درست حدس زدید حاجی جزو سربازان گمنام (مردم می گویند بدنام) هستند. یعنی بوده اند الان نه که کنار گذاشته باشند، کارهای دیگر می کنند. یعنی اثرگذاری شون جور دیگری است. کارشناس و مسئول ”میز نفاق” در همان وزارت اطلاعات بوده اند. البته ناگفته نماند که به نظر ایشون وزارت اطلاعات و اصلا کل رژیم جمهوری اسلامی کار اول تا آخرشون همین مجاهدین خلق هست، منتهای مراتب نه این که طی این سالها هی گفته اند که اینها تمام شده اند و نیستند و دیگر اثرگذاری ندارند - و برای این که اینها بزرگ نشوند - وزارت ترجیح می داده که دایره نفاق بگویند. بعد که مجاهدین هی بزرگتر شدند وزارت هم هی کوچکترشون کرد تا رسید به حد یک ”میز” بعدش هم اصولا برای این که خیلی بی اهمیت جلوه دهند، خود حاجی را هم از وزارت اطلاعات بیرون... ”رفتند”. البته ایشون مخالف این نظریه بوده اند و همیشه گفته اند که اشکالی ندارد اسم ببریم!
حالا چه شد که قرار شد حاجی برود یک مصاحبه ای بکند؟ این بماند، خودتان در طول مطلب خواهید فهمید. مصاحبه که داشت منتشر می شد، یعنی تا یک ساعت قبل از انتشار خانمی که مصاحبه رو بهش داده بودند تنظیم کنه برای ”انصاف نیوز” هی اصرار می کرد و من بمیرم و تو بمیری که بابا بزار اسم و عکست رو بزنیم و حاجی رو همین طور قلقلک می داد. حاجی هم هی این پا و اون پا می کرد... این هم بماند که بالاخره تصمیم بر این شد که مثل همیشه ”گمنام” و ”بدنام” کار کنند. زندگی است دیگر چه می شه کرد؟!.
وزارت گفته بود خود سایت یه مقدمه بنویسه که حاجی یه ”مردی” هست ”کت و شلواری و بسیار مرتب” که بر ”مباحث مختلف” ”اشراف” قابل توجه دارد. خداییش برای حاجی خیلی سخت بود و اصولا به گروه خونش نمی خورد که مرتب باشه و مثل آدم حرف بزنه. همواره معتقد بود کارش همیشه با آدم بوده، با آدم هم که نمی شه مثل آدم حرف زد! و باهاش مرتب بود!. آدم رو باید بزنی و بکشی و شکنجه کنی. خوب بالاخره اما ناچار بود حفظ ظاهر بکنه دیگه. سعی کرد چند تا کلمه قلمبه سلمبه یاد بگیره و ”اشراف” خرج کنه.
سوال اول رو با این که خودش داده بود خیلی روش فکر کرد که ”اشرافی” جوابش رو بده.. راستش آسون نبود. یعنی بحث ”نفوذ جمهوری اسلامی به سازمان مجاهدین خلق و نفوذ سازمان به داخل جمهوری اسلامی” که ساده نیست که. اولش خواست بگه که اینها تا فیها خالدون ما نفوذ دارند و ما هیچوقت نتونستیم در اونا نفوذ کنیم، دید بابا ”سه” می شه. قرار شده بود بگه سازمان تموم شده و دیگه وجود نداره، ولی با برادران که صحبت کرده بود گفته بودن این یکی رو دیگه نمی شه بگیم. خوب، راه حل رو پیدا کرده بود. حاجی همیشه راه حل پیدا می کنه. راه حل این بود که چند تا کلمه قلمبه سلمبه امروزی رو به کار ببره. گفت که ”سازمان به نام سازمان جذب ندارد، ذهن شما به سمت یک حزب معمولی نرود” اینها فقط کار اطلاعاتی می کنند. اصلا قبل از این که سازمان سیاسی باشند یک سازمان اطلاعاتی هستند!!! خلاصه من با جرأت به شما می گویم که سازمان ”خیلی عقب است”
چون باید ”اشراف” کار می کرد، ناچار شد توضیح بده که ” عمدهی تاثیرگذاری سازمان مجاهدین در دو مولفهی روابط بینالملل جمهوری اسلامی ایران از یک سو و تحولات درون قدرت (و حاکمیت) و یا فعل و انفعالات مربوط به جناحهای درون حاکمیتی است” یعنی خلاصه هر کار اتمی و هسته ای و موشکی ما می کنیم قبلش اینها افشاگری ش رو کردن، عرض نکردم یه سازمان اطلاعاتی هستند؟! یعنی کارشون شده تعمیق شکاف ”ایران” با غرب. هی برنامه های هسته و موشکی و دخالتهای منطقه ای ما رو بزرگنمایی می کنن. حالا مقامات جمهوری اسلامی هم که کم با هم سگ دعوا ندارن که (گفت سگ دعوا رو ننویس) تو سرمون بخوره، این ها هم شدن مزید بر معلول (مصاحبه گر گفت ”مزید بر علت” حاجی گفت خودت تصحیحش کن)، اینها کار می کنند و دامن می زنند به این سگ دعواها (دوباره گفت سگ دعوا رو ننویس). داشتم عرض می کردم که یه کار دیگه اینها” دامن زدن به اختلافات و درگیری و تخاصم بین جناحها است که سازمان از آن بعنوان «جنگ گرگها» یاد میکند!!”
