روز پنجشنبه ۱۶بهمن۹۹، دادگاه بلژیک اسدالله اسدی، دیپلومات ـ تروریست رژیم آخوندی را، به جرم اقدام برای کشتار بزرگ در عملیّات تروریستی در گردهمایی مقاومت ایران در پاریس، به ۲۰سال، و سه مزدور همدستش را به ۱۸سال، و ۱۷سال و ۱۵سال زندان محکوم کرد.
محکومیّت یک دیپلومات شاغل در جاسوسخانه رژیم در اتریش، یک شکست سیاسی و دیپلوماتیک مهم برای رژیم سفّاک آخوندی و یک پیروزی بسیار ارزنده و گشایش بخش برای مقاومت و مردم ایران است که در این چهل و دو سال، حکومت ارتجاع آخوندی در سایه «امدادهای غیبی» و آشکار سیاست مماشات کشورهای غربی، غیرممکن می نمود.
مقاومت ایران، پس از یک کارزار بزرگ حقوقی و سیاسی دو سال و نیمه در برابر رژیم تروریست پرور، مانند دیگر کارزارهای حقوقی و سیاسی اش، به این پیروزی درخشان دست یافت.
این پیروزی افتخارآفرین و شورانگیر را به پرچمداران بزرگ رزم آزادی ایران زمین، مسعود و مریم رجوی، شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین خلق، کانونهای شورشی و به خلق قهرمان ایران تبریک و تهنیت می گویم.
جشن نخستین «انفجار» تروریستی رژیم
اوّلین انفجار تروریستی رژیم در اکتبر ۱۹۸۳ در لبنان و به دنبال آن سلسله انفجارها و عملیّات تروریستی دیگر، نه تنها برای رژیم زیانبار نبود بلکه درهای گشایش بسیاری را به رویش گشود.
گزارش کوتاهی درباره اوّلین انفجار تروریستی رژیم در بیروت:
در ۲۳ اکتبر۱۹۸۳ (اوّل آبان ۱۳۶۲)، در پی انفجار یک مرکز نظامی آمریکایی در نزدیکی فرودگاه بیروت، ۲۴۱تن، ازجمله ۲۲۰تفنگدار آمریکایی، کشته شدند. در همان روز، ۵۸ تن از چتربازان فرانسوی نیز در حمله مشابهی در بیروت به قتل رسیدند.
در سال ۱۳۵۹(حدود سه سال قبل از تاریخ این انفجار)، خمینی، همزمان با زمینه سازی برای برافروختن جنگ ایران و عراق، سرکردگان سپاه پاسداران را به لبنان فرستاد تا زمینه این انفجارها و راههای «امتیاز»آور گروگانگیری را در این «عمق استراتژیک» نظام پیدا کنند.
در ۱۹شهریور۱۳۹۰، سایت حکومتی «مشرق» عکسی را به چاپ رساند که در سال ۱۳۵۹ در بیروت گرفته شده بود. در این عکس محسن رضایی (فرمانده وقت اطّلاعات سپاه)، محسن رفیقدوست (مسئول پشتیبانی سپاه)، محمد صالح الحسینی (مسئول روابط خارجی سپاه) و انیس نقّاش لبنانی (مأمور قتل شاپور بختیار) دیده می شدند.
سپاه پاسداران پس از تدارک و زمینه سازیهای لازم، سرانجام توانست در لبنان دست به یک عمل تروریستی بسیار بزرگ بزند و نیروهای آمریکایی را مجبورکند که از آن کشور خارج شوند. پس از این اقدام تروریستی بسیار عظیم بود که آمریکا گویی بنا به دستور العمل «زیر بار زور نمی رویم، مگر این که سُنبه پرزور باشد!» نه تنها لبنان را در «سینی طلایی» به «بانکدار اصلی تروریسم بین المللی» تقدیم کرد بلکه از آن پس نیز سر کیسه امتیازدادن به رژیم تروریست پرور را، چهار طاق، گشود و دیگر هرگز آن را نبست.
