پرسش این است که آیا ایران و ایرانی در آغاز سده ی پانزدهم ناپاکی اهریمن ولایت فقیه را از خود خواهد زدود یا این که همچنان در بند اهریمن بهسر خواهد برد؟ نگارنده در این نوشتار بر آن است تا با مروری بر شرایط داخلی، منطقه ای، و بین المللی به این پرسش پاسخ دهد۰ به باور راقم این سطور، پاسخ این پرسش به اراده ی دانشجویان و دانش آموزان ایران و تلاش و پی گیری آنها برای سرنگون کردن دستگاه اهریمنی ولایت بستگی دارد۰از نظر داخلی، منطقه ای، و بین المللی در چهار دهه ی گذشته هیچ گاه شرایط تا این اندازه برای دست یافتن مردم ایران به آزادی و سرنگونی دستگاه ولایت مساعد نبوده است۰
شرایط بین المللی
بدون تردید سیاست خارجی ایالات متحده همواره مهم ترین پارامتر بین المللی تأثیر گذار بر مبارزه ی مردم ایران با دستگاه ولایت بوده است۰ آشکار است که سیاست دولت کارتر دموکرات در برابر خمینی، پیش و پس از به قدرت رسیدن اوبه ویژه در موضوع گروگان های آمریکایی، نقشی تعیین کننده در تقویت و استمرار جریان خمینی در ایران داشت۰ کارتر تنها نمونه ای منحصر به فرد نبود، بلکه همه ی رؤسای جمهور ایالات متحده پس از او، به جز یک استثنا، همان سیاست استمالت و مماشات با خمینی و دست نشاندگان او را با جدیت دنبال کردند۰
در زمانی که خمینی برای ادامه ی جنگ ضد میهنی به سلاح ها و تجهیزات نظامی پیش رفته ی آمریکایی نیاز مبرم داشت، این ریگان جمهوری خواه بود که در جریان آن چه بعدها به افتضاح ایران کنترا معروف شد نیازهای تسلیحاتی خمینی را برطرف کرد۰انگیزه ی ریگان این بود که از طریق معامله و رساندن سلاح به دست جناح "میانه رو" به این جناح کمک کند تا در ایران دست بالا پیدا کنند و در برابر "تندروها" تقویت شوند۰ از آن گذشته، دولت ریگان و اروپایی ها باج های هنگفتی نیز به خمینی و شرکأ دادند تا آنها از تروریست های لبنانی و فلسطینی بخواهند گروگان های غربی را آزاد کنند۰ نتیجه ی این سیاست بسیار هوشمندانه! هم از پیش روشن بود: دستگاه ولایت و مزدوران منطقه ای شان دریافتند که گروگان گیری و باج خواهی از اروپایی ها و آمریکایی ها تجارت بسیار پر سودی است و از آن پس بر شمار گروگان های غربی افزوده شد۰
در زمان کلینتون دموکرات هم ایالات متحده برای دستگاه اهریمنی ولایت و رئیس جمهور "اصلاح طلب " خاتمی سنگ تمام گذاشت و در اقدامی بی سابقه با قرار دادن نیروی اصلی مقاومت ایران یعنی سازمان مجاهدین خلق در لیست تروریستی مانعی بزرگ در مبارزه ی مردم ایران با رژیم خمینی ایجاد کرد۰ در زمان بوش جمهوریخواه هم به رغم خطابه های شداد و غلاظ او در باب گنجاندن دستگاه ولایت در "محور شرارت"، در عمل استمالت از آخوندهای حاکم بر ایران همچنان محور سیاست خارجی ایالات متحده در برابر ایران باقی ماند۰بوش سیاست ضدیت با مقاومت ایران، که از زمان کلینتون بخشی از سیاست مماشات با دستگاه اهریمنی ولایت بود، را با بمباران پایگاه های مجاهدین و سپس خلع سلاح نیروهای مقاومت ایران در مداری بالاتر دنبال کرد۰بدون تردید امّا سیاست مماشات در زمان ریاست جمهوری اوبامای دموکرات به اوج رسید۰
اوباما رهیافت دوستی با جانیان حاکم بر ایران را با ارسال نامه های فدایت شوم برای خامنه ای آغاز کرد۰ در سال ۲۰۰۹ هم که میلیون ها ایرانی در اعتراض به رژیم ولایت به خیابان آمدند و در شعارهایشان به صراحت خواستار حمایت اوباما از جنبش مردم ایران شدند، رئیس جمهور ایالات متحده سخنی در پشتیبانی از مردم ناراضی یا نکوهش سرکوب حکومتی به زبان نیاورد۰ دستگاه ولایت نیز به درستی این موضع گیری اوباما را چراغ سبز دولت آمریکا به سرکوب تمام عیار معترضان تعبیر کرد و بدون نگرانی از واکنش بین المللی آتش خیزش گسترده ی مردمی را با خشونت بسیار فرو نشاند ۰از این ها مهم تر، دولت اوباما در جریان قرارداد فاجعه بار اتمی با دستگاه ولایت فقیه میلیاردها دلار به جیب حاکمان جنایت کار ایران سرازیر کرد، راه دستیابی رژیم ولایت به سلاح اتمی را باز گذاشت، به استبداد حاکم بر ایران به عنوان بازیگری نرمال در منطقه مشروعیت داد و از دیگر کشورها نیز درخواست کرد که با رژیم کنار بیایند، و موضوع جنگ افروزی های رژیم ولایت فقیه در منطقه و گسترش برنامه ی موشک های