دل آدم می سوزد برای کسانی نظیر اسماعیل فیلسوف و مصداقی کارگزار نابغه که بارها اعلام کرده اند که پسر شاه سابق بهترین گزینه برای رهبری اپوزیسیون و جلوداری مبارزه علیه نظام آخوندی است و حالا با این "پیمان"، پنداری امیدشان بر باد رفته است. این "پیمان" جدید چنان پر است از تناقض و ابهام و تکرار مکررات که ما غافلان بیاختیار از خودمان می پرسیم که چرا این شاهزاده قبل از صدور این بیانیه نظر بزرگانی نظیر نامبردگان بالا و یاران وکالت نشان پوشال بنیانشان را نپرسیده است. مخصوصا که آن نابغه کارگزار، بسیار پیگیر است که اینگونه اتفاقات در دنیای سیاست خارج کشور بدون استفاده از رهنمودها و پیشنهادات او اتفاق نیفتد. حتی بیانیههای سازمانهای غیردولتی جهانی نظیر عفو بینالملل و حتی شورای امنیت را هم اگر بدون نظرپرسی و دخالت اوشان صادر شده باشد قبول ندارد که سهل است، اگر دستش برسد پاچهشان را هم گاز خواهد گرفت. اینجاست که آدم از خودش می پرسد که حالا که رضا پهلوی بعد از بارها و بارها گفتن و نوشتن بسیاری از غافلان امثال بنده، تصمیم گرفته است که به برخی از سوالات پاسخ بدهد، آیا نظرات آن نابغه نامبرده و یارانی نظیر آن فیلسوف و آن یکی "آقا وکیل" را در این زمینه جویا شده است یا خیر. ما غافلانه بند کرده بودیم به اعلیحضرت که یواشکی به ما بگوید که این حکومت چطور باید برود تا بعد ایشان به سر کار بیاید و شاه بشود و مملکت را به کمک دوستانش جمع و جور کرده و مجددا پس از تعویض آب و روغن و فیلتر گازوئیل به سوی دروازههای تمدن بزرگ و همان دنیای زیبایی که در قسمتهای دیگر "پیمان" توضیح داده است رهنمون شود. داستان گربه و موش و زنگوله و این سوال که چگونه باید زنگوله را به گردن گربه بیندازیم را نیز بارها نوشتیم و گفتیم و پرسیدیم. آن شاهزاده شیرین گفتار نیکو خصال شمشاد رفتار هم بالاخره از دست ما خسته شده و استراتژی سرنگونی را لو داد:
"مسیر پیروزی مشخص است: اعتصابات و اعتراضات و نافرمانیهای مدنی را در نقاط مختلف کشور بهم پیوند بزنیم. در واحدهای کار و محلات، حلقههای کوچک اعتراض را شکل دهیم و نافرمانی مدنی را در هر شکلش تبلیغ کنیم." (نقل از پیمان نوین رضا پهلوی)
فلذا ما حیران می شویم و بعید میدانیم که در تولید چنین استراتژی مهم و ظفر نمون خاقان نشانی، خدایگان زاده فقط از ذهن و مغز خودش کمک گرفته باشد. بخصوص که بیان این استراتژی، این پیام تاریخساز را می پراکند که ایهاالناس دنبال راه حلهای خشن از قبیل کانونهای شورشی نروید که به جایی نمی رسید و ممکن است جانتان را هم به خطر بیندازید. ایهاالناس دنبال نافرمانی مدنی باشید که سلامت شما در آن است. هم فال است و هم تماشا. و خوب چه کسی بیشتر از آن نابغه و بقیه کارمندان وزارت خوشنام به فکر سلامت مردم و به قدرت رسیدن شاهزاده و "شاد شدن روح رضا شاه" هستند؟ که شعارش را هم با استفاده از موقعیت دادند. فلذا میتوان فهمید که در پاسخ سوالات ما غافلان، آن نابغه، با صلاحدید وزارت خوشنام، شاهزاده را از رودربایستی درآورده و استراتژی ظفرنمون را در اختیارش گذاشته است. البته این طرح "پیوند زدن اعتصابات" را هم باید شبیه تشعشعات ذهنی امثال همان نابغه و دوست وکیلش دانست. پیش خودشان گفته اند مگر نه که در دوران انقلاب ۵۷ کارگران شرکت نفت و بقیه واحدهای کوچک و بزرگ صنعتی با اعتصاب سراسری کمر رژیم شاه را شکستند پس چرا حالا اینطور نشود؟ چه اهمیت دارد که خواست کارگران در آن دوران، سیاسی بود و خواست کارگران در حال حاضر، صنفی است. سیاسی یا صنفی، چه تفاوت دارد؟ مهم این است که بیانیه شاهزاده پر و "پیمان" شده و جبهه مخالفت با "مقاومت مردم ایران" تقویت بشود.
