اعدام بیش از ۱۲۰ هزار نفر از جوانان، آزادیخواهان، مبارزین و مجاهدین یک واقعیت است. به دار آویختن و یا تیرباران بیش از سی هزار نفر در طول دو تا سه ماه در سال ۶۷ یک واقعیت است. آنچه که شرایط خفقان و سرکوب از سوی رژیم ضدبشری به مردم تحمیل شده، یک واقعیت است. آنچه که امروز در خیابانها می بینیم، قطرهای از اقیانوس سرکوب در ایران است. یک بعد سرکوب را که این روزها در ایران در جریان است را بخوانید.
«زودباش بفرست بره، با ماشین بزن زیرش کن، یه بلایی سرش بیار دیگه»
کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت منتشر میکند
-دوباره خبرش اومد که آقای برادر،بررسی کن درست خبر رو بذار (که) نه خودت به مشکل بخوری نه ما به مشکل بخوریم نه هیچ ..خبرش (که) سه مرتبه خبرش اومده، در حد دو تا موتوره رد کن بره دیگه،
زحمت بکش بیا بشین توی ماشین واحد گشت، باهاش خبر انجام بده، مثل واحد ۱۴، اگه بارون میاد باشه موتورتو بذار داخل مقر بشین تو ماشین واحد خودرویی، بشین تو ماشین خودرویی با خودروی گشت برو با هم، خبرتو انجام بده، اگر (هم) میخوای با موتورت گشت زنی کنی، خبرتو انجام بده
- ۲۱
- بفرمایید ۱۰۰۰
-خبر این مرده رو بزنم، پاکسازی شد؟
-موقعیتت کجاست؟
- ۵۲ رسیدی اون موقعیت این ۲۱
-این صاحب مرده سبب شده که ۵ تا خبر مزاحمت معتادین آمده
-۲ صبح پدر آدمو در میاری به خاطر یه خبر الکی
-تو کوچه بنفشه همین معتاده، همین خپله است؟
-زودباش بفرست بره، با ماشین بزن زیرش کن، یه بلایی سرش بیار دیگه
اما هستند کسانی که بر این واقعیتها چشم می پوشند و سعی بر این دارند، واقعیت دگرگون شده را به عنوان حقیقت به مردم تلقین کنند. جمهوری فاشیستی دینی حاکم بر ایران شیوههای شناخته شدهای که در تمامی دیکتاتوریها و حکومت های استبدادی در اعصار و قرون مورد استفاده گرفته شده را یکجا در خدمت می گیرد تا واقعیت واژگون کنند و با مدد چهره های شناخته شده و یا مزدبگیران به حقیقتی تبدیل کند و آنها را به مردم ارائه دهد. یکی گفت فراموش کنید. نسلی نو آمده که هیچ از سال ۶۷ نمی داند و نشینده است. آن یکی گفت این مطالبات را بگذارید برای بعد!
می بینید که به چه سکوت خفیف و خائنانه ای تن دادند. تازه امضاء هم می کنند که نمی دانسته است. کی نمی دانسته است؟ بگذارید خبری را برایتان بنویسم.
یک عضو حزب سپیده طلائی در یونان پنج سال پیش یک خواننده مشهور ضد فاشیست به نام پالوس ایساس را با ضربات چاقو از پا در آورد. در همین روزها نه فرد متهم بلکه سران حزب هم به علت آگاه بودن و عدم واکنش به قتل محاکمه می شوند. گفته می شود که متهم به حبس ابد محکوم خواهد شد و از سوی دادستان برای سران حزب درخواست پانزده سال حبس شده است. لازم به یادآوری است که این حزب هیچگاه در قدرت نبوده و در بهترین حالت نزدیک به پنج درصد از آراء مردم را دارد.
