آهنگ رام: عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت



در زمان شورش به میان مردم آمدم ....
برتولت برشت

در این چهل سال گذشته آخوندها با مشکلات بسیار زیادی از جمله تهدیدها روبرو بودند ولی چهار مسئله آنها را بشدت وحشت‌زده و تضعیف کرد: قیام دی ۹۶، قیام آبان ۹۸، کشتن قاسم سلیمانی و دادگاه اسدی. اکنون آنها در ضعیفترین موقعیت خود در چهل سال گذشته قرار دارند.
سرکوب وحشتناک مردم در داخل کشور، اعدام روز افزون از جمله سه زن در ماه گذشته (و بدن بیجان یکی از آنها)، تبلیغات منفی علیه مقاومت سازمانیافته مردم ایران در همه جا و سوء استفاده از بیماری کرونا جهت جلوگیری از قیام مردم نازنینمان ابزارهایی هستند که در حال حاضربه کار میگیرند تا به خیال پوسیده شان سرنگونی نظامشان را به عقب بیاندازند.
با توجه به اینکه ۱۹ بهمن سالگرد حماسه بزرگ مجاهدین عزیز موسی، اشرف و یارانشان بود تصمیم گرفتم صحبت هایی را از زبان نویسنده، نمایشنامه نویس، کارگردان تئاتر و شاعر بزرگ آلمانی «برتولت برشت» به یک زن جوان زندانی سیاسی اعدام شده در سال ۶۷ بزنم و در این راه با انگیزه یا بصورت مستقیم از جملات برشت استفاده کنم.
 
دوست بسیار گرامی و نازنین،
من میدانم که تو و یاران عزیزت که در سال ۶۷ اعدام شدید از یک خانواده بسیار بزرگ و بی‌نظیر هستید. اگر اجازه بدهی تو را «گل سرخ» خطاب کنم و روی من به همه شماست که حماسه های بسیار با شکوهی آفریدید!
همانطور که میدانی من به برابری حقوق زن و مرد معتقدم و در دیالوگی ساده، بی‌تعارف و به صورت مستقیم منظورم را بیان میکنم و فرهنگ جنسیت زده در افکار انسانها را به شدت به محاکمه میکشم و به همین خاطر هم تو نازنین را مخاطب خودم قرار دادم چون میدانم که قبل از اعدامت پروسه باز هم سخت‌تری از مردان را طی کرده ای چرا که با یک رژیم زن‌ستیز طرف بودی که از تو با هوش بسیار بالایت یک زن پیشتاز در مبارزه ساخت.
من هم مانند تو یک رژیم دیکتاتوری را تجربه کرده‌ام و میدانم که شخصی که راه مبارزه را انتخاب میکند از همه چیز خود میگذرد.
من همیشه در باره خود گفته ام: «هیچ قرار نیست از کاری که میکنم نان و آبی به من برسد» من سالیان دراز در تبعید بوده ام، قدرت تو را نداشتم، «زبانم مرا به جلادان لو میداد» و «زورم زیاد نبود، اما امید داشتم برای زمامداران دردسر فراهم کنم».
باید اعتراف کنم که کار تو بسیار دشوارتر بود چرا که فاشیسم مذهبی بدترین نوع دیکتاتوری است. «جایی که بی عدالتی جایگزین قانون شود، مبارزه به وظیفه ای مبرم تبدیل میگردد».
من زمانی فکر میکردم «کسی که مبارزه میکند ممکن است شکست بخورد اما آنکس که مبارزه نکند شکست خورده هست » ولی آنزمان تو را نمیشناختم. تو شکست ناپذیری و با ماندنت برسر موضع تا به آخر دیکتاتوری آخوندی را شکست دادی! همه امروز میدانند که چه سختی هایی را در زندان متحمل شدی ولی با روحیه بالایی که داشتی دقایق زیبایی هم با همبندی های عزیزت تقسیم کردی. بین شما یک دوستی عاطفی، عمیق و پایدار بود و ماند ... و امروز آن معدود یارانی که از آن دوران اعدام نشدند راه شما را ادامه میدهند صدای شمایند، از حقوقتان دفاع میکنند وتا سرنگونی آخوندها ی پلید و پایان جنبش دادخواهی این راه را ادامه خواهند داد. این بار حکم دادگاه بین المللی «جنایت علیه بشریت» خواهد بود.

