روضه خوانی خامنه ای «تحول» با خط قرمز شورش علیه وضع موجود: تحول خواهی لزوماً بهمعنای اعتراض نیست! مواردی ممکن است اعتراض به وضع موجود باشد اما همیشه اینجور نیست!.
مضحکه «نذر روغن ریخته تحریم نفتی» برای تحول اقتصادی!
خامنه ای:ما بتوانیم بند ناف اقتصاد کشور را از نفت قطع کنیم یعنی اقتصاد بدون نفت را بتوانیم بوجود بیاوریم این تحول است!.
اذعان خامنهای به ریزشها و نیاز به انقباض برای مقابله با دشمن: بعضیها تبدیل شدند به چیزی شبیه فسیل ها شرط مقابله با دشمن استفاده از نیروی جوان نظام است.
لاپوشانی خامنه ای کرونای ولایت در گریز ضد استکباری به صحرای آمریکا: یک پلیسی با خونسردی تمام زانویش را بگذارد روی گردن یک سیاهپوستی و همینطور نگه دارد و فشار بدهد تا اون جان بدهد!.
تلویزیون شبکه خبر آخوندی ۱۴ خرداد ۹۹
خامنه ای: «در آن دوران که نهضت شروع شد و امام وارد میدان شدند، با همه شعارهایی که حالا بعضی از احزاب و بعضی از گروهها و گروهکها و اینها میدادند که خیلی محدود و کوچک و اینها هم بودند، در نگاه مردم آیندهیی دیده نمیشد، یعنی مردم که افق آیندهیی در مقابل چشم نداشتند، این تبدیل شد به ایجاد تمدن نوین اسلامی.
یک نکته این است که تحول خواهی لزوماً بهمعنای اعتراض نیست بلکه بهمعنای این هست که گرایش مستمر به بهتر شدن این تحول خواهی این است یعنی اکتفا نکردن به داشتههای موجود تحول منشأش میتواند این باشد البته مواردی ممکن است منشأش اعتراض به وضع موجود باشد اما همیشه اینجور نیست.
بعضی جوانهای انقلابی دیروز هم بعد از آنی که وارد مرحلههای گوناگون زندگی و عبور از سالهای جوانی شدند در واقع نزدیک شدند حالا یا بعضیها نزدیک شدند بعضیها تبدیل شدند به چیزی شبیه آن فسیل ها در زمینه اقتصاد تحول به این است که ما بتوانیم اقتصاد کشور را، بند ناف اقتصاد کشور را از نفت قطع کنیم. یعنی اقتصاد بدون نفت را بتوانیم بوجود بیاوریم این تحول است به معنای واقعی کلمه.
اگر چنانچه یک جبهه وسیعی از دشمن وجود دارد که هر گونه حرکتی رو که در کشور بخواهد به سمت صلاح انجام بگیره اینها این جبهه دارند نشستند دارند دائم فکر میکنند که ضربهها بزنند باید از اینها نترسید باید حرکت کرد و بهنظر من راهش همین هست که نیروهای جوان حضور داشته باشند اون دیگر ملاحظه نمیکند نمیترسد و بدون ملاحظه حرکت میکنه اون نیروی جوان است شما امروز وضع آمریکا رو وضع آشفته آمریکا رو دارید مشاهده میکنید اینی که مثلا فرض بفرمائید یک پلیسی با خونسردی تمام زانویش را بگذارد روی گردن یک سیاهپوستی و همینطور نگه دارد و فشار بدهد تا اون جان بدهد اون التماس کنه استغاثه کنه این هم خونسرد بنشیند روی آن و فشار بدهد».