تا اینو گفت مصاحبه گر سؤال کرد آخه پس این که این همه خود «آقا» گفتند منافقین یک سر مثلث بودند و اینها... بعد شوما میگین که فقط تو این دو زمینه تأثیرگذاری دارن، یعنی مجاهدین هیچ برد و تأثیر اجتماعی ندارن؟
دستش رفت تو جیبمش کارد رو دربیاره همونجا سلاخیش کنه، دید این دفعه رو باید ”مرتب باشه” گفت خانوم لطفا شما ورود به مسائل نکن. جلوت سوالها هست جوابها هم هست. منم اومدم اینجا که شوما ملاحظه کنی که هم اشراف دارم هم کت و شلواری هستم هم مرتب. بنابراین بزار حرف بزنم. این سؤال رو هم حذف کن. حاجی با خودش فکر کرد: خداییش دختره رنگ و روش پریده!.
بعد توضیح داد که ”اینکه بلافاصله نتیجه بگیریم که پس سازمان هیچ برد و وزن اجتماعی ندارد و در اجتماع هم حضور ندارند، غلط است” خیلی هم حضور دارند خیلی هم فعال هستند ولی اگه کسی اسم سازمان مجاهدین رو بیاره یه بگیر و ببندی راه می ندازیم و یه بلایی سر خود و خانواده ش میآریم که اون سرش ناپیدا”. بعد ولی دید قرارش از اول این بوده که گرچه به گروه خونش نمی خوره اما ”آرام و با طمأنینه ” حرف بزنه و شکل اظهارنظرش نشون بده که ”جزئی از طیفی در دستگاه امنیتی هست که دیدی بازتر نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی دارند”!!! خداییش خیلی سخت بود برای حاجی. بگذریم، گفت این جمله رو که توش ”بگیر و ببند و این چیزا رو داره حذفش کن خانوم”. بعد هم یک کم مرتبش کرد که ”دید بازتری” بشه. گفت بینیویس: ”حضور دارند، منتها چون میدانند که حضور زیر تابلوی سازمان برایشان هزینه دارد و بازتابش منفی است، لذا از زیر این تابلو بیرون میآیند؛ مثل وقایع سال ۹۶ و جور دیگری روی اجتماع تاثیر میگذارند. ولی هستند، حضور دارند و قوی هستند”. این ”و قوی هستند” خیلی زور داشت ولی خوب حاجی با خودش فکر کرد برای ”تأثیر گذاری” و ”دید باز” باید ”هزینه پرداخت”!!!.
مصاحبه گر باز گفت بله رسانه ها نوشتن که در اعتراضات ۹۸ سازمان حضور پر رنگی داشته.
باز دستش رفت به کارد، مصاحبه گر خودش فهمید و نوشته ش رو خط زد
گفت: ۹۸ نه!!! ولی ۹۶ آره. دید خراب کرده، گفت خانوم خودت یه جوری درستش کن جمله رو، بعد دید اون نمی تونه خودش بهش دیکته کرد: ”۹۶ را سازمان اداره کرد. ولی در آبان ۹۸ سازمان خیلی ضعیف بود. سال ۹۶ کامل در اختیار سازمان بود اما هیچ کجا تابلوی سازمان وجود نداشت”.
