و اما
صدور حکم بیست سال زندان برای اسدالله اسدی، دیپلمات تروریست نظام آخوندی، به همراه سه تروریست دیگر، آنهم از سوی یک دادگاه بیطرف در بلژیک ، اکنون حکایت همان ضرب المثل قدیمی «جن و بسم الله» شده.
ظاهرا ابواب جمع حاج آقا علوی بشدت از صدور این حکم گزیده اند، زیرا این محکومیت در منطق خود به معنای برباد رفتن تمامی «آمال و آرزوهای خامنه ای» مبنی بر «تروریست نامیدن» مجاهدین و نیز «افشاء شبکه های اطلاعاتی» حکومت در خارجه می باشد.
خامنه ای که اکنون دستان آلوده اش برای جهانیان باز شده، معتقد است که این حکم «دسیسه ای» علیه نظام اش می باشد. دراین رابطه وزارت اطلاعات در یک خبر کلیشه ای از جمله اعتراف کرده است: «در پروسه ۲سال و نیم که از دستگیری دیپلمات ایرانی میگذرد، با اینکه بهدستور رهبری بالاترین سطوح نظام برای آزادی اسدی تلاش کردند، اما با ورود گسترده منافقین به این پرونده، هیچکدام از این اقدامات و اعاده حقوق ایران، بهسرانجام نرسید». (خبرگزاری حکومتی دانشجو ۲۱ بهمن ۱۳۹۹)
نمونه های این چنینی را اکنون بوفور می توان در رسانه ها و یا سخنان متولیان و کارگزاران حکومتی یافت. مثلا محمد جواد ظریف، ماله کش اعظم نظام در وزارتخارجه معتقد است: «دادگاه بلژیک اجازه محاکمه اسدی را نداشت»!!. این همان وزیر خارجه ای است که به گفته آخوند دعائی «سردار سلیمانی از ظریف الهام می گرفته».
براین سیاق و از فردای صدور حکم علیه کلیت نظام آخوندی، ایرانیان، خانوادههای قربانیان تروریسم کور آخوندی و مقاومت ایران شاهد دو «هجمه» می باشند. نخست از سوی دیکتاتوری ولی فقیه در داخل و دیگر از سوی مشتی «مزد بگیر و جیره خوار» وزارتی، صد البته در لباس «مخالف و منتقد مجاهدین» در خارجه.
سخن از سناریوی پاره پاره شده ای است که یک هدف غایی یعنی «سر و بدنه تشکیلات» مقاومت ایران و مجاهدین خلق را نشانه گرفته است.
در کودتای ننگین ۱۷ ژوئن علیه خانم رجوی در پاریس ما شاهد همکاری تنگاتنگ میان این دو «طیف» از بهمن ماه قبل از آن بودیم. در بمباران ها علیه اشرف و لیبرتی و کشتار جوانان ما در آن زمان نیز چنین بود. هنوز «کمپین» اطلاعات آخوندی مبنی بر «خروج فوری مجاهدین از عراق» در ضمیر ما باقی است.
در پشت این کمپین که ظاهرا با هدف «انسان دوستانه» و با سس و اشک تمساح برای «حقوق بشر» راه اندازی شده بود، همان «هدف غایی» قرار داشت.
جالب اینجاست که هیچکدام از این بظاهر «دلسوختگان»، (البته برای نظام و نه برای رزمندگان آزادی) در فردای ورود مجاهدین به آلبانی دست به پایکوبی و شادی نزدند، بلکه در غم و ماتم بی حد و حصری فرو رفتند. براستی مگر هدف شما «نجات جان انسان ها» نبود؟ پس چه شد که به یکباره خفقان گرفتید؟
ایضا چنین تقسیم کاری با دوایر اطلاعاتی رژیم نیز در روز بمب گذاری شکست خورده با به میدان آوردن مزدور مصداقی یکبار دیگر به اثبات رسید.
حضور تواب تنشه بخون با مامور پیشانی سیاه اطلاعات، مسعود خدابنده در روز بمب گذاری در تلویزیون اینترنشنال و «دل و قلوه دادن» به یکدیگر در آن برنامه، گویای آماده سازی های اطلاعات آخوندی برای بعد از وقوع انفجار بوده است.
بدین سان گشتاپوی مخوف آخوندی در یک هماهنگی تلاش داشت تا پس از وقوع کشتار بزرگ، بطور همزمان در یکی از رسانه های خارجی که ظاهرا ربطی به رژیم نیز ندارد، بمب گذاری را به مجاهدین نسبت داده و آن را بخشی از «جنگ قدرت» در درون مقاومت ایران جا بزند.
مصداقی تا به امروز از دادن هرگونه پاسخ به این سوال عامدانه خودداری کرده است، زیرا هرگونه ورود به این میدان به معنای زدن «تیر خلاص» بر پیکر گشتاپوی آخوندی و طرح و برنامه های آینده آن علیه مقاومت ایران می باشد.
لذا زمانیکه می گوئیم وی بخش از دستگاه جهنمی اطلاعات رژیم در خارجه است، به یقین استدالالی برای آن داریم.
در نمونه ای دیگر سایت حکومتی ره یافتگان (۱۹ خرداد ۱۳۹۹) در رابطه با شبکه اطلاعاتی رژیم در خارجه می نویسد: «در مقابل هر چند نیروهای جان بر کف نظام با همت و تلاش به مقابله با این سرانگشتان نفاق، از جان خود مایه میگذارند، اما آیا این کافیست؟».
این مطلب در ادامه سپس به وجود بخشی از مزدوران رژیم در خارجه اعتراف کرده و می افزاید: «این که وزیر محترم اطلاعات با کارهای شبانهروزی خود برخی توابین منافقین مانند سلطانی، خدابنده، عزتی، حسینی، یغمایی، کریمدادی، مصداقی، پورحسین را استخدام کرده با انرژیگذاری کلان و البته تأمین مالی توابین را به رویارویی روانی با خود مجاهدین میکشاند».
تواب تشنه بخون مجاهدین در این رابطه ضمن بافتن «صغرا و کبری» سوال کرده است: «چرا وزارت اطلاعات بند را آب داده و میگوید منتقدان و مخالفان فرقه رجوی را به خدمت درآورده و برای «رویارویی» با این فرقه تأمین مالی میکند؟».
پاسخ به این سوال را باید در «تاریخ مصرف» هرکدام از نان خوران و جیره مواجب بگیران اطلاعاتی جستجو نمود. سوزاندن مهره های خودی در درون نظام ریشه در تاریخچه این حکومت دارد.
برای خامنه ای و وزارت اطلاعات، اصلا و ابدا اشخاص مهم نبوده و نیستند، بلکه اوجب واجبات برای این دیکتاتوری عنان گسیخته ،، همان «حفظ نظام» با سه اصل «حکمت ، مصلحت و عزت» !! به هر قیمت می باشد.
می گوئید اینطور نیست، کافی است تا سری به کارنامه «سعید حجاریان و یا سعید امامی» بزنیم، تا این واقعیت روشن تر گردد.
بقول معروف: عاقلان فهمند!