بالیستیک آن را هم اساسا از دستور کار مذاکرات با ۱+۵ خارج کرد۰این چنین بود که در دوران هشت ساله ریاست جمهوری اوباما و در سایه ی حمایت های بی دریغ و ابلهانه ی او و دولتش، دستگاه ولایت فقیه به آتش افروزی بیشتر در منطقه به ویژه در سوریه، یمن، و عراق، گسترش برنامه ی موشک های دوربرد، و سرکوب فزاینده ی مبارزان و ناراضیان روی آورد۰ درچنین پس زمینه تاریخی از اشتراک مساعی دو حزبی رؤسای جمهور دموکرات و جمهوری خواه در امداد رسانی غیبی و علنی به دستگاه اهریمنی ولایت است که باید دوران ریاست جمهوری ترامپ را به راستی یک استثنای چشمگیر به شمار آورد۰
شاید مهم ترین و تأثیرگذارترین اقدام ترامپ در برابر ماجراجویی های رژیم ولایت فقیه، بیرون کشیدن از توافق فاجعه بار هسته ای یا برجام بود۰ در آغاز ریاست جمهوری ترامپ در سال ۱۳۹۵ در نوشتارم با عنوان "بیدار شدن جمهوری اسلامی از رؤیای شیرین اوباما با کابوس ترامپ" استدلال کردم که فسخ برجام توسط ترامپ رژیم ولایت را از پشتوانه ی اصلی جنگ افروزی های منطقه ای محروم کرده و تعادل قوای میان مردم و مقاومت ایران و دستگاه ولایت را به زیان رژیم تغییر خواهد داد و"اگر سیر وقایع به این سمت برود، در نبود سپر حفاظتی برجام، نیز در غیاب عنصر مماشات در سیاست آمریکا در قبال ایران، عدم امکان ادامه آتش افروزی های منطقه ای به سیاق گذشته که یکی از ساز و کارهای اصلی بقای رژیم بوده است، اعتلای روزافزون مقاومت ایران در داخل کشور و در میان توده های مردم به جان آمده و نیز جایگاه و اعتبار مقاومت سازمان یافته مردم ایران در میان دولتمردان آینده ایالات متحده و نقش و تأثیری که در سیاست های آمریکا در برابر ایران خواهند داشت، و با عطف نظر به ریشه اصلی آسیب پذیری حاکمیت آخوندی که همان نارضایتی گسترده مردمی و وضعیت انفجاری در داخل است، باید گفت که موجودیت رژیم در معرض جدی ترین تهدید خواهد بود"۰ ترامپ با خارج کردن ایالات متحده از برجام نه تنها جنگ افروزی منطقه ای را برای رژیم ولایت فقیه بسیار دشوار کرد، بلکه دستگاه ولایت را از مشروعیت و اعتبار ناموجهی که دولت اوباما برایش فراهم کرده بود محروم کرد، و تحریم های مالی و نظامی گذشته را دوباره برقرار کرد۰از این ها مهم تر پیام روشن و بدون ابهام این اقدام برای اکثریت ناراضی داخل ایران بود۰خارج شدن آمریکا از برجام، اعلام سیاست فشار حداکثر برای تغییر رفتار رژیم ولایت فقیه، و شرایط دوازده ماده ای وزارت خارجه ایالات متحده به عنوان پایه و اساس قراردادی تازه با ایران همگی با استقبال گسترده مردمی در ایران روبرو شد۰ مردم ایران برای نخستین بار در چهل و دو سال گذشته رئیس جمهوری در کاخ می بینند که به سیاست امدادرسانی علنی و غیبی به ولایت فقیه پایان داد و به جای باج دادن به آخوندهای حاکم بر ایران به آنها گفته است که تا زمانی که از دخالت های ویران گر در منطقه دست بردارند، برنامه ی موشک های بالیستیک را متوقف کنند، به غنی سازی هسته ای به کلی پایان دهند و به بازرسان اجازه ی بازدید های سرزده در هر زمان و هر مکان را بدهند، حمایت از گروه های تروریستی در منطقه را متوقف کنند، و همه ی نیروهای نظامی خود را از سوریه خارج کنند، فشار همه جانبه روی رژیم را همچنان ادامه خواهد داد۰ گذشت زمان هم به مردم ایران و هم به دستگاه ولایت ثابت کرد که ترامپ در سیاست فشار حداکثری بر رژیم ولایت بسیار جدی است۰این امر موجب دلگرمی اکثریت ناراضی ایران شده است که پیش از این سیاست خارجی ابرقدرت جهان آزاد را در راستای مماشات با آخوندهای حاکم دیده بود۰
آن چه موجب شده است تا رژیم ولایت سخنان و هشدارهای ترامپ را کاملا جدی بگیرد این است که ترامپ بر خلاف اسلاف خود استفاده از زور و نیروی نظامی را در برابر ماجراجویی ها و تهدیدهای دستگاه ولایت کنار نگذاشته و هر جا تأمین منافع ایالات متحده اقتضا می کرد از کاربرد آن پرهیز نکرده است۰ترامپ این نکته را به خوبی دریافته که استبداد حاکم بر ایران تنها زبان زور و قاطعیت را می فهمد۰ برای همین است که ترامپ اخیرأ، با وجود مخالفت همه ی نمایندگان دموکرات و نیز شماری از جمهوری خواهان سنا و مجلس نمایندگان، حق واکنش نظامی به تهدیدهای رژیم ایران را برای خود به کرسی نشاند۰این بدان معناست که نیروی کوبنده ی ارتش آمریکا پشتوانه ی عملی بدون اما و اگر سیاست خارجی و دیپلماسی ترامپ در برابر آخوندهای حاکم بر ایران است۰ این تحول جدی، حساب سود و زیان ماجراجویی ها و اقدام های ایذایی رژیم ولایت و مزدوران منطقه ای اش را به گونه ای بنیادی تغییر می دهد۰