این دفعه مصاحبه گر حسابی جا زده بود و دقیق از روی نوشته خوند:
سؤال: به چه شکلی؟ یعنی سازوکارشان چگونه بوده؟
حاجی گفت خانوم! جواب رو داری دیگه بخون اگه چیزی لازم بود اضافه می کنم. مصاحبه گر با صدای لرزان شروع کرد به قرائت جوابی که وزارت فرستاده بود: ”سازمان حدود ۲۰۰۰ نفر در آلبانی دارد. تمامی این افراد در شبکههای اجتماعی هستند”. دید کلمات قلمبه سلمبه کم داره. مثلا ”کامپیوتر”، ”لیدر” ... گفت: خانوم ”لیدر” کلمه لیدر رو هم اضافه کن. قبلش هم بنویس همه شون پای کامپیوتر هستند. مصاحبه گر پرسید: ”همه شون؟” حاجی گفت: ”حرف نباشه”
بعد گفت بقیه جواب رو بخون. مصاحبه گر شروع کرد به قرائت بقیه پاسخ وزارت به سؤال ”ولی اعتراضات ۹۸ نه، علت ۹۸ بنزین بود”. حاجی باز دید یه جورایی ناجوره، تأثیر گذاری نداره، یه کلمه یی که قلمبه سلمبه باشه نداره، دو تا کلمه رو پیدا کرد. یکی ”الگو” یکی هم ”فتیله انفجاری” بعد گفت خانوم جمله آخر رو اینجوری تصحیح کن: ”۹۸ از ۹۶ الگو گرفته بود و فیتیلهی انفجاریاش هم بنزین بود”. بعد با خودش فکر کرد: خودمونیم کلی آرامش و طمأنینه داشت این جمله ها!!! بعد دید نه خراب شد. گفت اضافه کن خانوم اضافه کن: ”سازمان خیلی تأثیر داشت ولی اینترنت رو که قطع کردیم تموم شد”. باز دید خراب کرد نباید می گفت ”ما اینترنت رو قطع کردیم”، ضمنا نمی شه که بالاخره تأثیر داشت یا نداشت؟. گفت خط بزن خانوم خط بزن. حالا بینویس: ”اما اینکه سازمان چقدر تاثیر گذاشت، تاثیرش بسیار ناچیز بود بخصوص که اینترنت هم قطع شد و سازمان هم دسترسیاش از طریق اینترنت بود”. خوب شد، نه؟ هم تأثیرگذاری هم اینترنت، هم دسترسی، همه ش کلمات مد روز رو به کار برده بود و خوشحال بود
گفت خانوم زود باش سؤال بعدی رو بخون:
”سؤالم مشخصا در مورد عبارت «کشتهسازی» است. با توجه به اینکه طبق گفتههای رسمی، کشتههای اخیر هم تعدادشان کم نبوده”.
حاجی گفت خوب حالا جواب رو بخون:
پاسخ: ”ناگفته پیداست، جریان معاندی که با اهداف پلید خود، در ادامه پروژه کشته سازی در حین اغتشاشات، پس از اتمام ماجرا دائما بر طبل آمارسازی های دروغ می کوبد، نه تنها دغدغه «مردم» و خون ریخته شده آنان را ندارد، که تنها در پی گرفتن ماهی خود از این آب گل آلود است.”
حاجی داد زد: این مزخرفات چیه خانوم، از کجا آوردی؟ مصاحبه گر گفت خود وزارت داده. گفت وزارت بیجا کرده. ورداشتن عین پارگراف خبرگزاری ایسنا رو که چرت و پرتهای شورایعالی امنیت ملی رو تکرار کرده اینجا خرج کردن، خط بزن خانوم خط بزن. حالا بینویس: ” نه، مگر ابزار سازمان برای حضور در تحولات ایران چیست؟ سیمایش است؟ چند درصد از مردم تلویزیون منافقین را نگاه میکنند؟ اصلا من حالم به هم می خوره که نگاه کنم به این سیماشون، وقتی نگاه می کنم تشنج می گیرم، سر درد می گیرم، کابوس می بینم...”باز دید خراب شد تازه ”طمأنینه ” هم نداره... برگشت گفت خانوم عبارت آخر رو تصحیح کن و فقط بینویس: ”اصلا قابل تحمل نیست که کسی ببیند” بعد ادامه داد: ” بیشتر به دلیل قفل شدگی سازمان در دههی ۶۰٫ سازمان با جنبشهای اجتماعی جلو نیامده و درکی از شرایط ایران ندارد. ما از دهه شصت به این طرف این همه جنبش اجتماعی داشتیم این همه تشکیلات اجتماعی داشتیم، این همه حزب و سازمان و گروه داشتیم، تشکلهای صنفی کارگری اجتماعی و...، ندارن خانوم درک ندارند درکشون عقب مونده است وگرنه عضو یکی از این هزاران جنبش اجتماعی می شدن با شرایط اجتماعی جلو می اومدن...”
مصاحبه گر که کمی گیج شده بود باز سؤال کرد متوجه نمی شم کدوم جنبش های اجتماعی رو می فرمایید؟
باز دستش رفت تو جیبش کارد رو دربیاره، اما دید خداییش راست می گه اینجا دیگه داره چرت و پرت می گه، کدوم جنبش اجتماعی ؟ با خودش گفت ”طمأنینه” و ”اشراف” کار نکردم. بعد گفت خط بزن خانوم خط بزن. این که از دهه شصت این همه جنبش اجتماعی داشتیم رو به بعدش همه رو خط بزن بینویس: ” نه اینکه در داخل نارضایتی نیست که آنها بهرهبرداری کنند، نارضایتی در کشور سنگین است؛ اما سوالی میپرسم، سال ۸۸ چند میلیون آدم بیرون آمدند، آیا یکی از آنها به نفع رجوی شعاری داد؟ نداد!”
مصاحبه گر باز برگشت گفت: ولی در سال ۹۶ و ۹۸ چنین شعارهایی رو دادن
حاجی که داشت از کوره در می رفت گفت خانوم خفه، خانوم خفه. این دفعه دیگه زنده نمی زارم بری بیرون ها. همونی که من گفتم رو بنویس و تموم. بعد گفت ادامه بده بخون که چی نوشته اونجا تو جواب. مصاحبه گر با صدای لرزان ادامه داد: سال ۹۶ ما خودمان رفتیم یه جا شعار دادیم که «رضاشاه روحت شاد»؛ یعنی سازمان این اعتراضات را پیش برد و توسعه داد اما ما کاری کردیم که آخرش این طور جلوه داده شود که مردم شعار رضاشاه داده اند”. حاجی دید برادران دقت لازم رو به خرج ندادن. گفت خانوم خط بزن اینجوری بینویس: ”سال ۹۶ نهایتا گفتند «رضاشاه روحت شاد»؛ یعنی سازمان این اعتراضات را پیش برد و توسعه داد اما نانش را ولیعهد خورد.” بعد با خودش فکر کرد: خوب شد نه؟ پای خودمون رو کشیدم بیرون. بعد گفت این رو هم اضافه کن خانوم: ”در همین تحولات ۹۸ جایی اسم رجوی را شنیدید؟ نه!... در ۹۸ هم که گفتیم (ببخشید گفتند) رضاشاه روحت شاه، منظورمون (ببخشید منظورشون) ”محمدرضاشاه” بود. چون مردم که تصویرهای دوران شاه را از فیلم ها دیده اند نمیدانند... فیلمهای ترکی را ببینید، من ترکیه زیاد می روم، در سریال هایشان خانه های بزرگ با حیاطی زیبا تصویر می شود، توی فیلم ها اینجور هست. ولی صحنه واقعی این نیست. من خودم در ترکیه آدم خریده ام نصف قیمت آدم خودمون تو اینجا.” دید مصاحبه گر یه جوری نگاه می کنه فهمید بحث ترکیه رو که خرج کرده خوب بوده، ”اشراف” هم خوب بوده، اما بحث آدم خریدن و اینها توش ”طمأنینه” نداره. گفت درست کن خانوم ”وقتی میخواستیم در ترکیه کار کنیم و کسی را عامل کنیم، با نصف حقوق یک کارمند ایرانی عامل میشد و روحش پرواز میکرد،”. باز حاجی با خودش فکر کرد: چقدر جمله خوب شد؟!، هم کلمه ”عامل” داره، هم ”پرواز روح” که خودش طمأنینه می ده. خواست اشاره یی هم داشته باشه به آقای ایرج مصداقی و آقای اسماعیل یغمایی و خانوم عاطفه اقبال که با خودش گفت ممکنه برادران در وزارت نخواهند که ورود بکنم در این مسائل، گذاشت برای بعد. فقط گفت آخرش بینویس ” حاضر بود برای ما همه کار بکند”.
