بطور قطع خامنهای سرمایه گذاری عظیمی برای خروج از این خفگی مالی و صادرات نفتی انجام داده است. سکوت عامدانه وی در زمینه «نه به هرگونه مذاکره» و بکارگیری جملات چند وجهی در سخنرانیهای اخیر، بخوبی نشان از آن دارند که ولیفقیه زهرخورده همچنان به امید «داد و ستد» و به تبع آن به باز شدن دلارهای نفتی نشسته است.
گرچه ظاهر قضیه در درون رژیم به بالاگرفتن جنگ میان مجلس و قوه قضائیه از یک سو با دولت شیخ حسن روحانی از سوی دیگر انجامیده، اما واقعیت در راس حکومت و بویژه هرآنچه که به شخص وی بر می گردد، همچنان در «حفظ برجام» به هر قیمت نهفته است.
نمونه این جنگ قدرت برسر سیاست راهبردی «حفظ برجام» را باید در هیاهوی کاملا تصنعی از سوی مجلس تحت امر خامنه ای رویت نمود. براین اساس پاسدار قالیباف در یک عربده کشی اعلام کرد که مجلس «کلیات طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» را با ۲۵۱ رأی موافق تصویب نموده است.
بدین سان قوه مقننه، قوه مجریه را مکلف به اجرایی نمودن این طرح و افزایش «غنی سازی» به بالای «۲۰ درصد» نموده است. همچنین پاسدار قالیباف «خواهر زاده همسر خامنه ای» فراتر از این رفته و از این طرح بعنوان «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» سخن رانده است!!.
این بازیها در حالی انجام می شوند که خامنهای بخوبی بر نیاز رژیم به برجام مطلع می باشد. براین اساس حفظ برجام با تمامی تبعات و ضرر و زیانهای آن، به معنای انداختن تور حفاظتی برای ادامه مخفیانه پروژههای اتمی و بویژه در زمینه دستیابی به سلاح اتمی است، زیرا در زیر این چتر است که حکومت طی چهار سال گذشته توانسته با کشاندن پای چهار قدرت حق وتو در شورای امنیت، از ارسال پرونده اتمی به این ارگان بینالمللی، آنهم بدلیل «نقض آشَکار توافق اتمی» و به تبع آن باز شدن سرکلاف «بند ۷»، ممانعت بعمل آورد.
این سخن بدان معنا است که خامنهای با راه اندازی سیاست لبخند در مقابل این کشورها، در عمل نه تنها برجام را با برداشتن حداقل «۴ قدم» نقض کرده، بلکه تاسیسات اتمی و زرادخانههای موشکی خود را «صیقل» نیز داده است.
براین منطق تمامی داد و بیدادهای قوه مقننه و راه اندازی چنین طرح های مضحکی، به مانند همان مثل قدیمی «قمپز» در کردن می باشد.
روایت است که طی جنگهای ایران با نیمه امپراطوری عثمانی، آن کشور در یک توپ عظیمالجثه که به هیچ وجه کارائی جنگی نداشت، مقدار زیادی باروت بهمراه پارچه می ریخت و هرچند وقت یکبار برای ایجاد انعکاس و صدای مهیب و ترساندن طرف مقابل در کوهستان شلیک می کرد تا بدین سان میدان جنگ را تحت شعاع «قدر قدرتی» خود قرار دهد.
اما گذشته از این واقعیات، چشم انداز برای ادامه این بازی به یقین برای خامنه ای تا ابد میسر نیست. براین منطق و با بروی کار آمدن دولت جدید در آمریکا، حکومت بسوی دور جدیدی از مذاکرات اتمی خواهد رفت.
علائم و نشانهها براین خواسته نه تنها از سوی شیخ حسن روحانی، بلکه فراتر از آن از سوی اتحادیه اروپا و دو قدرت دیگر به بیرون ساطع شده اند.
رفتن به پای هر میز مذاکره ای، آنهم با دستان خالی که منطقا بسیار فراتر از موضوع اتمی خواهد بود، به معنای زدن «تیر خلاص» و «باختهای استراتژیک» برای رژیم آخوندی می باشد.
برهم خوردن تعادل قوا در داخل بویژه در فردای قیام های دی ۹۶ و یا آبان ۹۸ و همچنین در منطقه، بویژه درپی به هلاکت رسیدن پاسدار قاسم سلیمانی، شکست پروژه های تروریستی، نمونتا محاکمه اسدالله اسدی، دیپلمات تروریست حکومت در بلژیک به دلیلی آمریت در بمبگذاری علیه گردهمایی بزرگ ایرانیان و خانم رجوی، دریافت ضربات روزانه نظامی در سوریه و یا کشته شدن پاسدار فخریزاده، «آرشیتکت و پدر بمب اتم»، وجود تحریمهای خرد و خفه کننده، سقوط شدید صادرات نفت، رکود شدید اقتصادی و مالی، تماما میدان بازی را برای خامنه ای تنگ کرده اند. با چنین مختصات ضیف و شکننده ای برای نظام آخوندی، هرگونه مذاکره ای از پیش محکوم به شکست می باشد.
وی نیاز مبرمی به اهرمی تازه دارد تا بدین سان به تعادل قوای قبل از قرارداد اتمی رسیده و به تبع آن امکان ورود به میز هر مذاکره ای میسر گردد. چنین چشم اندازی نه به لحاظ داخلی و نه به لحاظ بین المللی، دیگر برای دیکتاتوری ولی فقیه متصور نیست، النهایه مابقی داستان با ادامه سیاست «قمپز در کردن» می ماند!!.