شرح کوتاهی درباره اوّلین عمل بزرگ تروریستی که در لبنان رخ داد، به نقل از سایت «وُرلد نت دیلی» ـ ۲۴مرداد۱۳۸۴: «مصطفی بنی نجّار، وزیر دفاع جدید ایران، از مسئولان بمبگذاری انتحاری بیروت است که در سال ۱۹۸۳، باعث کشته شدن ۲۴۱ تفنگدار نیروی دریایی آمریکا شد. او فرمانده ارشد نیروهای اعزامی ایران به لبنان بود. در روز ۲۳اکتبر ۱۹۸۳، یک فرد "انتحاری" یک تانکر بزرگ انتقال آب را در راه فرودگاه بین المللی بیروت مصادره کرد و با تانکر مشابه آن، امّا، پر از موادّ انفجاری، روانه مقصدی شد که تانکر اولیّه در پیش داشت، یعنی فرودگاه بیروت، محل استقرار تفنگداران دریایی آمریکا. راننده "انتحاری" از یک ورودی فرعی به مقّر تفنگداران دریایی نزدیک شد و پس از درهم شکستن دیواره سیم خاردار و دو مقرّ نگهبانی و دروازه سر راه، در ساعت ۶ و ۲۲دقیقه صبح، تانکر مملو از موادّ انفجاری را به ساختمان پایگاه کوبید. موج انفجار بسیار عظیمی که رخ داد، ساختمان چهارطبقه خوابگاه سربازان آمریکا را درهم ریخت و ۲۴۱تن از ساکنان ساختمان را، در حالی که هنوز درخواب بودند، به قتل رساند...
پس از این حمله مرگبار، آمریکا نیروهایش را از لبنان بیرون کشید... دو سال پیش یک دادگاه فدرال در آمریکا فرد بمبگذار انتحاری را یک فرد ایرانی به نام اسماعیل عسکری معرّفی کرد».
روزنامه «رسالت»، در ۳۰تیر ۱۳۶۶ (۲۰ژوییه ۱۹۸۷)، به نقل از محسن رفیقدوست، رئیس وقت سپاه پاسداران، نوشت: «هم تی.ان.تی، و هم ایدئولوژی انفجاری که ۴۰۰ افسر و سرباز آمریکایی را در مقرّ فرماندهی تفنگداران آمریکا در بیروت به جهنّم فرستاد، از ایران رفته بود».
این دادگاه آمریکایی این انفجار را به عنوان «بزرگترین انفجار غیرهسته یی که تا کنون در جهان رخ داد، توصیف کرد که نیروی آن معادل ۱۵تا ۲۱هزار پوند تی.ان،تی، بود».
پس از این «بزرگترین انفجار غیرهسته یی» تروریستی، تروریسم و گروگانگیری در مدار جدیدی خود را نشان داد و سیاست جاری برونمرزی و داخلی رژیم ولایت فقیه شد. به موازات ادامه آن هم، دروازه امتیازدادنهای «استکبار جهانی» به «اُم القُرا»ی تروریسم بین المللی گشوده شد و پشتوانه بقای رژیمی شد که جز با سرکوب سهمگین در داخل ایران و شانتاژ و باجگیری و گروگانگیری و برپایی جنگ و تروریسم در خارج مرزهایش، نمی تواند به حیات ننگینش ادامه دهد.
البته سرکردگان رژیم، نه تنها از این که تروریست خوانده شوند، پروایی نداشتند و ندارند، بلکه به آن افتخار هم می کنند، حتّی اگر قربانیانش مردم بی دفاع و غیرنظامی باشند که مصداق بارز «تروریسم» است.
هاشمی رفسنجانی، یکی از گردانندگان اصلی سیاست صدور تروریسم، در نماز جمعه روز ۱۵اردیبهشت ۱۳۶۸ (۵مه۱۹۸۹) ـ «روز جهانی قدس» گفت: «اگر امروز در برابر هر فلسطینی که در فلسطین شهید می شود، فلسطینی های خارج، پنج آمریکایی، انگلیسی یا فرانسوی را اعدام کنند، اسرائیلی ها دیگر از این غلطها نمی کنند. آمریکایی و فرانسوی کشتن که مشکل نیست ... آنهایی که ده میلیارد دلار مالیات می دهند و این اسرائیل را حفظ می کنند، خونشان چه ارزشی دارد؟ فرزندان فلسطین کجا هستید؟ سلاحهایی که به اسم مردم فلسطین خریدید، بیرون بیاورید و دست به کار بشوید... اعلام کنید که از این به بعد، همه منافع آمریکا را در سراسر دنیا به خطر خواهید انداخت . هواپیما بربایید، نترسید... بالاتر از سیاهی که رنگی نیست...»