علاوه بر همه ی نکات اشاره شده در بالا، ویژگی دیگر ترامپ که او را از اسلاف دموکرات و جمهوری خواه متمایز می کند، پشتیبانی آشکار و صریح او از خیزش های اعتراضی مردم ایران در چند سال گذشته بوده است۰ ترامپ اولین رئیس جمهور ایالات متحده است که این نکته ی ساده را خوب می فهمد که پشتیبانی از خواست و اراده ی اکثریت ناراضی ایران در راستای منافع آمریکا نیز هست۰ به عبارت دیگر، از نظر ترامپ ایالات متحده و مردم ایران دارای منافع مشترکی در تغییر رفتار رژیم ایران هستند۰ این امر موجب شده است تا اعضای دولت او همچون پمپئو، پنس، و هوک نیز به صراحت از خواست مردم ایران برای تغییرات بنیادی به ویژه در جریان خیزش های گسترده ی دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ماه ۱۳۹۸ پشتیبانی کرده اند۰ حمایت سیاسی و معنوی ابرقدرت دنیای آزاد امری است که ناراضیان و مبارزان ایران به آن نیاز داشته اند و در شعارهای مردمی نیز بارها بیان شده است۰
تازه این همه در شرایطی روی داده اند که دموکرات ها، تقریبا همه ی غول های رسانه ای آمریکایی و اروپایی، و بالاترین مقام های دستگاه های اطّلاعاتی همچون اف بی آی در ارکستری هماهنگ در برابر هر اقدام ترامپ کارشکنی کرده و با راه انداختن بحران های ساختگی همچون تحقیقات چند ساله و چند گانه ی نهادهای گوناگون آمریکایی برای بررسی "تبانی" ترامپ با روسیه، پرونده سازی کذایی برای ژنرال مایکل فلین مشاور امنیت ملی، یا راه انداختن نمایش استیضاح ترامپ بر سر گفت و گوی تلفنی با رئیس جمهور اوکراین تلاش کردند تا دولت او را ساقط کنند۰ با وجود همه ی این سنگ اندازی ها، ترامپ بدون تردید در نوامبر امسال برای یک دوره ی چهار ساله ی دیگر انتخاب خواهد شد۰ همچنین به احتمال بسیار زیاد جمهوری خواهان اکثریت در سنا را حفظ کرده و اکثریت کرسی های مجلس نمایندگان را نیز به دست خواهند آورد۰بدیهی است چنین چشم اندازی دولت ترامپ را در موضعی بسیار مستحکم تر از گذشته برای مقابله با تهدیدهای دستگاه ولایت قرار خواهد داد۰
چکیده ی سخن در این بخش این است که از زمان به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا در سال ۲۰۱۶ چرخشی بنیادی در سیاست خارجی ایالات متحده در جهت فشار فزاینده ی همه جانبه بر رژیم ولایت فقیه روی داده است۰ این چرخش بنیادی با در بر گرفتن همه جنبه های مالی، اقتصادی، سیاسی، برنامه ی هسته ای، برنامه ی موشکی، مداخلات منطقه ای، و سرکوب اکثریت ناراضی در داخل کشور، رژیم ولایت فقیه را در آسیب پذیرترین و ضعیف ترین نقطه در عرصه ی بین الملل در چهل و اندی سال گذشته قرار داده است۰ هم زمان با این تحول، میزان حمایت آشکار سیاسی و معنوی دولتمردان آمریکایی از مبارزه ی مردم ایران برای آزادی در بالاترین میزان در چهار دهه ی گذشته قرار دارد۰
عرصه ی منطقه ای
در طول چهل و اندی سال گذشته دخالت و جنگ افروزی در منطقه یک رکن اصلی رفتار رژیم ولایت و یک عامل اصلی بقای آن بوده است۰خمینی می دانست که ولایت فقیه و اسلام مبتنی بر آن جاذبه ی چندانی در میان ایرانیان ندارد و دستگاه ولایت تازه تأسیس او بدون پشتوانه ی جدی در میان ایرانیان در وضعیت سقوط و فرو افتادن قرار داشت۰ این معضل را می توان تنهایی استراتژیک ولایت فقیه در داخل ایران نامید۰ برای رفع همین معضل بود که خمینی راهکار "صدور انقلاب" به کشورهای همسایه، جنگ با عراق، حمایت از گروه های تروریستی در منطقه، و پایه گذاری حزب الله لبنان را دنبال کرد۰حساب خمینی این بود که همه ی این نیروهای شریک رژیم در منطقه نقش چوب زیر بغل دستگاه ولایت را بازی می کنند و به آن کمک می کنند تا سرپا بایستد و چپه نشود۰بدون تردید این حساب و کتاب خمینی کاملأ درست بود و تا همین امروز یک پایه ی اصلی بقای ولایت فقیه در ایران، حضور و نفوذ منطقه ای رژیم در سوریه، عراق، لبنان، یمن و دیگر کشورها بوده است۰