«عشق یعنی پرداختن نه دریافتن»
گل سرخ عزیز،
همه چیز درباره دادگاه آنتورپ گفته شده که چه عواقب وحشتناکی برای بخصوص سیاست خارجی رژیم آخوندها بوجود آورده! آنها با این حکم داغون شدند. ذات تروریست آنها برای دنیا برای همیشه افشا شده! قتل‌عام ۶۷، ترور مخالفان و قتل های زنجیره‌ای، قتل‌عام‌ها در اشرف، قتل عام جوانان در آبان ۹۸ ....وهزار جنایت دیگر آنقدر به آنها ضربه نزد که حکم دادگاه آنتورپ برای دیپلومات تروریستشان در اروپا با هدایت عملیات جنایتکارانه از تهران، برایشان گران تمام شد! دیگر نخواهند توانست مارک تروریست را از چهره هایشان پاک کنند. اما سوال این است: رژیمی که از یک بمب خطرناک جهت قتل عام مخالفان بخصوص رئیس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی و پارلمانترهای بزرگ دنیا نگذشته از بمب اتم جهت اهداف پلیدش در دنیا میگذرد؟
دیگر کوچکترین شک هم برطرف شده. این رژیم بدنبال بمب اتم است که نظام پوسیده خود را با آن نجات دهد. مقاومت ایران نقشه های شوم آن را از روز اول در رابطه با برنامه های اتمی اش در دنیا افشا کرده است. رژیم فعلأ دارد دست و پا میزند. بیشترین کاری که در حال حاضر از دستش بر می آید تبلیغات منفی علیه مقاومت مشروع مردم ایران از هر طریق ممکن است.
تو میدانی که
 «فاشیسم تعلیم خشونت در روزنامه ها... را به خشونت حاکم در شکنجه گاه های خویش می افزاید».
آنچه که تحملش برای من سخت است فرهنگ تبعیض جنسیتی در افکار عقب مانده بنیادگراهای حاکم بر ایران است. دقیقأ به همین خاطر هم هست که در تبلیغاتشان علیه مقاومت باشکوه شما آنها تا میتوانند در رسانه ها و شبکه های اجتماعی از طریق همکارانشان بخصوص در باره زنان مبارز با فرهنگی خشن، زن ستیزانه و بدون کوچکترین رعایت ادب صحبت میکنند. این روش قدیمی و شناخته شده از نشانه های بسیار بارز رژیم آخوندهاست و از زبان هر شخصی که این شیوه سخنان در تبلیغات منفی علیه مقاومت مردم عزیز ایران شنیده شوند ماهیت او را فورأ افشا میکنند که دلیل اصلی حرفهایشان هر بارعصبانیت رژیم از یک پیروزی جدید مقاومت و در این دوره خشم از حکم صادر شده توسط دادگاه بلژیک است!
تازه این آغاز کار است. چرا که در دفترچه‌ای سبز رنگ نام بسیاری از تروریست‌ها و همدستان رژیم مستبد در ایران افشا شده که همگی بزودی در پروسه‌های طولانی از بازجویی‌ها و روند های قضایی قرار خواهند گرفت.
گل سرخ نازنین، درود بر تو که علیه این سیاست زن ستیز آخوندها شورش کردی. «تنها پلی که بی عدالتی را به صلح و عدالت متصل میکند شورش است» «تو قدرت و شجاعت بیان حقیقت را داشتی»
«آن هم در عصری که خودکامگی قدرت قانون به خود گرفته» است. و «تمام تلاشت را برای خوشبختی انسانها در آینده انجام دادی» که این پیام امروز بیش از همیشه در زنان شورشی زنده است که با آخوندهای پلید مبارزه میکنند.

گل سرخ مهربان،
همانطور که میدانی من یک آلمانی هستم. آنزمان من در آلمان شرقی زندگی میکردم اما امروز از یک آلمان واحد صحبت میکنیم. اینکه من در این میان ملیت اتریشی را پذیرفتم از بحث امروز ما خارج است. ولی من در وجودم همیشه خودم را یک آلمانی احساس کردم. به این خاطر که من نویسنده هستم و با تو درباره حکم دادگاه صحبت میکنیم میخواهم در اینجا اشاره بسیار کلی و کوتاه هم به مجله اشپیگل و روزنامه فرانکفورتر آلگماینه بکنم یعنی دو رسانه مهم کشورم و مقالاتشان در باره مجاهدین عزیز در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ که هر دو آنها با حکم دادگاه هامبورگ در این سالها موظف به حذف و ممنوعیت انتشار افترائات علیه مجاهدین بسیار عزیز شدند.
گل سرخ عزیز، تو میدانی که من از مدافعان بزرگ حقیقتم. من معتقدم آلمان تجربه یک دوره سیاه فاشیسم هیتلری را تجربه کرده است پس این رسانه ها معنی استبداد را خوب متوجه میشوند. آلمان در همان زمان یک مقاومت بی نظیر هم داشته بنابر این آنها مفهوم مقاومت را هم خوب درک میکنند. اگر با تمام این آگاهی‌ها و امکان شناخت باز هم بهتر مجاهدین عزیز از طرق زیاد، این افترائات را در مقالاتشان نوشتند، نه تنها اصول خبرنگاری را زیر پاگذاشتند و غیر قانونی عمل کردند و به همین خاطر هم در دادگاه محکوم شدند بلکه یک جمله را هم من باید به اینها اضافه کنم:
«آنکس که حقیقت را نمیداند نادان است ولی آنکس که حقیقت را میداند و آنرا دروغ مینامد تبهکار است»
خوشبختانه قضایی مستقل ثابت کرد که هنوز میتوان به عدالت در آلمان امید بست.
 پس نتیجه صحبت هایمان این است: هر زمان هر شخصی بخواهد برای مقاومت مشروع مردم ایران در راه رساندن آزادی به آنها مانع جدی ایجاد کند با احکام معتبر از دادگاه‌های ذیصلاح در دنیا روبرو خواهد شد!