اینجا دید یه کلمه قلمبه سلمبه هست که درست معنی دقیقش رو نمی دونه ولی حتما باید به کار ببره: ”توتالیتر”! گفت خانوم اضافه کن: خلاصه سازمان مجاهدین ” یک جنبش شبه توتالیتر هستش. این جنبش شبه توتالیتر یک مشکلاش بسته بودن خودش است و یک مشکلاش هم این است که متعلق به قدیم است. ۶ سال پیش همایشی در اروپا گذاشتند من رفتم خودم دیدم صدهزار نفر آدم آورده بودند. همه هم ایرانی بودند...”
اینجا مصاحبه گر حرفش رو قطع کرد. گفت اینجا تو جواب یه چیز دیگه نوشته، نوشته که اکثرشون سوری بودند، حاجی دید راست می گه برادران حواسشون بوده. گفت همون رو بینویس، اصلا بینویس ”با فریب و نیرنگ و توان مالی و تشکیلاتی می آورند و تعداد سوریها در تظاهرات آخرشان در فرانسه از تعداد ایرانیها بیشتر بود. این نیرو نیرویی متعلق به آنها نیست..خدا شاهد است این طور است...به حرضت عباس این طور است، به هفت جد و آبادم قسم این طور است” دید باز خراب شد. گفت خانوم این حرضت عباس و جد و آباد رو خط بزن. حالا سؤال بعدی رو بخون:
سؤال: ”سالها از ماجراها و اعدامهای ۶۷ میگذرد؛ اما آن اتفاق مشخصا در مورد سازمان، چه نفع و ضرری برای خودش داشت؟”
اینجا دیگه خونش داشت به جوش می اومد. سعی کرد لرزش دستش رو مخفی کنه و ”طمأنینه” کار کنه و گفت جواب رو بخون خانوم زودباش. مصاحبه گر جواب سؤال رو که وزارت نوشته بود قرائت کرد:
جواب: ”همان طور که جناب حجت الاسلام والمسلمین علی فلاحیان وزیر محترم وقت اطلاعات به نحو مشروح در مصاحبه تلویزیونی خود توضیح داده اند ”بعضی ها میگند که همین نکته ای که شما میگید که آیا اینها محاکمه شده بودند؟ محکوم شده بودند دومرتبه اینها محاکمه شدند این چه اتفاقی افتاد؟ چرا اینها دومرتبه محکوم به اعدام شدند پس این اولا تو ذهن باشه که حکم اینها اعدامه حتی اگر حاکم شرعی هم حکم به اعدام نداده باشه خلاف کرده چون طرف آدم کشته یا الان داره میگه من اگر آزاد بشم چیه؟ میکشم, خب حالا اگر یکنفر دستگیر شد محارب مسلح دستگیر شد آیا حکمش اعدامه؟ آدم کشته یا نکشته؟ میگند حکمش اعدامه... امام صریحا فرمود حالا اونهاشون که سر موضع هستند اینها رو یک اعدامی بکنید ”
حاجی حالا دیگه تمام بدنش شروع کرده بود به لرزیدن نمی تونست هم کنترل کنه، برگشت گفت: خانوم این سؤال و جواب از کجا اومد؟ مصاحبه گر گفت والله عین متن سؤال و جواب آماده شده از طرف وزارت اطلاعات جلوی منه. گفت بیخود کرده اصلا اسمش رو نیارین حرفش رو نزنین، اونها هم حالی شون نیست. بعد دید نمی شه که بالاخره وزارت یه چیزی رو صلاح دیده ولی هم تو سؤال هم تو جواب خراب کرده، موبایلش رو درآورد زنگ زد به وزارت که این سؤال و جواب را حذف کنند، کسی رو پیدا نکرد، با خودش گفت سؤال رو نگه می دارم ولی جواب رو خودم می دم. به مصاحبه گر گفت بینویس، فقط هم همین رو بینویس هیچ چیزی هم نه بینویس نه اضافه کن دیگه هم تا آخر عمرت حق نداری این سؤال به ذهنت بزنه. بینویس خانوم:
”من جزو کسانی هستم که معتقدم هر چقدر ماجراهای ۶۷ مطرح شود و راجع به آن حرف زده شود، جامعه را دچار مشکل و انشقاق میکند. شاید ماجراهای ۶۷ خیلی توجیهی هم نداشته باشد. بنظرم ورود نکنید، خود من هم علاقه ندارم به این موضوع ورود کنم”. حاجی باز با خودش گفت: خیلی خوب بود جوابی که دادم. توش یه جورایی ”اشراف” و ”طمأنینه” داشت. کلمه ”انشقاق” هم خیلی اشلش بالاس.!