این کار برای دستگاه ولایت که از پشتوانه ی سرمایه اجتماعی در داخل کشور بی بهره است یک سرمایه گذاری استراتژیک به شمار می آید و چند کارکرد مهم برای آخوندهای حاکم داشته است۰کارکرد داخلی دخالت و حضور مزدوران و نیروهای نظامی دستگاه ولایت در دیگر کشورها این است که رژیم می تواند با استناد به این جنگ افروزی ها خود را در چشم اکثریت ناراضی داخل کشور بزرگتر و قوی تر از آن چه هست نشان داده، آنها را مرعوب کرده، و امید آنها به تغییر رژیم را بکاهد۰
گروه های تروریستی همچون حزب الله، حماس، حشدالشعبی، و حوثی های یمن همواره برگ های بازی دستگاه ولایت فقیه در عرصه ی منطقه ای بوده و به این رژیم کمک کرده اند تا هر چه می خواهد در منطقه آتش افروزی کند بدون آن که نگران پی آمدهای رفتار خود باشد۰ پیش فرض رایج در عرف دیپلماتیک این است که حساب دولت ها از بازیگران غیر دولتی همچون گروه های تروریستی دست نشانده ی آنها جداست۰ دستگاه ولایت با اتکأ به همین فرض به بسیاری از هدف های خود در منطقه دست یافته بدون ان که پاسخ گوی رفتار ناهنجار و خلاف قاعده ی مزدوران ش باشد۰ برای نمونه، رژیم ولایت برای فشار آوردن به عربستان به حوثی ها کمک کرد تا به کشتی های عربستان حمله کنند۰ یا زمانی که فشار بر اسرائیل مد نظر بود رژیم از نیروهای حماس یا حزب الله می خواست تا این کار را برایش انجام دهند ۰در هیچ یک از این موارد رژیم ولایت مورد بازخواست جامعه ی بین المللی قرار نگرفت۰
اگرچه کارکرد چند جانبه ی دخالت های منطقه ای رژیم در همه ی موارد کم یا بیش یکسان است، امّا حساب کمک دستگاه ولایت به بقای اسد در سوریه از دیگر موارد جنایت های منطقه ای آخوندهای حاکم بر ایران جداست۰ همان گونه که چهار سال پیش در نوشتارم با عنوان "کشتار در حلب سرنوشت محتوم شکست ایران در سوریه را تغییر نخواهد داد" استدلال کردم، دستگاه ولایت به چند دلیل نیازمند سرپا نگه داشتن اسد در سوریه است۰ " جز دفاع از متحد دیرینه منطقه ای، رژیم ایران به دلیل های راهبردی نیاز دارد تا رژیم اسد در سوریه بر سر کار باقی بماند۰هم مرز بودن با اسرائیل به تنهایی کافی بود تا رژیم ایران بخواهد اسد را حفظ کند۰ اما دلیل مهمتر و شاید مهم ترین دلیل استراتژیک ایران برای سر پا نگهداشتن اسد حفظ خط ارتباط زمینی با حزب الله از راه مرز سوریه و لبنان است۰ به عبارت دیگر، سوریه تحت حاکمیت اسد در حکم بند نافی است که از راه آن حزب الله لبنان و دیگر گروه های وابسته توسط ایران تغذیه می شوند۰ حزب الله لبنان نیز به دلیل فرمانبرداری تام و تمامش از رژیم ایران و حضور منطقه ای و بین المللی نیروهایش برای خدمت به هدف های آخوندها عنصری کلیدی است"۰ به عبارت دیگر، رژیم اسد محور اصلی نفوذ و نقش منطقه ای رژیم ولایت فقیه است و بدون آن رؤیای امپراطوری منطقه ای آخوندهای حاکم بر ایران نقش بر آب می شود۰
افزون بر این، ادامه ی حضور نیروهای رژیم ولایت در سوریه یک کارکرد بسیار مهم در عرصه ی داخلی نیز دارد۰دو سال پیش در نوشتارم با عنوان "دستگاه ولایت فقیه بدون برجام بسیار آسیب پذیر و ناگزیر از فروپاشی انقباضی به درون است" آوردم که در شرایطی که رژیم ولایت فقیه از سال ۱۳۹۶ با خیزش های گسترده و فزاینده در داخل کشور دست و پنجه نرم می کند، "بیرون کشیدن نیروهای ایران از سوریه اساس تبلیغات پوشالی دستگاه ولایت در مورد "پیروزی ایران در عرصه سوریه" را فرو خواهد ریخت۰ رژیم تا کنون در همه ی رسانه های داخلی و خارجی ش چنین وانمود می کرد که با ماندن اسد در قدرت، دستگاه ولایت پیروز اصلی درگیری ها در سوریه است۰ حفظ این چهره ی پیروز برای رژیم اهمیت راهبردی دارد چرا که در برابرنارضایتی فزاینده مردمی در داخل کشور آن چه می توانست انسجام و وفاداری نیروهای سرکوبگر (سپاه،ارتش،بسیج،اطلاعات) به دستگاه ولایت را تا حدود زیادی تضمین کند همین چهره ی پیروز در جنگی خارجی است، به ویژه با توجه به این که آمریکا هم بخشی از طرف مقابل رژیم در آن درگیری به حساب می آید۰ بیرون کشیدن نیروهای ایران از سوریه و پذیرش شکست در آن عرصه، افزون بر گرفتاری های دیگر، با گستردن فضای یأس و سرخوردگی در میان نیروهای رژیم، قابلیت اتکای نیروهای سرکوب گر را برای رژیم بسیار کمتر از پیش می کند، چرا که در صورت بروز خیزشی سراسری در آینده بسیاری از نیروهای سرکوب گر یا برای رژیم نخواهند جنگید و یا به مردم و نیروهای مبارز خواهند پیوست۰ عطف توجه به چنین چشم اندازی اهمیت شکست ایران در عرصه ی سوریه را دو چندان می کند"۰
