خبر فوت دریغ انگیزش سوزی بر وجودم زد و یادمان مبارزاتی ۵ دهه او در وجودم شعله کشید. چهره مصمم و بی آلایش، افتادگی، صدق و صفایش و روحیه رزمندگی و خستگی ناپذیرش، آخرین دیدارهایی که در استکهلم داشتیم، کارهای ادبی و تحقیقاتش در مورد زندانها و قتلعام شدگان همه از جلو چشمانم می گذرند. براستی از دست دادن یک چنین نویسنده و مرد میدان رزم در همه صحنهها برای آرمان آزادی و رهایی مردم ایران چه دریغ انگیز است. البته فراوان کارهایی که به انجام رسانده از جمله در راه دادخواهی، در اختیار همگان است.
ما در طول سالیان به دفعات باهم در مورد گذشته های تاریخی و سال های اولیه سازمان و بنیانگذاران به صحبت می نشستیم. وقتی یک جمله در پاسخ سوالش می شنید، سوالهای موشکافانه دیگری را در پی آن مطرح می کرد تا هرچه بیشتر اطلاعاتش، تدقیق و تکمیل شود، زنده یاد حمید اسدیان عاشقانه در پی تکمیل یادنامه شهیدان بود .
در زمانهایی که مجاهد خلق حمید اسدیان به گردآوری نام شهدای قتلعام مشغول بود، من اسم و شرح حال تعدادی از شهدا را به او دادم . او به آن اطلاعات بسنده نکرد، ساعتها وقت گذاشت و جزییات بیشتری را در مورد تک تک شهدا می پرسید تا با دیگر اطلاعاتش مقابله و تکمیل کند.
هر چند یک بار وقتی به نمونههای جدیدی از شقاوت و اعمال ضد انسانی جانیان در شکنجه گاهها و رفتارهای شنیع جدیدی با خانوادهها مطلع می شد، با برآشفتگی آنها را مطرح می کرد و می گفت، آیا این درجه از شقاوت تا به حال شنیده بودی؟ سپس اضافه می کرد که چه مسئولیت سنگینی بر دوش ما است و مسئولیتم را به من یادآور می شد.
حمیدعزیز وقتی از دردهای مردم و رنج شکنجه شدگان صحبت می کرد، بخشی از همان درد و شکنج را میشد در وجودش حس کرد.
او دادخواهی را با ثبت شهدای راه آزادی از همان اوایل شروع کرد و دادخواهی را یک امر پیوسته و زمان حال می دید و همان طور که در مصاحبه اش گفت زمان ماضی برای آن به کار نمی بُرد.
حمید عزیز رفت، اما ۳۵ جلد کتاب هایش، نوشتار و گفتارهایش در پیش روی ماست.
فقدان مجاهد کبیر حمید اسدیان را به برادرم مسعود و خواهر مریم، به سازمان مجاهدین و اعضای مقاومت، به خانواده او و همه پویندگان راه آزادی تسلیت می گویم.
یادت همیشه گرامی است.
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران