نه آسان است این میدان و در آن پهلوان بودن
چو ققنوسی در آتش بر فراز آسمان بودن
درین میدان که سر بر دار سردار است، رقصیدن
چنان آرش سراپا تیر و پا تا سر کمان بودن
زبان خلق را چون میکشند از حلق وی بیرون
زبان خلق در زنجیر و بی نام ونشان بودن
بنام نامی انسانیت، باور بآزادی
چنان موجی خروشان در تپش تا بیکران بودن
نه آسان است آری چنگ در چنگال اهریمن
سراپا عشق و شادی تا به بنیان مهربان بودن
کنون جای تو خالی، شورشی جانانه در راه است
همان شورش که میگفتی خوشا در قلب آن بودن
نه آسان است این میدان و در آن پهلوان بودن
چو ققنوسی در آتش بر فراز آسمان بودن