تنها با در نظر گرفتن اهمیت راهبردی دخالت های منطقه ای،به ویژه در سوریه، برای بقای دستگاه اهریمنی ولایت است که می توان سرمایه گذاری درازمدت و کلان روی اسد و حزب الله را تبیین کرد۰نیز از همین جا می توان اهمیت راهبردی اقدام ترامپ در از میان برداشتن قاسم سلیمانی را درک کرد۰ این کار خارق العاده ی ترامپ ادامه ی اقدامات ایذایی عوامل دستگاه ولایت و مزدوران منطقه ای آن علیه نیروهای آمریکایی را بسیار نامحتمل کرد۰ افزون بر این، حذف قاسم سلیمانی که محور اصلی دخالت های مرگبار رژیم ولایت در سوریه و عراق و دیگر کشورها بود، ضربه ای جبران ناپذیر به ماشین کشتار و ترور دستگاه ولایت در منطقه وارد کرد۰ عرصه ی سوریه جایی است که آثار و عواقب نبود سلیمانی زودتر از جاهای دیگر آشکار خواهد شد۰
مهم تر این که عملیات نظامی برق آسای آمریکا در از میان برداشتن قاسم سلیمانی این پیام روشن و بی ابهام را به جهانیان داد که بهای ادامه ی آتش افروزی های منطقه ای برای رژیم ولایت فقیه بسیار سنگین خواهد بود۰ از همین روست که نیروهای دستگاه اهریمنی ولایت از آن زمان تا کنون دست از پا خطا نکرده اند۰ حتی زمانی که برای روحیه دادن به نیروهای وارفته شان در منطقه خواستند برای ناو آمریکایی در خلیج فارس مزاحمت ایجاد کنند با یک تشر توئیتری ترامپ همچون سگ ترسویی که با چخ کردن در می رود، فرار را بر قرار ترجیح دادند۰
شاهد مهم تر بر این ادعّا که نابودی سلیمانی ماشین جنگ منطقه ای رژیم را تقریبأ از کار انداخت این است که اخیرأ اسرائیل مراکز نیروهای ولایت فقیه و مزدوران آن در سوریه، از جمله مرکز توسعه تحقیقات موشکی رژیم، را به شکل گسترده بمباران کرد۰سخنان وزیر دفاع اسرائیل در این باره هم بسیار مهم بود آن جا که گفت اسرائیل به بمباران مراکز رژیم ولایت تا زمانی که نیروهایش خاک سوریه را ترک کنند ادامه خواهد داد چرا که دلیلی برای حضور این نیروها در سوریه وجود ندارد۰ در چنین شرایطی که آشکارا نیروهای ولایت فقیه در سوریه آینده ای ندارند، تصمیم رژیم به ادامه ی حضور در سوریه تنها با هدف پیشگیری از عواقب سهمناک داخلی به ویژه ایجاد موج ترس و سرخوردگی در میان پاسداران تباهی قابل فهم است۰
چکیده نکات در باره ی شرایط در عرصه ی منطقه ای این است که ماشین جنگ منطقه ای رژیم ولایت تقریبأ از کار افتاده است و اگر هنوز نیروهایش را از سوریه بیرون نکشیده از سر لاعلاجی و برای پیشگیری از خطر به مراتب بزرگتری است که پذیرش شکست در سوریه برایش در بر خواهد داشت۰ پایان برجام و نابودی قاسم سلیمانی از جمله عوامل اصلی هستند که آچمز شدن نیروها و مزدوران دستگاه ولایت در منطقه را رقم زده اند۰
عرصه ی داخلی
در عرصه ی داخلی، همان گونه که نگارنده بارها از سال ۱۳۹۵در نوشته هایش استدلال کرده است، انتقال امن مجاهدین به اروپا سرآغاز جهشی بزرگ در مقاومت سازمان یافته علیه دستگاه ولایت بوده است۰ در نوشته ای با عنوان "چرا باز اسکان امن همه ی مجاهدین در اروپا خبر بسیار مهمی است" گفتم که " نیت آخوندها برای این که سرنوشت مجاهدین در عراق درس عبرتی برای ناراضیان و مخالفان جمهوری اسلامی شود به تحقق نپیوست که هیچ، ایستادگی و دلیری پیروزمند مجاهدین در این کارزار به منبع نیرومند الهام بخشی و انگیزه برای ایرانیان به ویژه برای مبارزان داخل کشور تبدیل شده است۰ بی تردید این پایداری موفق، انگیزه ایستادگی و مقاومت در برابر رژیم را اعتلأ خواهد بخشید" این پیش بینی به تحقق پیوست۰ به فاصله ی یک سال از آن تاریخ خیزش بزرگ و سراسری مردم ایران در دی ماه ۱۳۹۶ روی داد که پایه های دستگاه اهریمنی ولایت را به لرزه در آورد۰ خیزش دی ماه ۱۳۹۶ طلیعه ی جنبش های کوچک و بزرگ دیگر در گستره ی ایران بود که با جهشی کمی و کیفی به خیزش بزرگتر آبان ۱۳۹۸ انجامید۰
