من مرامم نه شیخ و نه شاه است
حاصل این دو رنج جانکاه است
تخت و منبر ز استخوان من است
فرقشان در بلند و کوتاه است
هر که با شیخ و شه بیفتد در
بر سر دار یا ته چاه است
هر دو در ذات و ماهیت، همتا
نیک داند کسی که، حق خواه است
گوشه، گوشه به صفحه تاریخ
حسرتی شرح این دو، با آه است
نفع اینها به هم گره خورده
شیخ با شَه یکی و همراه است
ظالمانند در مصاف با ملت
کوهشان روز حادثه، کاه است
هر دو فاسد، ستمگر و جرّار
در جنون گامشان به یک راه است
هر که گوید که این از آن بهتر!
یا بُود ساده یا که گمراه است
گول ظاهر مخور که در باطن
مقصد هر دو قدرت و جاه است
شد بری از نحوست شه و شیخ
نسل آزاده ای که آگاه هست
فارغ از ظلم و کین وطن خواهم
من مرامم نه شیخ و نه شاه است.