۵ سال بعد از این سخنرانی (۱۹۹۴)، نیروهای تروریستی رژیم، مرکز یهودیان در شهر بوئینس آیرس آرژانتین را منفجر کردند. در این انفجار ۸۵تن از یهودیان کشته و ۳۰۰تن مجروح شدند.
به نوشته روزنامه فرانسوی «لیبراسیون» (۶ آبان ۱۳۸۵)، «... قاضی دادگاه فدرال آرژانتین در روز سوم آبانماه ۸۵، اعلام کرد که در سازماندهی و طرّاحی و دستور حمله به مرکز یهودیان در بوئینس آیرس در سال ۱۹۹۴ بالاترین مقامهای رژیم ایران دست داشته اند و حکم جلب بین المللی رفسنجانی و شماری از مقامهای بلندپایه رژیم ایران، از جمله، علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه، محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، احمد وحیدی، فرمانده سپاه قدس، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و عماد مُغنیه، رئیس بخش امنیتی حزب الله لبنان، را به عنوان طرّاحان و مجریان این انفجار تروریستی صادر کرد...».
انفجار پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت و انفجارهای تروریستی مشابه دیگر، به جای این که دروازه دشمنی بین دو کشور ایران و آمریکا را بگشاید، دروازه دوستی و مراودات دوستانه را گشود، امّا، نه دوستی آشکارا، بلکه در پشت درهای بسته.
در پی بازشدن باب این دوستی پنهانی، راه «امتیاز» دادنهای آمریکا به رژیم ایران نیز به کلّی، گشوده شد. از آن پس، به موازات «انفجارها»، سیاست گروگانگیری و امتیازگرفتن برای آزادی آنها، سیاست جاری رژیم تروریست پرور ایران شد.
همواره در صدر این «امتیاز»هایی که رژیم تروریست پرور از دولتهای غربی مطالبه می کرد، درخواست «اخراج» و «استرداد» و ایجاد تنگنا و مضیقه برای سازمان مجاهدین بود که وجودش را تهدیدی برای بقای رژیمش می دید. به عنوان نمونه، در ۲۴ ژوییه ۱۹۸۵، در پایان یک جلسه «کمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریکا»، ریچارد مورفی، دستیار وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک، بدون هیچ زمینه قبلی و بی آن که هیچ یک از نمایندگان حاضر از وی در این مورد پرسشی کنند، بیانیه یی را درباره سازمان مجاهدین خلق ایران خواند که در آن، ازجمله، آمده بود: «...آنها یک گروه نظامی اسلامی و ضدّ دموکراتیک و ضدّ آمریکایی و اشتراکی هستند و از تروریسم و خشونت به عنوان ابزار اصلی پیشبرد سیاستهایشان استفاده می کنند» («مجاهد»، شماره ۳۵۸، ۱۱مهر۱۳۷۳).
وقتی گزارش «کمیسیون تاور» در اسفند ۱۳۶۵ اننتشار یافت، معلوم شد که رژیم خمینی از «وزارت خارجه آمریکا» خواسته بود در اعلامیه یی رسمی سازمان مجاهدین خلق را «تروریست» و «مارکسیست» بنامد و طی بخشنامه یی از «کنگره و تمام مراکز علمی و شرکتها» بخواهد که از پشتیبانی آن سازمان دست بکشند. منوچهر قربانیفر، دلاّل رژیم خمینی، طی نامه یی خطاب به طرف حساب آمریکاییش نوشته بود که یکی از درخواستهای آخوندها از وزارت خارجه آمریکا برای آزادی گروگانهای آمریکایی، که تروریستهای مورد حمایت رژیم خمینی («جهاد اسلامی») آنها را در لبنان به اسارت گرفته اند، صدور بیانیه یی مبنی بر «تروریست» و «مارکسیست» خواندن مجاهدین است.
«تروریست» و «مارکسیست» نامیدن مجاهدین، همواره در این سالها، خواست اصلی رژیم از غرب و وسیله نزدیکی غربیها به رژیم آخوندی بوده است.
یک سال و چند ماه پس از این موضعگیری ریچارد مورفی، خبرگزاری فرانسه در روز ۱۱ آبان ۶۵ (۲نوامبر۱۹۸۶) خبرداد که دیوید جیکوبسن آمریکایی که گروه «جهاد اسلامی» او را در بیروت به گروگان گرفته بود، آزاد شد. روز بعد، خبرگزاری رویتر اعلام کرد که سوریه و ایران در آزادی گروگان آمریکایی دخیل بوده اند.
فردای آن روز (۱۳ آبان۶۵)، مجله عربی «الشراع»، چاپ بیروت، ماجرای روابط پنهانی رژیم خمینی با آمریکا را، که به «ایران گیت» معروف شد، برملا کرد که البته این افشاگری به بهای ترور سردبیر آن نشریه در بیروت، به دست تروریستهای دست پرورده رژیم آخوندی، تمام شد.
در این باج دادنها از کیسه مجاهدین به «بانکدار» بین المللی تروریسم، آمریکا تنها نبوده است و اروپا نیز با آن همگام و همنوا بوده است. یک نمونه اش را از زبان انیس نقّاش، از عاملان سیاستهای انفجاری و تروریستی رژیم و مأمور قتل شاپور بختیار و مجری «عملیات گروگانگیری وزرای نفت در مقرّ اوپک»، بشنویم.
وی در مصاحبه با خبرگزاری «فارس» در روز ۲۹مرداد۸۷، از شرطهایی که برای آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان از دولت شیراک درخواست کرده بود، گفت: «هشت فرانسوی در لبنان گروگان گرفته شده بودند و فرانسه برای آزادی اینها با ایران وارد مذاکره شد، چون ایران روی گروههای اسلامی لبنان نفوذ داشت. شروط متفاوتی مطرح بود. یکی از موارد مطرح شده در توافق، آزادی من از زندان فرانسه بود. به همین دلیل فردی به نمایندگی از طرف دولت فرانسه وارد سلول من شد تا با هم مذاکره کنیم، من پنج شرط گذاشتم:
ـ اول:.... (پس دادن وام یک میلیارد دلاری قرارداد اُرودیف، که فرانسه پذیرفت): "چک اوّلش را در سازمان ملل دادند به آقای ولایتی و بقیّه اش را هم اقساطی برگرداندند".
ـ دوم: ... با آنها به توافق رسیدم که رجوی و اطرافیانش از فرانسه اخراج شوند، این کار هم انجام شد و آنها به بغداد رفتند.
ـ سوم: دو عراقی توسط دولت فرانسه از این کشور اخراج و به دولت عراق تحویل داده شده بودند، صدّام قصد اعدام آن دو را داشت. شرط شد که اینها به فرانسه برگردانده شوند. نماینده رئیس جمهور فرانسه شخصاً با یک هواپیمای اختصاصی به بغداد رفت و آنها را به این کشور برگشت داد.
ـ چهارم، در جنگ عراق و ایران، کشور فرانسه کمکهای فراوانی به عراق می کرد و به آنها اسلحه می فروخت. برای آنها شرط کردم، به ایران هم باید اسلحه بفروشند یا این که کمک خود را به عراق قطع کنند. دولت فرانسه گفت که نمی توانیم به شما اسلحه بفروشیم ولی کمک خود را به عراق قطع می کنیم...
ـ پنجم: آزادی من و افرادی که من را در ترور بختیار همراهی کرده بودند.
دولت فرانسه شروط مرا پذیرفت و گروگانهای فرانسوی حاضر در لبنان آزاد شدند. امّا من در زندان فرانسه باقی ماندم، به این دلیل که بین شیراک و میتران اختلاف ایجاد شد... اختلاف این دو باعث شدکه من در زندان بمانم. زمانی که این اوضاع ادامه پیدا کرد، تصمیم به اعتصاب غذا گرفتم... بعدش آقای رفیقدوست که وزیر سپاه بود به نمایندگی از ایران وارد فرانسه شد و طی ملاقاتی به من اطمینان داد که با دولت فرانسه گفتگو خواهدکرد. بعد از چند روز مذاکره قرارشد که من از اعتصاب دست کشیده و در عوض دولت فرانسه بعد از ۴ ماه من را آزاد کند.
در این دیدارها آقای رفیقدوست قرآنی به من هدیه داد که در ابتدای آن دستخط حضرت امام وجود داشت».
انیس نقاش درباره سوء قصد به بختیار در جواب به خبرگزاری «فارس» گفت: «... حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام هم آن را تأیید کرد...».
***
از جشن اوّلین «انفجار» تروریستی رژیم سفّاک و تروریست پرور ارتجاع آخوندی در بیروت در ۲۳ اکتبر۱۹۸۳، تا توطئه شکست خورده تروریستی دو سال و نیم گذشته رژیم در گردهمایی سالانه مقاومت ایران در ویلپَنت پاریس، سیاست صدور تروریسم و انفجار و گروگانگیری و بند و بستهای رژیم با مماشاتگران آمریکایی و اروپایی، بدون هیچ مانع و راهبندی، بی وقفه، ادامه داشت و ادامه این سیاست ننگین، در این سی و پنجسال یکی از ضمانتهای ادامه این رژیم تروریست پرور و خونخوار و ویرانگر و ضدّ بشر بود. امّا، این سیاست تروریستی با دستگیری اسدالله اسدی، از نخبه ترین تروریستهای مخوف دستگاه خلیفه ارتجاع، خامنه ای، و سه مزدور دیگر همدست او، در تدارک آخرین عملیّات انفجاری اش در گردهمایی سالانه مقاومت، با ضربه یی کارساز روبه رو شد و این سیاست تروریستی و ضدّ بشری، با مهمترین مانع در چهاردهه گذشته مواجه شد.
خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت، پس از حکم دادگاه آنتورپ بلژیک و محکومیّت دیپلومات رژیم و سه مأمور اطّلاعات آخوندی، در روز ۱۶بهمن۹۹، طی سخنانی، خطاب به حاضران در گردهمایی مجازی بسیار گسترده مشتاقان آزادی ایران در «زوم تصویری»، درباره این پیروزی راهگشا و بن بست شکن، ازجمله، گفت:
«... محاکمه دیپلومات ـ تروریست رژیم و سه مزدور دیگر، اوّلین محاکمه یی است که تمام ترفندهای عوامل برونمرزی رژیم نتوانست آن را به تسلیم وادارد و محاکمه با موفقیّت به پایان رسید...
محکومیت دیپلومات رژیم و سه مأمور اطّلاعاتش در دادگاه بلژیک، محکومیّت تمام رژیم آخوندی و پیروزی درخشان مردم و مقاومت ایران است... این یک شکست سنگین سیاسی و دیپلوماتیک رژیم آخوندی است؛ نقطه پایان فریبکاری هر دو جناح رژیم برای پوشاندن نقش خود در جنایتهای تروریستی و رسوایی پخش پول در میان مزدوران برای بسیج شیطانسازی علیه مجاهدین و مقاومت و ضربه یی جبران ناپذیر به استراتژی صدور تروریسم رژیم آخوندی است... مقاومت ایران از یک کارزار بزرگ حقوقی و سیاسی در برابر رژیم، پیروز و سرفراز بیرون آمد.
دو دهه پیش آخوندها میخواستند با پرونده اتّهامهای دروغ و لیستهای تروریستی در آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه، مجاهدین و مقاومت سازمانیافته مردم ایران را به زنجیر بکشند. امّا، این مقاومت با تکیه بر فداکاری شما، همه آن زنجیرها را درهم شکست... صدور رأی امروز، به مردم ایران، قربانیان اصلی سرکوبگری و تروریسم رژیم، جای تهنیت دارد.
این جوشش خون شهیدان است؛ جوشش خون دکتر کاظم رجوی، شهید بزرگ حقوق بشر و جوشش خون دیگر مخالفان رژیم است که در عملیّات تروریستی این رژیم در چهار دهه گذشته در خارج از ایران جان باختند.
بله، طرف اصلی، که در دادگاه آنتورپ بلژیک محاکمه شد، رژیم آخوندی بود. در نتیجه حقایق مهمّی را نشان داد:
ـ این حقیقت که رژیم آخوندی یک تروریسم گسترده دولتی را سازمان داده است؛
ـ این حقیقت که رژیم در احساس خطر برای مقابله با آلترناتیو دموکراتیک خود به بزرگترین ریسکها رو میآورد؛
ـ و این حقیقت که در ارتکاب جنایتهای تروریستی، همه جناحهای رژیم همدست و متّحدند؛ یعنی، اصلاح طلب و اصولگرا، یکی از دیگری وحشیتر و شرورتر است...
امّا، مهمّترین نیرنگ رژیم، که همراه با این طرح تروریستی برملا شد و شکست خورد، نسبتدادن توطئه به خود مجاهدین است. در همان روز دستگیری دیپلومات رژیم، وزیر خارجه آخوندها، که خودش شخصاً درگیر این توطئه بود، تلاش کرد خود مجاهدین را دست اندر کار این طرح تروریستی معرّفی کند .