این روند رو به رشد در خیزش های مردمی که از سال ۱۳۹۶ آغاز شده است را تنها با عطف نظر به نقش تعیین کننده سازمان مجاهدین خلق در تبدیل این پتانسیل نارضایتی گسترده به خیزشی سازمان یافته تبیین کرد۰ در همان نوشتار استدلال کردم که " تردیدی نیست که با آزاد شدن نیروهای مجاهدین از زندان لیبرتی و انتقال آنها به اروپا، امکانات و توان این سازمان برای پی گیری برنامه کلان سرنگونی جمهوری اسلامی بسیار بیشتر و بهتر شده است۰ اگر تا دیروز بخش قابل توجهی از توان و سرمایه های مادی و معنوی مقاومت باید برای حفاظت نیروهایش در لیبرتی و زمینه سازی برای انتقال امن آنها به بیرون از عراق هزینه می شد، امروز با انتقال همه مجاهدین به اروپا، همه توان سازمان مجاهدین خلق بر هدف بزرگ سرنگونی متمرکز خواهد بود۰ به عبارت دیگر، در تعادل قوای میان مقاومت و جمهوری اسلامی چرخشی بنیادی پدید آمده است که تبعات آن در آینده نزدیک آشکار خواهد شد"۰ تردیدی نیست که این سخن نیز راست بود و هر روز که می گذرد مجاهدین یک گام پیشتر آمده و دستگاه ولایت در این مدت به طور دائم در حال پسرفت و عقب نشینی در برابر اراده مجاهدین و مقاومت سازمان یافته ی سراسری بوده است۰ اما راستی رمز این اعتلای مجاهدین چه بوده و مجاهدین چه گونه به موقعیت کنونی دست یافته اند؟ بدون شک سازماندهی ناراضیان داخل کشور در قالب کانون های شورشی و تبدیل کردن آنها به مبارزان حرفه ای، و نیز نقش و تأثیر گسترده و فزاینده ی این کانون ها در هدایت خیزش های مردمی دلیل اصلی تفاوت کمی و کیفی مشاهده شده در جنبش انقلابی مردم ایران در سالیان اخیر بوده است۰ به باور نگارنده، مهم ترین دلیل اعتلای کمی و کیفی مجاهدین در چند سال گذشته همین افزوده شدن پارامتر کانون های شورشی در تعادل قوای میان مقاومت و دستگاه ولایت بوده است۰
اما چگونه شد که کانون های شورشی این چنین در همه جای میهن سر بر آوردند و زمین را زیر پای مزدوران ولایت به لرزه در آورده اند؟ پاسخ به این پرسش ما را در فهم شرایط داخلی یک گام به جلو خواهد برد۰ به باور نگارنده، موفقیت بزرگ مجاهدین در سازماندهی این شمار بسیار از جوانان مبارز در داخل کشور بیش از هر چیز مرهون رهبری و درایت مسعود رجوی است۰ مسعود رجوی در سال ۱۳۹۲ استراتژی محوری مجاهدین در سال های پیش رو را تشکیل و سازماندهی کانون های شورشی اعلام کرد۰تردیدی نیست که طرح ابتکاری مسعود رجوی برای سازماندهی شمار بسیار ناراضیان ایران در کانون های انقلابی در آن سال نشان از درک عمیق او از شرایط نوین است۰ اگر بتوان مقاومت مردمی علیه اهریمن ولایت را به ماشین تشبیه کرد، بدون تردید کانون های شورشی نقش استارت این ماشین بزرگ را بر عهده دارند۰این بدان معناست که طرح این راهکار خود کاری بزرگ و در خور ستایش است۰ اما از آن مهم تر این است که این طرح در عمل به سرعت به بار نشست و جوانان انقلابی به فراخوان رهبر مقاومت پاسخ دادند و کانون های شورشی یکان یکان در برابر دستگاه سرکوب ولایت صف آرایی کردند۰آشکار است که این کانون ها استبداد حاکم بر ایران را از رؤیای جامعه ای سرد و ساکت و خاموش محروم کرده و به جای آن کابوس سرنگونی به دست مردم و مقاومت سازمان یافته را در چشم انداز نزدیک قرار داده اند۰ شرایط پیش از شکل گیری کانون های شورشی را می توان در این قطعه شعر از اخوان ثالث در مجموعه ی "زمستان" که در زمان کودتای ۲۸ مرداد سروده شد به خوبی توصیف کرد:
اینجا چرا می تابی ای مهتاب برگرد
این کهنه گورستان غمگین دیدنی نیست
جنبیدن خلقی که خشنودند و خرسند
در دام یک زنجیر زرین دیدنی نیست
می خندی اما گریه دارد حال این شهر
ششصد هزار انسان که برخیزند و خسبند
با بانگ محزون و کهنسال نقاره
دایم وضؤ را نو کنند و جامه کهنه
وزحاصل رنج و تلاش خویش محروم۰۰۰
اما انگار اخوان ثالث در دنباله ی همین قطعه روزنه ی امید را هم به درستی می بیند چرا که می گوید:
از زندگی این جا فروغی نیست الّاک
در خشم آن زنجیریان خرد و خسته
خشمی که چون فریادهاشان گشته کم رنگ
با مشت دشمن در گلوهاشان شکسته
وندر سرود بامدادی شان فشرده ست
زینجا سرود زندگی بیرون تراود
همراه گردد با بسی نجوای لب ها
با لرزش دل های ناراضی هماهنگ
آهسته لغزد بر سکوت نیم شب ها
وین است تنها پرتو امید فردا۰