ادامه داد بفرما خانوم ادامه بده سؤالات رو:
سؤال: ”سال ۸۸ چطور بود؟ اخباری میآمد که (مجاهدین) حضور داشتند، منابع اطلاعاتی بعدا اعلام کردند که ”در عاشورای آن سال پنج منطقه تهران تحت کنترل مجاهدین بود و اگر این پنج منطقه به هم وصل می شدند به معنی سقوط تهران بود!” یکی از کسانی که آن دوران زندانی بود تعریف میکرد که در عاشورای ۸۸ دیدم تعدادی از کسانی را که گرفتند و آوردند سازمانی بودند. این چقدر واقعیت دارد ؟”
نخیر خانوم، نخیر، نخیر، اصلا این سؤآل در تنظیمش کاملا بی دقتی شده. در حالی که با خودش فک می کرد که تو این وزارت هم تا فیها خالدونش مجاهدین نفوذی دارند ادامه داد: اون قسمت سقوط و منافقین و اینها را بلکل وردار، حالا بخون. و مصاحبه گر شروع کرد به قرائت مجدد متن تصحیح شده
سؤال: سال ۸۸ چطور بود؟ اخباری میآمد که حضور داشتند، یکی از کسانی که آن دوران زندانی بود تعریف میکرد که در عاشورای ۸۸ دیدم تعدادی از کسانی را که گرفتند و آوردند سازمانی بودند. این چقدر واقعیت دارد؟”
حاجی گفت این شد سؤال. حالا جواب رو بینویس: ”با جرئت به شما میگویم که ۸۸ یک بحران داخلی بود. هیچ نسبتی با سازمان نداشت و نمیتوانست اثرگذار باشد. سازمان بعدا ابزار اثرگذاری بر اجتماع را با اینترنت کسب کرد. ضمن این که اصلا دستگیری هم نداشتیم اون دوران. من خودم در اون موقع بالای امنیت بودم”. بعد با خودش گفت خیلی افتضاح شد اصلا ”اشراف” توش نداره. گفت خانوم اون جمله ”اصلا دستگیری هم نداشتیم” رو حذف کن. حالا ادامه ش:
”ما دو نوع حضور داریم. به همین خاطر همان اول به شما گفتم که اگر صحبت از اجتماع و مسائل مختلف میکنیم ذهن شما به این سمت میرود که سازمان اصلا حضور و تاثیری ندارد. اما خیلی تاثیرگذار است... مثلا در دوران گذشته اینها صحبتهای حسن آیت ضد بنیصدر را که در خفا گفته شده بود به روزنامهی جمهوری اسلامی دادند و آنها هم منتشر کردند. آنجا آقای آیت خیلی تند علیه بنیصدر صحبت کرده بود و اصلا جامعه پاشید؛ چون آیت که نسبتی با حزب جمهوری داشت و به آن مجموعه تعلق خاطر داشت چنین صحبتهایی کرده بود. در این ماجرا تاثیرگذاری سازمان خیلی بالاست....
