گیسو شاکری: من هم آن جا بودم!


تروریست های رژیم، با تمام امکاناتی که برای انفجار یک بمب، در گردهمایی سالانه‌ی مجاهدین و مقاومت ایران در پاریس، فراهم کرده بودند به دام افتادند و فاجعه‌ی عظیم یک کشتار جمعی که بزرگترین سوء قصد تروریستی در تاریخ اروپا بود، خنثی شد.

نتیجه آن که، دیپلمات تروریست رژیم اسدالله اسدی با نام مستعار "دانیال" و سه تروریست مزدورش به نام های امیر سعدونی، نسیمه نعامی و مهرداد عارفانی محکوم شدند و به زندان افتادند. توطئه‌ای که برنامه ریزی‌اش از طرف رژیم فاشیست دینی ایران نشانه ای است از اهمیت حضور موثر یک نیروی مخالف و مبارز که توانسته در طول بیش از چهار دهه مقاومت، پایه‌های این رژیم را چنان بلرزاند که رژیم دست به اقدام برای چنین جنایتی در قلب اروپا بزند. در حقیقت یک خودکشی سیاسی.
در این میان، یک شاعر نفوذی و مزدور هم بود که سالها بین مردم بظاهر خود را هنرمندی ضد رژیم جا زده بود اما در واقع تروریستی بود در نقش هنرمند.
شاعری که در خانه اش به جای کتاب های حافظ و سعدی و شاملو و نیما و رحمانی، دوربین های جاسوسی جاسازی شده در قلم و عینک، یک جلیقه‌ی ضد گلوله، چند کامپیوتر، یک تلفن دستی با یک سیم کارت اتریشی با تنها یک شماره ی تلفن برای تماس، آن هم شماره ی تلفن رئیس اش دیپلمات تروریست رژیم اسدالله اسدی و مبلغ مختصری هم پول نقد ته جیبی، یعنی ۲۲۶ هزار یوروی بی زبان داشت! طفلک! شاعر بیچاره!
جالب این است که این شاعر مزدور نفوذی و تروریست می دانست که در محل سربسته ی تجمع علاوه بر هزاران تن از هواداران و صدها دیپلمات و سخنران و مهمان، از سراسر جهان، تعداد بیشماری هنرمند، از جمله مجسمه ساز و نقاش و نویسنده و آهنگساز و نوازنده و رقصنده و خواننده و بازیگر و فیلمساز و کارگردان و شاعر، حضور دارند که بسیاری از آن‌ها، علاوه بر حضور در میزهای کتاب و نمایشگاه آثارشان، برنامه هایی برای اجرا دارند . امیدش هم شاید این بود که بسیاری از این هنرمندان همراه با دیگر حاضران با انفجار بمب جان شان را از دست بدهند و به این ترتیب برای هنرمندان مزدور بمب گذار فضای خالی ایجاد شود برای ایجاد هراس و ترور شخصیت و در نهایت ادامه ی زندگی نکبت بار و کثیف شان برای به ثمر رساندن یک هدف نهایی که همانا نگه داری و نگهبانی برای ادامه ی حیات رژیم جنایتکار و ضد بشری جمهوری اسلامی ایران است.
بی تردید این رژیم و تروریست ها و هنرمندان مزدورش می دانند که چه بیشمار هنرمندان متعهدی که در طول این بیش از چهار دهه تبعید، رنج و تنهائی و غربت و تهدید و ترور را به جان خریده اند تا صدا و اثر و وجودشان، نشانه ای از آزادیخواهی، عدالت، عشق و تعهد به ارزش های انسانی باشد. انسان های والایی که در راه مبارزه برای آزادی و برابری مردم شان و افشای جنایت های این جانیان فاسد و فریبکار، روئین تن شده اند. روئین تن هایی که تیر فریب نام و نان، نمی تواند در آن ها اثر کند چرا که پشتوانه شان خون هزاران هزار آزادیخواهی است که سر بدار شدند و خون شان معصومانه بر زمین ریخته شد و در گورهای دسته جمعی بی نام و نشان به خاک سپرده شدند.
به همین علت است که می بینیم وزارت اطلاعات رژیم چه سرمایه ی عظیمی صرف تولید شاعر و نویسنده و فیلم و سریال و موسیقیدان و نوازنده و نقاش و غیره! در داخل و خارج می کند به این امید و با این هدف که هنرمندان مبارز و متعهدی را که با قد برافراشته و بی هراس در برابرش ایستاده اند یا با ترور فیزیکی از بین ببرد و یا با ترور شخصیتی آن ها را از صحنه حذف کند.
زهی خیال باطل.
حال از کتابچه هایی بگویم که از دیپلمات تروریست اسدالله اسدی کشف وضبط و درحال حاضر در دست نیروهای امنیتی است. این کتابچه ها دو رنگ است. قرمزو سبز. کتابچه ی قرمز که دستورالعمل وجزئیات و نحوه و چگونگی کار گذاشتن بمب و عملیات بعد از سوء قصد و...در آن ذکر شده است که از آن می گذریم اما!
کتابچه ی سبز رنگ و ۲۰۰ برگی: این کتابچه ی دست نویس فهرستی است از نام و مشخصات صدها تن از مزدوران و جاسوسان و خبرچینان و پرستوها، در ۲۸۹ مکان در اروپا، با ذکر مبلغی که به هر یک از خودفروخته گان ذکر شده در فهرست پرداخت می شده است. این اماکن عبارتند از: ۳۸ مکان در اتریش، ۱۱۴ مکان در آلمان، ۴۲ مکان در فرانسه و بقیه در کشورهای ایتالیا، مجارستان، چک، بلژیک، هلند، سوئد، سویس و لوکزامبورگ. این گنجینه که هنوز در دسترس عموم قرار نگرفته ابعاد واقعی ارتباطات اروپائی این دیپلمات تروریست را به دقت و با جزئیات نشان می دهد.
به خود بلرزید ای تمام مزدورانی که در سرتاسر اروپا، مزدبگیرو پادوی رژیم اید. هشدار که پرده ها روزی به کنار می رود: آب در خوابگه مورچگان!
 

گیسو شاکری: من هم آن جا بودم!