چه خوب گفت اخوان ثالث که سرود زندگی و امید به فردایی بهتر تنها از جمع مبارزان سازمان یافته ای بیرون می آید که به تازگی مشت دشمن در اشرف در گلوهاشان شکسته بود۰ تغییر موازنه ی قوا میان مقاومت و دستگاه ولایت از آن روز در سال ۱۳۹۲ تا کنون مرهون همان بیرون تراویدن سرود زندگی از اشرف و هماهنگ شدن آن با لرزش دل های ناراضی بوده است۰سراینده ی این سرود یعنی مسعود رجوی را باید بدون تردید منشأ اصلی این تغییر در موازنه ی قوا به شمار آورد۰به همین دلیل است که نگارنده مسعود رجوی را سرمایه ی استراتژیک مقاومت مردم ایران در نبرد با استبداد ولایت می داند۰ نیز از همین روست که مزدوران رنگارنگ دستگاه ولایت همواره در صدد نابودی رهبر مقاومت یا خدشه وارد کردن به اعتبار و صلاحیت او بوده اند۰
کوتاه سخن، در عرصه ی داخلی با رشد فزاینده ی شمار و نقش کانون های شورشی در ایجاد جرقّه ی آغازین وهدایت خیزش های مردمی و نیز با وجود رهبر مقاومت، بهترین شرایط برای مردم و مقاومت ایران برای سرنگون کردن دستگاه ولایت مهیاست۰
چکیده ی آن چه در باره ی شرایط در عرصه های داخلی، منطقه ی، و بین المللی گفته شد این است که شرایط از جمیع جهات در بهترین حالت برای مردم و مقاومت ایران برای سرنگون کردن دستگاه ولایت و ساختن ایرانی آزاد قرار دارد۰ باز می گردم به پرسشی که این نوشتار با آن آغاز شد: آیا ایران ۱۴۰۰ از آلودگی اهریمن ولایت فقیه نجات خواهد یافت؟ آیا فراهم شدن مساعد ترین شرایط داخلی، منطقه ای، و بین المللی بدان معناست که ایران ۱۴۰۰ یقینأ ایرانی بدون دستگاه اهریمنی ولایت خواهد بود؟ به باور نگارنده، با وجود مهیّا بودن شرایط مساعد مورد اشاره، هنوز یک پارامتر مهم در این میان هست که ادامه ی آن به شکل کنونی می تواند ایرانیان را از دست یابی به آزادی در سال ۱۴۰۰ محروم کند۰ این پارامتر عبارت است از هرز رفتن وقت و انرژی نسل جوان، به ویژه دانشجویان و دانش آموزان، با حضور و فعالیت در شبکه های اجتماعی مجازی۰
بر اساس نتایج نظرسنجی منتشر شده توسط مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران (ایسپا)، که نهادی وابسته به جهاد دانشگاهی است، در سال ۱۳۹۷، ۸۱ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله از شبکه های اجتماعی همچون تلگرام و اینستاگرام استفاده کردهاند۰ گروه سنی ۱۲ تا ۱۷ سال با ۶۷ درصد، گروه سنی ۳۰ تا ۴۹ سال با ۶۳ درصد و گروه سنی ۵۰ سال به بالا با ۲۵ درصد در ردههای بعدی قرار دارند۰ نیز بر اساس همین منبع، سرانه مصرف شبکههای اجتماعی در طول شبانه روز ۱۲۰ دقیقه بر حسب استفادهکنندگان است۰ همچنین، در یک نظرسنجی منتشر شده توسط مرکز تحقیقات صدا و سیما در سال ۱۳۹۸، ۸۱ درصد از مردم کشور، بیننده فیلم و سریالهای تلویزیونی از شبکههای داخلی و خارجی هستند۰ میانگین تماشای فیلم و سریال های تلویزیونی ۸۷ دقیقه در روز بوده است۰همچنین، در باره ی میانگین زمانی که ایرانیان در شبانه روز صرف شبکه های اجتماعی مجازی می کنند سید مرتضی موسویان، رئیس مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت ارشاد در مردادماه سال۱۳۹۵ عنوان کرده بود که ایرانیها حدود ۵ تا ۹ ساعت وقت خود را در شبکههای اجتماعی میگذرانند۰
نگارنده از محدودیت های چنین آمار ها و نظرسنجی هایی که توسط نهادهای دستگاه ولایت منتشر می شوند بخوبی آگاه است۰ امّا با بررسی داده هایی از این دست و نیز بر اساس اطلاعات به دست آمده از دوستان و آشنایان که در داخل کشور زندگی می کنند می توان تصویری کلی، نه لزومأ دقیق و قطعی، از میزان زمانی که ایرانیان، به ویژه جوانان، در شبانه روز صرف گردش در شبکه های اجتماعی مجازی و تماشای فیلم و سریال ها می کنند به دست آورد۰ براین اساس، جوانان ایران چندین ساعت در شبانه روز را در شبکه های اجتماعی مجازی سر می کنند۰نکته ی قابل توجه در این باره این است که شبکه های اجتماعی به طور کلی ماهیتی سرگرم کننده دارند۰ محتوای سرگرم کننده تنها محدود به فیلم و سریال و موسیقی و هنر و ورزش نیست۰ به باور نگارنده، حتی شبکه های خبری، تحلیلی، و سیاسی را نیز باید "سرگرم کننده" به شمار آورد۰در شرایطی که رژیم ولایت فقیه ایرانیان را از همه ی حقوق انسانی محروم کرده و شأن و منزلت آنان را به بردگان فاقد آزادی و حق انتخاب فرو کاسته است، و در همان زمان سرمایه های مادّی و معنوی مردم ایران را در آتش جنگ های منطقه ای به باد فنا می دهد، وقت گذراندن در شبکه های خبری و سیاسی نه تنها کمکی به آزادی ایران نمی کند، بلکه با ایجاد این توهم که گویا می توان در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به مبارزه با رژیم پرداخت، با به هرز دادن وقت و انرژی جوانان ناراضی در نهایت به استمرار حاکمیت ولایت فقیه در ایران کمک هم می کنند۰