و اما با خواندن بیانیه یا پیمان متوجه می شویم که شاهزاده با آن هوش سرشار خداوندی حتما از نابغه پرسیده است که حالا آمد و مردم آمدند توی خیابان و تظاهرات مسالمت آمیز کردند و بسیجیهای رژیم ریختند و مردم را بستند به گلوله، که خواهند آمد و خواهند بست؛ آنوقت چکار باید کرد؟ و حتما آن نابغه چون هرچه فکر کرده فکرش به جایی نرسیده است، ابتدا شاهزاده را روی "هولد"! (یعنی گوشی دستتون باشه لطفا) گذاشته و آنگاه سوال را ابتدا از مدیر کیچن تی وی و سپس از اسماعیل فیلسوف و آن وکیل ببو هیبت پرسیده است. احتمالا آن وکیل ببو صولت و یا مدیر پیزوری کیچن تی وی گفته اند که مگر شاهزاده نفرمود که برخی از فرماندهان سپاه از او حمایت می کنند، خوب اون فرماندهان با نفراتشون بیان به کمک. احتمالا نابغه کارگزار ولایت هم همین را به شاهزاده منتقل کرده است و احتمالا شاهزاده گفته است که راستش نمیشود روی فرماندهان سپاه حساب کرد. زیرا که اولا برخیشان سر بنده کلاه گذاشته و با آن قوم و خویشی که پولم را بلند کرده بود همدست شده اند و ثانیا و احتمالا ممکن است اگر اونها به میدان بیایند و جلوی بسیجیها بایستند یک دفعه وسط دعوا و درگیری به سرشان بزند و بخواهند که خودشان شاه بشوند و چیزی گیر ما نیاید. احتمالا اینجوری بوده که نابغه نامبرده مجبور شده مشکل را با مدیران وزارت خوشنام در میان بگذارد و در پایان رهنمودی بگیرد که شاهزاده در بیانیه بیاورد و دهان امثال بنده را ببندد.
"به هممیهنان ارتشیام میگویم: ........ امروز که حکومت اسلامی برای حفظ قدرت، آب و خاک کشور را به بیگانه واگذار کرده است و به روی مردم بیدفاع شلیک میکند، وظیفهی شما بیش از هر زمانی، دفاع و حفاظت از ملت ایران در برابر رژیم سرکوبگر است." (نقل از پیمان نوین رضا پهلوی)
اما اسماعیل فیلسوف با توجه به دقتش در جزئیات، پس از خواندن این رهنمود احتمالا خواهد پرسید که اگر در "تظاهرات مسالمت آمیز"، بسیج اسلحه بکشد و از اینطرف ارتشیها هم به فرمان شاهزاده بخواهند از ملت دفاع کنن آیا باید با چوب دستی و سپر و نیزه از مردم دفاع کنند و یا نیاز به اسلحه دارند؟ و آن وکیل ببو هیبت، دستی به ریش خواهد کشید و خواهد گفت دوستان اینقدر به جزئیات پیله نفرمائید که صلاح نیست. بگذارید شاهزاده حرفش را بزند. حالا مگر مردم آمدهاند توی خیابان که شما نگران حمله بسیج و دفاع ارتش هستید. ما باید تبلیغ کنیم که همان اعتصابات، رژیم را سرنگون خواهد کرد. همین که به این ترتیب استراتژی کانونهای شورشی را خنثی می کنیم برای ما کافی است. و کارگزار نابغه احتمالا خواهد گفت؛ گل گفتی. مهم این است که شاهزاده برای رهبری مبارزات برای سرنگونی بهترین گزینه است. مسائل جزئی در جریان عمل حل خواهد شد.
و بعدش هم احتمالا برخی از خاطراتش را از همکاری با مامورین دادستانی اوین در گشت و شناسایی هواداران مجاهدین، برای تلطیف فضای روابط دوستانه و کیچن تی وی تکرار می کند و برای مدیر کیچن تی وی قسم می خورد که سی هزار نفر نبودند و سه هزار نفر بودند. وکیل هم احتمالا خواهد که گفت منم با شما موافقم. نباید این مسائل را بیخودی بزرگ کرد. بخصوص که شاهزاده اصلا دنبال انتقام و خشونت! نیست.