای آینده را هم پیش فروش نمود که باید سلطنت اعقاب ذکور ایشان نسلا”بعد نسل را هم بپذیرد. آخر چرا؟

مردم و جوانان و دانشجویان آگاه و مبارز با شعارهای خود در قیامهای دو سال اخیر نشان دادند که خواهان بازگشت به عقب نیستند. و شعارهایی نظیر ”مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر”، گواه این مدعا است.

بمصداق جمله معروف گذشته چراغ راه آینده است باید تصریح کرد که تبلیغات رضا پهلوی و هوادرانش چه ایرانی و چه خارجی اندر باب التزام ایشان به دموکرات بودن را مردم و جوانان آگاه جدی تلقی نمی‌کنند. زیرا نه او و نه اعضای خانواده وی حتی یک مورد هم نسبت به‌عملکرد دیکتاتوری پدربزرگ و پدر وی انتقاد ساده‌ای هم نکرده و تازه از مردم هم طلبکاری هم می‌کنند که انقلاب ۵۷بر علیه نظام کهنه و دیکتاتوری شاه یک اشتباه تاریخی بوده است. و این در حالی است که شاه مخلوع در آخرین نطق مشهور خود خطاب به دنیا اعلام کرد که صدای انقلاب مردم را شنیده و قول می‌دهد که به فساد و دیکتاتوری در دستگاه‌اش خاتمه دهد، که البته هم دیر و هم غیرقابل باور از طرف مردم بود.

دوم ـ پروژه قلابی اصلاح‌طلبی – شروع و تاریخچه آن به انتخابات سال ۷۶رئیس‌جمهوری و به مصدر نشاندن خاتمی هفت خط و شیاد برمی‌گردد. خاتمی شیاد در یک بزنگاه ناشی از حاد شدن جنگ قدرت بین خامنه‌ای و رفسنجانی و مواجه شدن رژیم با انزوای بین‌المللی ناشی از محکومیت خامنه‌ای و رفسنجانی در دادگاه به‌خاطر ترور شرفکندی و... در کافه میکونوس و قطع رابطه موقت شورای اروپایی بهر عنوان سر سوم حاکمیت زمام دستگاه اجرایی مصوب ولایت را غصب کرد. او با تبلیغات پر طمطراق و گفتگوی تمدنها و اصلاح‌طلبی و رفرم! در درون حاکمیت دود و دمی به راه انداخت که هم از نظر بین‌المللی و هم از نظر داخلی آن‌چنان توهمی دامن زد که سفره مماشات را از آمریکا تا اروپا پهن و بخشی از نیروهای خارج از حاکمیت را به‌دنبال سراب اصلاحات قلابی کشاند که تا قیام سال ۹۶به مدت ۲۰سال فرصت بقا و یکه‌تازی به رژیم در عرصه داخلی و خارجی داد. در صف مدعیان اپوزیسیون تنها نیروی مسئول و هوشیار متأسفانه فقط و فقط مجاهدین و رهبری آن و شورای ملی مقاومت بود که از قول سخنگوی آن آقای رجوی درست فردای انتخاب خاتمی گفت: ”افعی هرگز کبوتر نمی‌زاید“. و رژیم ولایت ناشی از قتل‌عام سال ۶۷رفرم پذیر نیست و از همان روز تا به‌حال پیگیرترین مبارزه را برای افشای پروژه ارتجاعی و استعماری بکار بسته و می‌بندد. خوشبختانه این پروژه در اثر تعمیق آگاهی مردم و جوانان شکست خورد و در قیام بزرگ سال ۹۶با شعار اصلاح‌طلب و اصول‌گرا دیگه تمام ماجرا مهر باطل خورد. به‌طوری‌که امروزه پس از تعمیق و تداوم و استمرار قیام آبان ۹۸حتی عناصر مفلوک و فعال این جناح با اعترافات صریح روزمره ورشکستگی این جریان را اعلام کرده تا این‌که در انتخابات قلابی اخیر نیز بوسلیه خامنه‌ای تماماً قلع و قمع شده واز گردونه قدرت خارج شدند.

البته محصول این پروژه خسارت زیانباری را به مبارزه مردم و پیشتازان ان وار کرد و بهای سنگینی برای مبارزه و مقاومت مردم از نظر نیروی انسانی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به‌دنبال داشت و باعث طولانی شدن عمر این دیکتاتوری ننگین شد. مقاومت ایران در سایه شوم این سیاست در لیست تروریستی و سیاه قرار گرفت، کودتای ۱۷ژوئن و بمباران ارتش آزادیبخش و انبوه توطئه‌های ریز و درشتی که اگر این مقاومت از استخوان بندی و تشکیلاتی پولادین و رهبری ذی صلاح برخوردار نبود اکنون اثری از آن باقی نمی‌ماند. با اگر باقی می‌ماند دیگر نقش آلترناتیو جدی نمی‌توانست داشته باشد.