چکیده ی سخن در این بخش این است که برنامه های سرگرم کننده ی تلویزیونی و شبکه های اجتماعی مجازی عمومأ با پرکردن وقت ناراضیان، به ویژه دانش آموزان و دانش جویان، مکانیسم اصلی استمرار دستگاه اهریمنی ولایت فقیه در ایران است۰تا زمانی که دانش آموزان و دانشجویان ایران این چنین ساعت های متمادی از وقت خود را در شبکه های مجازی یا برنامه های تلویزیونی سرگرم کننده هدر می دهند، آخوندهای حاکم بر ایران می توانند با خاطری آسوده سر بر بالین بگذارند و مطمئن باشند که خطری جدی حاکمیت شان را تهدید نمی کند۰ پس راه چاره چیست؟
نخست، جوانان، دانشجویان و دانش آموزان باید از خواب غفلت بیدار شوند و گمان نکنند که اگر ساعت ها در روز در شبکه های مجازی سر کنند، دستی از غیب بیرون می آید و رژیم ولایت را سرنگون می کند ۰تلاش برای سرنگونی دستگاه اهریمنی ولایت فقیه وظیفه ی شمار اندک دانشجویان مبارزی همچون علی یونسی و امیر حسین مرادی دانشجویان نخبه ی دانشگاه صنعتی شریف نیست۰ عطف توجه به ماهیت عمدتأ سرگرم کننده،فراموشی آور، و غافل کننده ی شبکه های اجتماعی مجازی گام نخست در بیداری نسل جوان و جویای تغییر است۰ گام بعدی را حمید مصدّق در شعر "درفش کاویان" به شیوایی هر چه تمام تر بیان کرده است(با درود به روان مجاهد شهید احمد شهباز که در روزهای سیاه دهه ی هفتاد و پس از تلاش ناموفق برای پیوستن به صفوف مقاومت، گروه کاوه را در بابل بنیاد نهاد):
شما را تا به چند آخر
نشستن روز و شب اندوه و غم خوردن
شما را تا به کی باید
در این ظلمت سرا عمری به سر بردن
به پا خیزید!
کف دستان تان را قبضه ی شمشیر می باید
کمانداران تان را در کمانها تیر می باید
شما را عزمی اکنون راسخ و پی گیر می باید
شما را این زمان باید
دلی آگاه
همه با همدگر همراه
نترسیدن ز جان خویش
روان گشتن به سوی دشمن بد کیش
نهادن رو به سوی این دژ دیوان جان آزار
شکستن شیشه ی نیرنگ
بریدن رشته ی تزویر
دریدن پرده ی پندار
اگر مردانه روی آرید و بردارید
از روی زمین از دشمنان آثار
شود بی شک
تن و جانتان ز بند بندگی آزاد
دلها شاد
تن از سستی رها سازید
روانها را به مهر اورمزدا آشنا سازید
از آن ماست پیروزی"
در این جا کسانی پیدا می شوند که می گویند از کجا معلوم که مبارزه با دیوان فایده ای داشته باشد:
"چه خواهد کرد با گفتار خود کاوه
گروهی را به کشتن میدهد این مرد آهنگر"
انگار این سخنان در باره ی امروز ماست! در ادامه، گردی از میان انجمن پاسخ آنها را چنین می دهد:
"جبان خاموش، شرمت باد
تو ای خو کرده با بیداد
سحر با خود پیام صبح می آرد
لبان یاوه گو بربند
که پیکان نفاق از چلّه ی لبهات می بارد
اگر صد لشکر از دیو و ددان اژدهاک بد کُنش
با حیله و ترفند
به قصد ما کمین سازند
من و تو، ما اگر گردند
بنیادش براندازند
هراسی در دل ما نیست
ستم هایی که بر ما رفت
از این افزون نخواهد شد
دگر کی به شود کشور
اگر اکنون نخواهد شد"
آری، چاره ی کار در دفتر شعر درفش کاویان آمده و نیازمند هیچ توضیح و تفسیری نیست۰ یگانه چاره ی ایران و ایرانی پیوستن به صف مقاومت ایران و در افتادن با اهریمن ولایت فقیه است۰ این بر عهده ی دانشجویان و دانش آموزان آزادیخواه است که با همه ی توان خود به یاری مقاومت ایران و جنبش سازمان یافته ی سراسری شتافته و به وظیفه ی اخلاقی و میهنی خود عمل کنند۰ آری، شرایط داخلی، منطقه ای، و بین المللی هیچ گاه تا این اندازه به سود مردم و مقاومت و به زیان رژیم ولایت فقیه نبوده است۰ امّا، موتور محرکه ی جنبش آزادی خواهانه ی مردم ایران جوانان، به ویژه دانشجویان و دانش آموزان، هستند۰تنها اراده و عزم جزم جوانان ایران زمین برای جنگ با اهریمن ولایت فقیه می تواند ایران ۱۴۰۰ را از بند بندگی آزاد کند