مهرداد هرسینی:‌ ولی فقیه حیا را خورده و آبرو را هم قورت داده


خوانندگان این سطور به یقین تازه ترین دسته گل «مقام معظم» به نظام «الهی – ملکوتی» ولایت را دیده اند.

وی در رابطه با وقایع اخیر در آمریکا و در پی کشته شدن یک شهروند این کشور بدلیل اعمال خشونت از سوی یک پلیس خاطی، می گوید: «مردم را می‌کشند و زبانشان هم دراز است».

بواقع زبان آدمی از شنیدن چنین جملاتی، آنهم از سوی دیکتاتوری که دستانش تا مرفق به خون جوانان میهن امان آغشته است، قاصر میماند. همچنین این سخنان صد البته آدمی را بیاد آن ضرب المثل «حیا را خورده و آبروز را قورت داده» می اندازد.

براین منطق می توان به اوج دجالیت و وقاحت از سوی حکومتی رسید که تا به امروز بیش از ۱۲۰ هزار تن از فرزندان مجاهد و مبارز این مرز بوم را بدلیل دگر اندیشی و یا وابستگی های سیاسی، اجتماعی و عقیدتی اشان به جوخه های اعدام سپرده است.
تنها طی یک دوره کوتاه در تابستان سال ۶۷ و بدستور خمینی ضد بشر، بیش از ۳۰ هزار تن از زندانیان سیاسی را با حکمی چند خطی اعدام کرده و از دادن هرگونه اطلاعات از گورهای دستجمعی و یا نشانی از بقایای اجساد شهدا تا به امروز نیزخودداری نموده است.

در این رابطه سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۷۸، کتاب ارزشمندی با نام «قتل‌عام زندانیان سیاسی»، مجموعه ای از اسناد و گزارشهای مستند درباره هولناکترین جنایت رژیم آخوندی به چاپ رساند. براساس داده های این کتاب، «در میان این شهیدان، نوجوانان ۱۳ تا ۱۵ساله نیز دیده می‌شوند. از میان آنهایی که سنشان مشخص شده، ۲۵ درصد اسامی جوانان زیر ۲۵سال را در برمی‌گیرد و ۵۸درصد تا ۳۰سال سن داشته‌اند».

آری خامنه ای اگر در عمرش یک حرف درست و حسابی زده باشد، همین جمله و اعتراف به «کشتن مردم» از سوی دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهن امان می باشد. ابعاد دنائت و شقاوت لباس شخصی ها، ماموران آشکار پنهان و بسیج سرکوبگر طی قیام سال ۸۸ که تصاویر آدمکشی و تیرخلاص زدن آن هنوز در شبکه های اجتماعی باقی است، خود بهترین ادله بر این وقاحت آخوندی است.

همچنین طی قیام بهمن ۹۶ و یا قیام آبان سال گذشته نیز شاهد بودیم که چگونه دیکتاتوری عنان گسیخته خامنه ای دست به جنایت علیه بشریی زد.
مجموعه اعتراضات مردمی که در بهمن سال ۹۶ آغاز گردید، مهر «تنفر عمومی» از کلیت نظام آخوندی و بویژه باندهای قلابی آن مانند «اصلاح طلب و یا اصولگرا» را بر زمین کوبید. همچنین آمار شهدای این قیام بسیار متفاوت گزارش شده است. براین اساس حکومت از «۲۵ الی ۵۴ نفرکشته» سخن به میان آورده و وزیر کشور رژیم نیز از «دستگیری ۵ هزار» معترض خبرداده است.
 
در آبان سال گذشته، وضعیت بسیار متفاوت و بار طبقاتی مردم بسیار رادیکال تر بود. بنابرداده های مقاومت ایران حداقل «۱۵۰۰» معترض طی قیام آبان گذشته در کوچه و خیابان ها به شهادت رسیده اند. در این رابطه سازمان مجاهدین خلق اسامی و مشخصات «۷۸۰» تن از شهدا، با ذکر شهر و بعضا نحوه به قتل رساندن را انتشار بیرونی داده است.
داده های جهانی بویژه عفو بین الملل نیز سخن از وجود حداقل «۱۸ کودک و نوجوان» در میان قربانیان را دارند که بسیاری از آنان با شلیک مستقم به سر و صورت جان به جان آفرینان سپرده اند.

اعتراضات مردم در آبان سال گذشته دیگر از جنس «لوکس» و یا بقول رژیمی ها «از نوع شمال شهری ها» نبود، بلکه ریشه در فقر و «فردوستان» جامعه داشت، بطوریکه در قدم نخست علیه سه برابر شدن قیمت بنزین آغاز گردید و بلافاصله و به مدت چند ساعت به شعارهای سرنگونی علیه «خامنه ای و روحانی» تبدیل شدند. بر اساس گزارش نهادهای امنیتی رژیم حداقل «۲۹ استان» کشور دستخوش ناآرامی‌ها و اعتراضات عمومی گردیدند.

برای نمونه در مواردی مانند ماهشهر، نیروهای سپاه پاسداران با استفاده از سلاح‌های نیمه سنگین جنگی، همچون دوشکا و تیربار، معترضان را هدف قرار دادند. در بخش های از کشور نیز خامنه ای تانک ها را روانه خیابان ها و معابر عمومی نمود تا بدین سان «مهر و عطوفت آخوندی»! را به مردم گرسنه و تشنه نشان دهد.
دیکتاتوری ولی فقیه به مانند سنوات گذشته نیز، از دادن هرگونه اطلاعات در رابطه با آمار شهدای هر دو قیام و اسامی و مشخصات آنان و اینکه اساسا تحت آمریت چه ارگان و یا شخص حقیقی و یا حقوقی به قتل رسیده اند و نیز از اجازه هرگونه تحقیق بین المللی خودداری کرده است.

تنها طی روزهای گذشته و براثر فشارهای شدید داخلی و بین المللی، رحمانی فضلی، وزیر کشور در دولت شیخ حسن رحانی از «مرگ ۲۳۱ نفر» طی قیام آبان سخن رانده و بدین سان موضوع را «گل» گرفته است.
در فردای قیام نیز خامنه ای طی یک حکم مخفی به فرماندهان سپاه از آنان خواست تا «با استفاده از تجربه کمیته ها در دهه ۶۰» در تمامی محله ها و بخش های کشور «پایگاه زده و تورهای امنیتی» برپا نمایند.

بهرحال با یک نگاه اجمالی به داده های فوق، باید اذعان نمود که ولی فقیه طلسم شکسته و آبروباخته در دوران پایانی حکومت، آنچه که نه خود و نه رژیم اش برای مردم یعنی «عدالتخواهی» را برای دیگران و از دیگران طلب کند.
این همان حاکم عنان گسیخته ای است که مردم معترض را «اوباش، منافق، اشرار و خبیث» می نامد و آشکار هم خود و هم سران قوای وی، خواهان اجرای احکام اعدام، شلاق ، شکنجه و قتل دگراندیشان می شود.
بقول معروف باید به خامنه ای گفت «چراغی که خانه رواست، به مسجد حرام است».