براین مبنا اکنون صنعتی نوینی در دیکتاتوری ولی فقیه بنام «دسته گل دادن های سریالی» به یکدیگر راه افتاده که اساس و بنیان آن واقعیتی بنام «بن بست» و نبود «سیاستهای راهبردی» در درون نظام آخوندی است.
ابعاد تنفر و انزجار مردم از جنگ ضد میهنی که رژیم آخوندی طی چند دهه گذشته تلاش نموده بود تا بر واقعیت های ناشی از شکست آن، با تبلیغات سهمگین، دروغ و ریا خاک بپاشد، اکنون به یمن افشاگریهای مقاومت ایران، به فعال شدن حافظه تاریخی مردم میهن امان ضریب زده است.
سخن از جنگی اجنتاب پذیر می باشد که در سایه آن خمینی ضد بشر دو هدف را دنبال میکرد.
نخست سرکوب نیروهای دمکراتیک و بویژه جلوگیری از رشد اجتماعی مجاهدین و دیگری برپایی اتحاد جماهیر اسلامی از طریق کشورهای همسایه با کلان استراتژی «امپراطوری آخوندی». خمینی در ۲۸ فرودین ۵۸ تمامی علائم و نشانه ها برای ورود به جنگ را به بیرون ساطع کرده و تنها مترصد فرصت بود. وی از جمله در سخنانی در جمع فرماندهان سپاه پروژه برپایی اتحاد جماهیر را اینگونه به تصویر کشیده بود: «صاحب منصبهای خوب ما داریم در عراق. صاحب منصبهای صحیح و متدین هستند. خود آنها کودتا کنند. باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد».
به یقین هر انسان منصف و آگاهی با دیدن دجالگری های امروز خامنه ای و بیان این نکته که «ما از جنگ بشارت بهدست آوردیم، پیشرفت بهدست آوردیم» به واقعیتی بنام سیاست های مخرب و پلید رژیم درزمینه کشور گشایی، صدور ترویسم، ساخت «بمب اتم» و یا «پروژه های موشکی» پی می برد.
اما آنچه به رفاه، آبادانی، شکوفایی اقتصادی و یا جوهر آزادی در ایران آخوند زده بر میگردد، داده ها بیان واقعیت های دیگری را دارند. واقعیت در فردای جنگ ضد میهنی این است که رژیم آخوندی نه تنها هفت استان با بیش از هزار میلیارد دلار از سرمایه ها و منابع کشور را به باد فنا، بلکه فراتر از آن قریب یک میلیون را به کشتن داده و یا معلول نموده است.
این واقعیت را هنوز بعد از گذشت سه دهه از جنگ ضد میهنی می توان در بسیاری از مناطق ضربه خورده بخوبی مشاهده نمود. از خوزستان تشنه به آب، برق با زیر ساخت های درب و داغان تا کوچ اجباری میلیون ها هموطن و به تبع آن برهم خوردن تعادل اجتماعی، قومی و فرهنگی کشور.
کافی است تا نیم نگاهی به شهرهای ویران شده، شهرها و یا مناطق سوخته انداخته تا به ابعاد دجالگری و اوهام یک حاکم خون ریز و جنگ طلب بهتر پی ببریم.
اگر «جنگ» برای خمینی و خامنه ای نعمت است، اما برای مردم ایران فقرو فلاکت، بیکاری و رکود اقتصادی و سرکوب ازادی ها است. اگر برای ولی فقیه زهر خورده جنک «موهبت» است ، برای مردم ایران نکبتی است که رژیم آخوندی برای حفظ قدرت خود به ارمغان آورده است.
در سایه جنگ ضد میهنی بود که رژیم دسته دسته کودکان را به میدان های مین فرستاد و گورستان ها را آباد نمود.
همچنین در سایه شوم جنگ بود که حکومت زندانیان سیاسی و عقیدتی مجاهد و مبارز را دسته دسته به جوخه های اعدام سپرد، شکنجه کرد و بیش از ۱۲۰ گور دستجمعی در جای جای ایران برپا نمود و باز در سایه جنگ ایران و عراق بود که رژیم آخرین چراغ سوی آزادی را کور و جامعه را با سرکوب خونین با روز سیاه کشاند.
حافظه تارخی مردم ایران این واقعیات را از یاد نبرده است. این خمینی ملعون بود که بر ادامه جنگ تا آخری خانه و تا آخرین آجر تاکید داشت در حالیکه یک صلح عادلانه در دسترس بود و بدین سان منافع ملی ما را برای رسیدن به قدرت مطلقه به باد داد.
در مقابل اما یک هماورد ملی و بویژه شخص آقای رجوی بود که بر صلح و حسن همجواری در سایه حفظ منافع ملی تا به آخرین آجر تاکید داشت.
نیم نگاهی به طرح صلح از سوی مسئول شوار و اعترافات سران رژیم، برای نمونه پاسدار شمخانی، که در فردای آزادی خرمشهر، بغیر از مجاهدین هیچ جریان و یا گروهی برای خاتمه دادن به جنگ ضد میهنی فراخوان نداده است، شاید پاسخی باشد به آنانیکه تلاش دارند تا تلاش های و رزم مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی برای رسیدن به دمکراسی و آزادی را عامدانه با ادامه جنگ ضد ملی گره بزنند.
سخن از طرحی است که براساس «بر مبنای احترام کامل به حاکمیت و استقلال ملی، تمامیت ارضی، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، حسن همجواری و مصونیت مرزها از تجاوز» به امضاء طرف عراقی نیز رسیده بود و به لحاظ بین المللی مورد تاکید بسیاری از احزاب، شخصیت ها و حتی دولت ها قرارداشت.
بقول آقای رجوی: «جنگی غیرعادلانه در خدمت بقاء استبداد دینی که در آن سالها تنها مقاومت ایران در منتهای میهنپرستی و دفاع از منافع ملی برای حفظ جان و مال مردم ایران در برابر آن قد برافراشت و برچسبهای رذیلانه بسیار به جان خرید تا زمانی که ارتش آزادیبخش ملی در تنور جنگی خمینی را گل گرفت».
این همان جوهر عرق ملی و میهنی از سوی مجاهدین است که اکنون بدلیل حجم عظیمی از تبلیغات عامدانه اضداد مقاومت ایران و بویژه بقایای سلطنت مدفون شده، آیت الله بی بی سی و یا رژیم آخوندی مخدوش می شود.
براین منطق است که باید مضمون و جوهر این قدم میهنی را هرچه بیشتر سیقل داد و آن را برای نسل جوان که تشنه آزادی و در جستجوی حقیقت می باشند، بازگو نمود.