گل سرخ عزیز،
در سالگرد ۸ فوریه حماسه بزرگ مجاهدین، از شهر اشرف دیدن کردم و شگفت زده شدم . میدانم که این حماسه اشرف و سردار بزرگ مجاهدین موسی و یارانشان است که در این روز به شهادت رسیدند و نهایت احترام را برای همه آنها دارم.
میدانم که اشرف سمبل زن انقلابی است. در این شهر هزاران مبارز راه آزادی و هزار زن پیشتاز علیه آخوندهای پلید مبارزه میکنند.
با این که من هیچگاه با قاطعیت حرف نمیزنم ولی این بار قاطعانه به تو میگویم که «اشرف» بزرگترین و با سابقه ترین نماد پایداری، دژ مقاومت و الگوی مبارزه با دیکتاتوری و فاشیسم مذهبی است که تا کنون در طول تاریخ ملت ها در جهان وجود داشته و سمبلی خواهد ماند نه فقط برای مقاومت و مبارزه با بنیادگرایان بلکه برای همه مقاومت ها که با استبداد و فاشیسم در طول تاریخ مبارزه کردند و انگیزه آنها شرف و آزادگی بوده که یک پیام بین‌المللی است. تداوم اشرف در این سالها حیرت آور است و هر گوشه این شهر زیبا از رشادتها، قهرمانی ها و از خودگذشتگی ها در راه آزادی سخن میگوید. مطمئنم که تو بسیار بهتر از من در این‌باره صحبت میکنی و از تو خواهش میکنم که در زمانی مناسب برایم از بی شمار حماسه های خاموشتان تعریف کنی.
من امروز به عنوان تماشاگر به اینجا آمده ام:
«من ترجیح میدهم به جای اینکه از احساساتم صحبت کنم اندیشه های واقعی ام را احساس کنم»
گل سرخ نازنین،
 وجودت در همه جای این شهر شگفت انگیز بخصوص در میدان لاله و موزه ای که در قلب شهر است کاملأ حس میشود. تو میدانی «آن شخصی میمیرد که دیگر هیچکس از او یاد نکند»....در اینجا با من مانند یک انسان واقعی رفتار میشود. در جنگ بین‌الملل دوم نازی ها همه آثارمن را ممنوع کردند و من نفر پنجم در لیست سیاه آنها بودم. از بعد از جنگ هم تجربیات تلخی دارم ... پس خوب میدانم که این رفتار انسانی چقدر ارزش دارد. «در اینجا انسان باور انسان است». من یقین دارم که با آنچه در اینجا تجربه کردم در ایران آزاد آینده هر شخصی قدر و منزلت و ارزش انسانی خود را خواهد داشت. آنچه که مرا بسیار خشنود میکند در اینجا حقوق برابر زن و مرد، مبارزه برای لغو حکم اعدام و جدایی دین از دولت است که شرط اول یک حکومت آزاد و عادلانه میباشد. من از طرفداران بزرگ دگرگدونی هستم و میدانم که یاران توکه از تو جدا نیستند میتوانند با مبارزه شان با بنیادگرایی دنیا را تغییر دهند «که نیازمند آن است» و به سمت صلح پیش ببرند.
من همیشه به عقاید سیاسی خود وفادار ماندم ولی معتقدم که «انسان میتواند از عقاید دیگران هم انگیزه بگیرد». آنچه که من در اینجا دریافتم این است:
آخوندهای پلید هیچگاه نمیتوانند با اعدام یک مجاهد عزیز او را از بین ببرند. بخصوص که با این جنایت تعهد و مسئولیت همرزمانشان برای مبارزه با استبداد مذهبی بالاتر میرود و به تعداد مبارزین راه آزادی در نسل جوان افزوده میشود.
این سومین «اشرفی » است که ساخته شده است. و از دو اشرف قبلی با شکوهتر است. پس «اشرف» از بین بردنی نیست. نه خودش، نه نامش، نه الگویش، نه نمادش و نه پیامش! در شهر به راه افتادم.
 به موزه تاریخی هنری شهر رسیدم. پیش خود فکر کردم: یک عمر مبارزه برای آزادی یا بهتر بگویم بیش از یک قرن مبارزه برای این هدف والا! از آنجا که من شاعر و نمایشنامه نویسم از نشان دادن تاریخ در لباس هنر بسیار تحت تأثیر قرارگرفتم. هنر جاری در این موزه روح لطیف و عشق پنهان شده به مردم در پشت مبارزه علیه ستم را به خوبی به تماشاگر منتقل میکرد.
از موزه بیرون آمدم و به راهم ادامه دادم وقتی از شهر خارج شدم چند قدم به جلو رفتم. برگشتم و روبروی دروازه شهر ایستادم. عشق به بشریت تمام وجودم را پر کرده بود و احساس سرافرازی میکردم. لبخند خوشبختی بر روی لبانم نقش بست. پس با صدایی رسا و با تمام وجودم سرودم:
 «عمری که مرا داده شده بود بر زمین چنین گذشت»