نیک می دانیم که جنایت علیه حقوق بشر مشمول زمان نمی شود. اینان دست به عریضه نویسی و قلب واقعیت زدنند. و برای توجیه کار ضد قانونی، ضد حقوقی و ضد اخلاقی خود در مصاحبه تلویزیونی به شهادت کسی که خودش شاهد اطلاع موسوی از جریان قتلعام بوده و از دفتر موسوی نخست وزیر وقت به او گفته بودند که مجاهدین اعدام می شوند و نه چپها، وقعی نگذاشتند و گزارش سازمان عفو بینالملل را سیاسی خواندند. کسی که خود را محقق می داند و اگر به او اصلاحطلب بگویند بر می آشوبد، علت امضاء بیانیه ای اعتراضی به سازمان عفو بین الملل در مورد آگاهی موسوی از قتل عام سال ۶۷ را این می داند که این «سازمان خودش را آلوده مسائل سیاسی کرده است و صورت بندی کاذبی» را ارائه می دهد. این آقای محقق به عمد از این مسئله چشم می پوشد که همیشه حاکمان هستند که با قوانین و اعمال ضد بشری خود حقوق بشر را نقض کرده اند. به این ترتیب از نظر ایشان مسئله نقض حقوق بشر یک مسئله غیر سیاسی است. بنابراین دادگاههای رسیدگی به جرائم کسانی که در زمان حکومت شان آدم کشته اند، شکنجه کردهاند، بی مورد است. یکی از این شرکت کنندگان در این مصاحبه تلویزیونی می گوید کسانی که از گزارش سازمان عفو بینالملل حمایت می کنند براندازانی هستند که می خواهند تتمه اصلاحطلبی را نابود کنند و بگویند که هیچ امیدی به اصلاحات وجود ندارد(نقل به مضمون). باید گفت که مردم ایران در قیام دیماه ۹۶ با شعار «اصلاح طلب، اصولگرا – دیگه تمومه ماجرا» بر تابوت اصلاح طلبی میخ آخر را کوبیدند. تمام هنر شما اصلاح طلبان در این سالها این بوده که با انتخاب بین بد و بدتر مردم را در زنجیر نگاه دارید.
اگر در ایران خمینی زده قانونی حاکم بود وجدانی که این واقعیتها را ببیند نه کسی می گفت فراموش کن و نه اینکه بگذار برای بعد. در حقیقت اگر قانون حاکم بود هیچگاه این همه جرم و جنایت نه تنها بر علیه مردم بلکه بر علیه جامعه جهانی رخ نمی داد. اگر قانون حاکم بود سعی نمی کردند که نخست وزیر مملکت را از مسئولیتی را که به عهده داشته مبرا کنند. و به اینهم اکتفا نکرده حتی شهادت شاهدان را نادیده بگیرند.
ترکتازیهایشان در ایران و منطقه کافی نبوده و از باده قدرت مست، دپیلمات درجه اول رژیم اسدالله اسدی تهدید می کند که در صورت محکومیت اش توسط دادگاه بلژیک نیروهای ناشناس تلافی خواهند کرد و یا پاسدار نقدی می گوید: یک ارتش غیرقابل شناسائی در سراسر دنیا با ما همکاری می کند. اسدی و نقدی خوب می دانند که هدف اول این ارتش «غیر قابل شناسائی» در خارج از ایران چه کسانی هستند. چون در ایران یا منافقشان می نامند و یا باغی و یا بر هم زننده امنیت آخوندی!
در این میان همه مدعیان اصلاحات و حقوق بشر، میانه بازانی که در آرزوی ماندگاری حکومت ولی فقیه هستند، کلمه ای و یا حتی اشاره ای به عملیات تروریستی رژیم بر علیه مجاهدین نمی کنند. جاسوسان رژیم یکی بعد از دیگری دستگیر و افشاء می شوند. در گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی کشورهای اروپائی رژیم را سازماندهنده نیروهای واپسگرا و ارتجاعی و حتی راست افراطی معرفی می کنند.
در حالیکه مسئله قتل عام سال ۶۷ از سوی مهمترین ارگانهای بینالمللی مورد تأئید قرار گرفته و سازمان ملل هم در این مورد بیانیه داده است،
در کنار آنان که بلندگوی برائت موسوی از آگاهیاش در مورد قتل عام سال ۶۷می شوند، هستند وادادگانی که از نقض حقوق خودشان به وسیله مجاهدین محمل بافی می کنند و مدعی هستند که هر آنکس که در مورد جنایات رژیم می نویسد سیاه نمائی می کند، چرا که در ایران اتفاقات خوب هم می افتد. یکی از این اتفاقهای خوب این بود که بعد از اعدام مصطفی صالحی از دستگیرشده گان قیام آبانماه، خانه اش را به عنوان دیه مصادره کردند و زن و فرزندانش بی خانمان شدند. نوید افکاری بدون هیچ مدرک و دلیلی اعدام شد. اتفاق خوب این است که به علت بیماری کرونا تا به حال بیش از ۱۲۰ هزار نفر جان خود را از دست داده اند و هیچ چشم اندازی نه برای مبارزه با بیماری و نه مهار آن دیده می شود. اتفاق خوب این است که پسر یازده ساله دست به خودکشی می زند و هزاران درد بی درمان برای مردم.
هر چه در توان دارید یاوه ببافید، دروغ بگوئید، مردم و مقاومت ایران عزمشان برای سرنگونی جزم است. بجنگ تا بجنگیم