بلافاصله گفت: برو سؤال بعدی وقت ندارم. مصاحبه گر قرائت کرد
سؤال: نهایت کار سازمان چه خواهد شد و به کجا خواهد رسید؟ امکان معامله بر سرش وجود دارد یا نه؟ مثلا ایران با کشورهای مختلفی مذاکره دارد، آیا در این مذاکرات در مورد سازمان هم بحث میشود؟
بنویس خانوم: ”معامله که بعله. در یک مقطع یک طرف این معامله من بودم. هم در زمان ژنرال دوگل و هم در زمان ژرژ پمپیدو حتی به خانههای سازمان ریختند و برخی را زندان کردند.”. اینجا مصاحبه گر گفت ”اشتباه نمی کنید؟ مطمئنید زمان ژنرال دوگل و پمپیدو بود”. حاجی متوجه شد بازم خراب کرده و اصلا ”اشراف” کار نکرده، گفت یادم اومد قبل از اون دو نفر بود. این جور تصحیح کن: ” در یک مقطع یک طرف این معامله من بودم. هم در زمان «ژیسکار دستن» و هم در زمان «ژاک شیراک»، حتی به خانههای سازمان ریختند و برخی را زندان کردند”.
حاجی خسته شده بود، وقت موادش رسیده بود. بقیه مصاحبه چیزهای مهمی نبود گفت بعدا می خونم برات می فرستم. فقط همین قسمت یه جایی از مبارزات من در دوران شاه یادی بکن. بینویس: ” من دبیرستانی بودم، از مدرسه بیرون آمدم و چریکهای فدایی بمبی صوتی در بیرون مدرسه و داخل جوی گذاشته بودند. بمب صوتی را به همراه اعلامیه جاسازی کرده بودند. همین که مدرسه تعطیل شد این بمب صوتی –که خطری نداشت- منفجر شد و تعداد زیادی اعلامیه پخش شد. دانشآموزان هم مثل ما پخش شدند و برداشتند.”.
روز بعد آخر شب بود حاجی پشت ماشین داشت برمی گشت خونه که تلفن همراهش به صدا دراومد. از ”انصاف نیوز” بود. طرف مقابل گفت: خیلی مصاحبه جالبی بود خیلی هم اظهار نظر بوده که به نظرم یکیش اهمیت داره و باید درج بشه. حاجی داشت از خوشحالی پر درمی آورد، گفت چرا یکی؟ همه نظرات رو درج کنید. طرف مقابل گفت نمیشه حاج آقا نمیشه، تقریبا بلا استثناء کلمات مستهجن به کار بردن و فحش دادن به ما و شما!!! حال حاجی گرفته شد. گفت پس هیچکدوم رو چاپ نکنین. طرف گفت نه یکی مهمه نمی شه چاپ نکنیم. گفت چیه؟ گفت اونم حرف نامناسب و اینها خیلی داشته ولی ما یه جوری تنظیمش کردیم براتون قرائت می کنم:
”توضیح انصاف نیوز در ساعت ۲۳: یکی از مخاطبان میگوید که در این مصاحبه دو اشتباه هست. یکی اینکه در زمان ژیسکار دستن مجاهدین هنوز به فرانسه نرفته بودند. در زمان فرانسوا میتران رفتهاند. احتمالا منظور مصاحبه شونده سارکوزی یا شاید به احتمال قویتر میتران بوده است. دوم اینکه مجاهدین نوار آیت را به روزنامهی انقلاب اسلامی داده بودند و نه جمهوری اسلامی.”.
گفت خوب چرا دستکاری می کنین حرف خودش رو بخونین ببینم چی نوشته؟ طرف مقابل گفت اولش این طور شروع می شه: ”خواهران امام زاده یعقوب او را بر بالای مناره در بصره کشتند و یک شغال او را خورد! گفتند خدا لعنتت کند چقدر دروغ؟ خواهران نبود برادران بود، امام زاده نبود پیغمبر خدا بود، یعقوب نبود یوسف بود، بالای مناره نبود ته چاه بود، بصره نبود کنعان بود، شغال نبود گرگ بود ضمنا او را نخورد !” بعد هم تقریبا یه جای سالم برای مصاحبه تون نگذاشته. حاجی گفت نه همونی که خودتون تنظیم کردین رو بزارین.