وجه اشتراک بین جریان قلابی اصلاح‌طلبی و سلطنت طلبی به این دو جریان و به‌طور کلی شاهان و شیخان در طول تاریخ کهن ایران همواره و در بسیاری بزنگاهها در یک جبهه علیه مردم بوده و هستند. جریان قلابی اصلاحات و سلطنت طلبی در ادعای خود مبنی بر اعتقاد به دموکراسی کاملاً به مردم دروغ می‌گویند. به‌طور مثال بچه شاه همان‌طور که گفته شد حاضر نیست کوچکترین انتقادی به پدر و پدر بزرگ خود که دیکتاتوری دست‌نشانده بوده، او هم پسر و نوه آن دو است به‌عمل آورد او با حقه بازی با ماسک دموکرات مآبی می‌گوید که ا گر مردم به سلطنت رأی دادند او پادشاه می‌شود و اگر هم به جمهوری رأی دادند او می‌تواند نقش رئیس‌جمهوری را ایفا کند. در صورتی‌که هر کس با الف بای سیاست آشنا باشد، می‌داند که سیستم سلطنت درست در مقابل سیستم جمهوری که با رأی آزاد مردم است صددرصد مقابل هم و دو مقوله متضاد هستند، یکی مبتنی در رأی و انتخاب آزادانه مردم و دیگری موهبت الهی است که به شاه و اعقاب ذکور و نسل اندر نسل انتقال می‌یابد. به همین سیاق هم اصلاح‌طلبان قلابی هم با این شعار تو خالی و عوام‌فریبانه به اصلی‌ترین مانع اصلاح ساختاری در درون رژیم که همانا کوتاه کردن دست ولی‌فقیه و سپاه پاسداران باشد، هیچ برخورد جدی به‌عمل نیآورده‌اند بلکه کاملاً خود را ملتزم به منبع اصلی دیکتاتوری یعنی خامنه‌ای دانسته و می‌دانند. هر دو جریان هیچ اعتقادی به مشارکت و همراهی مردم ندارند. بچه شاه در خلاصه‌ترین صورت خود برای رسیدن به مقصود خود یا کلاً به حمایت خارجی چشم دوخته و یا به چشم همراهی نیروهای سرکوبگر پاسداران و بدنه آنها برای حمایت از وی دوخته است. بر همین اساس بود که او از کنار قتل پاسدار قاتل، سلیمانی موذیانه بدون موضعگیری رد شد تا مبادا دل نازک! سپاهیان جهل و جنون را که او به حمایت آنها برای رسیدن به قدرت چشم دوخته است بازدارد. این نمونه گویا و کافی است که به ماهیت پوشالی دموکرات مآبی وی پی برده شود. بهمین سیاق اصلاح‌طلبان قلابی هم در طول عمر ننیگین خود کوشش‌های فراوانی کردند که از حمایت محافل استعماری در جنگ قدرت علیه باند غالب برخوردار شوند که این امر هیچگاه عملی نشد و بیشتر عوام‌فریبی و ترفندی بود برای حفظ کلیت رژیم آخوندی.

خلاصه کلام این‌که ۴۰سال حاکمیت آخوندی و عملکرد آن و تنظیم رابطه جریانها و گروه‌های سیاسی محک و آزمایش تمامی مدعیان آزادیخواهی شده و مردم ایران قضاوت خود را می‌کنند و خواهند کرد. امروزه دوست و دشمن و در رأس همه آنها آخوندهای حاکم با تمامی باندهایشان روزی نیست که آه و فغان خود را از پیشروی مقاومت در داخل و خارج به هزار و یک زبان اعتراف نکنند، و دیگر قادر به لاپوشانی وحشت خود از نقش آلتر ناتیو برای براندازی رژیم نیستند.

لازم به یادآوری است و تأکید هست که در تاریخچه ۴۰سال مقاومت خونبار که هر روز در معرض توطئه‌های سنگین و بلاوقفه رژیم آخوندی بوده است و سریالی از حملات وحشیانه و تروریستی و کشتار جمعی را پشت سر گذرانده این مدعیان کاذب دمکراسی پا به پای رژیم با موضع‌گیریهای خود علیه مقاومت آب به آسیاب رژیم خونخوار می‌ریختند.