به همین دلیل عصر همان روزی که قرار بود بمب در ویلپنت منفجر بشود . مزدوران مسعود خدابنده و مصداقی را برای اول بار دریک شوی تلویزیونی در ایران اینترنشنال ترکیب و تزویج کرد تا به خیال خام خودشان، تمام شدن آلترناتیو شورای ملی مقاومت را اعلام کنند.
اکنون پس از محکومیت اسدالله اسدی و ۳ مزدورهمراهش به زندانهای سنگین و پس گرفتن ۴۵۰ هزاریورو از پولهایی که برای این انفجاز جنایتکار از وزارت اطلاعات گرفته بودند ولغو تابعیت آنها. باردیگر مصداقی و خدابنده و عاطفه اقبال و اسماعیل یغمایی و وکیلی که حرف زیاد میزند ولی مفت حرف نمی زند محمد رضا روحانی، بایک فرار به جلو احمقانه و از ترس رو شدن مزدوری خودشان، به جای این که پاسخ بدهند که کی و چند و چگونه خود را به رژیم فروختی، برای سفیدسازی خود نعل وارونه میزنند و از مجاهدین به خاطر نفوذیهای وزارت اطلاعات (عارفانی و سعدونی و نعامی)، بازخواست میکنند و عمدا وجوه دریافتی این مزدوران از وزارت اطلاعات که فقط ۴۵۰ هزار یوروی آن توسط دادگاه ضبط شده است را نادیده میگیرند.
زیرا بخوبی میدانند که گام بعدی مجاهدین، افشا و رو کردن دست ماموران وزارت اطلاعات در کشورهای اروپایی و آمریکایی است که با سوء استفاده از شرایط دموکراتیک دراین کشورها زیر سایه سیاست مماشات به یکی از بدترین حکومت های ناقض حقوق بشر خدمت میکنند. دوران ماه عسل با وزارت اطلاعات به إتمام رسیده است.
ناصر رضوی از مدیران جنایتکار وزارت اطلاعات درکتاب «استراتژی و دیگر هیچ » درصفحه ۲۰۷ چاپ ۱۳۹۸،مینویسد:
«تحولی که دردستگاه امنیتی ما درباره التقاط رخ داد این بود که درسال ۷۰ ما یک تجدید نظراساسی درروشها و راه کارهای مبارزه با منافقین(مجاهدین) داشتیم ... ما به این نتیجه رسیدیم راهکار انحلال سازمان درانجام عملیات وضربه نظامی نیست، راه کار این است که درسازمان شکاف ایجاد کرد.... این که سراغ عملیات روانی بروید که عمدتا باید روی جداشده ها متمرکزشود این یکی از راه کارهایی است که به ذهن ما رسید .»
حالا بعد از گیر افتادن اسناد اسدی، پس لرزه های محکومیت او و همدستانش و ... شروع شده است. با لو رفتن اسامی مزدوران وزارت اطلاعات در آلمان و فرانسه و ایتالیا و .... آنها را ترس برداشته که دیر یا زود یکی یکی مزدوری خودشان بیرون بزند لذا با یک فرار به جلو وزارت اطلاعات مزدورانش را بسیج کرده تا مجاهدین را درمورد نفوذی های جنایتکار محکوم شده مورد باز خواست قرار بدهند. درحالی که این ترفندها کسی را نمی فریبد. آنها باید منتطر باشند تا روزی شتری که هیچکس فکرش را نمیکرد، روزی در خانه نعامی و سعدونی و عارفانی بخوابد، در خانه آنها نیز بخوابد. تا سیه روی شود هر که دراوغش باشد.
هممیهنان، خواهران و برادران!
موجودیّت رژیم آخوندی متّکی به سرکوب و تروریسم است.
بنابراین، ضربه قضایی و حقوقی بزرگی که به استراتژی صدور تروریسم وارد شد، دستاوردی است برای همه سرکوب شدگان و همه دلیرانی که در برابر این رژیم ایستادگی میکنند:
خانواده های جوانان بلوچ، که خامنه ای آنها را، وحشیانه، اعدام میکند؛
زنان و جوانانی که از اختناق فاجعه بار حاکم رنج میبرند و
مردم محرومی که آخوندها سرپناهشان را بر سرشان خراب میکنند؛
دهها میلیون مردمی که از بیماری کرونا در عذابند و آخوندها با طَفره رفتن از خرید واکسن همه را در برابر این بیماری، بیدفاع گذاشتهاند.
بله، این دستاوردیست برای همه مردم ایران در برابر رژیم تبهکار آخوندی...»