براین اساس شاهد از بین رفتن طبقه متوسط و هرچه بزرگتر شدن طبقه فقیر در جامعه می باشیم. از جمله دلائل این رشد قارچگونه را باید در سوء مدیریت، وجود فساد گسترده، دزدی های حکومتی و با افت شدید اقتصادی و توقف تولید ارزیابی نمود.
براین منطق نه تنها لشکر بیکاران هر روز طولانی تر می گردد، بلکه حاکمیت با رشد سرسام آور تورم و گرانی افسار گسیخته عملا به چرخه مخرب دیگری بنام رشد فقر ضریب زده است.
تازه ترین داده های حکومتی سخن از آن دارند که خط فقر در دیکتاتوری آخوندی به مرز ۱۰ میلیون تومان در ماه رسیده است. دراین راستا اقشار ضربه پذیر، معلمان، بازنشستگان و بویژه کارگران و زحمتکشان نخستین قربانیان این بحران انسانی می باشند.
بازرس حکومتی در مجمع عالی نمایندگان کارگران کشور ضمن اعتراف به ابعاد این وضعیت مخرب میگوید: «با توجه به برآورد حدود ۱۰ میلیون تومانی خط فقر کشورمان برای یک خانواده ۴ نفره و دریافت خوشبینانه حقوق ماهیانه ٣ میلیون تومان به راحتی میتوان اثبات نمود که کارگران (بیش از نیمی از جمعیت کشورمان) در فقر مطلق بسر میبرند». (خبرگزاری حکومتی عصر ایران ۵ مهر ۱۳۹۹)
اساس و پایه این جملات براساس وجود ۱۴ میلیون کارگر در ایران می باشد که با احتساب متوسط هرخانوار ۴ نفری به سقفی بالای ۵۰ میلیون ایرانی خواهیم رسید که اکنون با بحرانی بنام «فقر مطلق » دست و پنجه نرم میکنند.
فقر مطلق نیز به گروهی تعلق می گیرد که در آن افراد و خانواده ها از منابع ضروری برای ادامهٔ زندگی و حیات بهکلی محروم بوده و برای تأمین نیازهای اساسی از قبیل خوراک، پوشاک و مسکن، آموزش و پرورش، درمان و دارو و نیازمندی های اولیه ناتوان می باشند.
این گزارش در ادامه با اذعان به ابعاد وخیم این واقعیت در رژیم فاسد آ خوندی می افزید: «در این شرایط توانایی تأمین مخارج دیگری چون تحصیل فرزندان خود را ندارند، زیرا عوامل فوق منجر به سقوط این قشر به پایین تر از خط فقر و فقر مطلق شده است».
همچنین در شرائط بروز ویروس مرگبار کرونا که حاکمیت نهایت سوء استفاده های غیر انسانی را از آن می کند، باید به فشارهای مضاعف مالی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بر اقشار محروم جامعه اشاره نمود، امری که اکنون میلیون ها ایرانی را عملا به حاشیه شهرها رانده و بدین سان مناسب ترین بستر را برای رشد و نمو فقر به تبع آن فلاکت فراهم آورده است.
براین اساس است که شاهد رشد قارچگونه انواع و اقسام حلبی آبادها یا کارتن خوابی، لوله خوابی، ماشین خوابی، پشت بام خوابی یا گورخوابی در ایران آخوندزده می باشیم.
چنین وضعیتی در کشوری رخ داده است که دارای بزرگترین منابع طبیعی و نفت و گاز می باشد ولی در امد های ناشی از آن صرفا برای سیاست های مخرب دیکتاتوری ولی فقیه در زمیه تروریسم ، صدور بنیادگرایی، جنگ و حمایت از گروههای دست نشانده در اقصی نقاط جهان هزینه می شوند.