حسین پویا: نامه مش قاسم غیاث آبادی به اون وکیله

 

دروغ چرا بابام جان؟... تا قبر آ..آ...آ...آ. ما غیاث آبادیها از همان روز اولی که شما را در این تلویزیون "پهن تی وی" دیدیم پنداری روحمان شاد شد.

همین حال و هوا هم وقتی آن شاعره را هم می بینیم بشمان دست میده. البته دروغ چرا، اوشان شکر زیادی هم می خوره که این آقا موسیو میگه ممکنه دنداناش خراب بشه بابام جان. من با دیدن شما بی اختیار یاد مرحوم آقای ناپلئون می افتم. آخی... روحشان شاد. شما هم آنچنان میرکوفن را در اختیار گرفته و شلیک می کنید که پنداری آقا در جنگ کازرون تفنگ برنو را سردست گرفته و وسط پیشانی خداداد خان یاغی را نشانه گرفته. یادتان هست اون روزی که آقا توی آن مهمانی آقای سرهنگ تفنگ را سر دست گرفته و داستان خداداد خان را روایت می فرمود، چه شد؟ ناگهان یک صدای مشکوکی از ناحیه آقای دکتر بلند شد و باعث شد آقا دیگر هیچوقت آن آقای سابق نباشد؟ شایدم صدا از قمر بود. یادتان هست که بعد از آن ماجرای ناموسی صدای مشکوک، آقا دیگر حال روحی شان خراب شد و دیگر هیچوقت درست نشد. پنداری آقا دود شد و رفت به آسمان هفتم. دروغ چرا آقا، ما یک همشهری داشتیم که او هم مثل شما وقتی میرکوفن را جلویش می دید دیگر پنداری شیر ژیان است که نعره می زند و به هیچ انگلیسیایی رحم نمی کرد. ما خودمان هم البته به انگلیسیا رحم نمی کنیم بابام جان. اگر میرکوفون گیرمان بیاد از شما هم شیر ژیان تریم. اتفاقا آن همشهری ما هم یک روز دچار همان حادثه شد. یک انگلیسیایی وسط سخنرانی او یک صدای مشکوکی بیرون داد و چشمتان روز بد نبیند آن همشهری ما که فکر میکردیم از شیر ژیان هم ژیان تر است، یک دفعه پنداری موشی که گربه دیده باشد رنگش زرد شد و همانجا غش کرد. دروغ چرا بابام جان همه جماعت غیاث آبادیهای مقیم مرکز از همان روزی که شما را در تلویزیون دیدیم نگران شدیم که ممکن است با این شجاعتهایی که شما و آن دوست شاعرتان از خودتان نشان میدهید، یک وقت یک آدمی بی ناموسی بکند و از آنور استودیون یک صدای مشکوکی چیز کند و شما دچار سکته بشوید. این بود که آمدیم سراغ این همشهریمان که دور از جان شما سواد خواندن نوشتن دارد. همان آسپیران غیاث آبادی سابق که حالا شده از سرداران بسیج و کار و بارش سکه است. خودش می گوید اون اوائل دوده ای بوده که ما نمیدانیم یعنی چه اما حالا طرفدار پوتین است. جانم براتان بگه که دیروز هم رفته واکسن کرونای روسی زده و میگه که هرکس واکسن آمریکایی یا انگلیسی بزند اگر زن باشد ریش و سبیل در میاورد و اگر مرد باشد ریش و سبیلش می ریزد. واکسن فقط واکسن روسی. عاقا هم تاییدش کرده. خلاصه دروغ چرا آقا قضیه مبارزات شما را به او گفتم. اولش گفت "شاکت". دومش یک نگاهی به ما کرد که دور از جان شما هفت مهره پشتمان به لرزه درآمد اما بعد معلوم شد که او هم خودش بلانسبت طرفدار رضا پهلوی و شما و آن رفیق شاعر شکر خورتان و بقیه دار و دسته تان است و هروقت یکی دو تا بست جنس ناب زده باشد می نشیند و حرفای شما را می شنود و کیف می کند. به او گفتم کمک کند نامه ای برایتان بنویسیم و به شما سفارش کنیم که بیش از اندازه شجاعت از خودتان نشان ندهید که یک وقت هوس در دادن صدای مشکوک را به سر کسی بیندازد. دروغ چرا آقا راستش دلمان گرفته بود گفتیم همراه این همشهریمان یک بستی بزنیم و یک کم هم در مورد چندتا از حرفهاتان در آخرین برنامه تان حرف بزنیم تا دلمان واز بشه و شما را هم خوشحالتان بکنیم.

گفته اید:

 "ما نمیتوانیم روی سیاست آقای بایدن و اروپا و چین و ماچین و روسیه و دیگران حساب بکنیم. منتظر معجزات نباید باشیم. تکلیف آخوندها را مردم ایران باید روشن کنند که روشن خواهند کرد. بایستی جنبش در هر دو بخش درون مرز و برون مرز به طرف اتحاد عمل پیش بروند تا بتوانیم وظایف تاریخی را انجام بدهیم"

ای بابام هی!! خوب گفتی بابام جان. حتما منظورتان مجاهدین است که خودشان را سرگرم داستان کانونهای شورشی و قیام عمومی در داخل و اینجور چیزها نکنند. هرچند که آن رفیق شاعرتان می گوید که اینها اصلا یک دانه هم کانون شورشی ندارند. اما اینطور که ما می فهمیم شما می فرمائید که ای اهالی مملکت ایران دنبال کانون شورشی و قیام نروید. بیائید تا با هم در کنار اسماعیل شاعر و رئیسمان ایرج آقا از پیمان نوین آقای شازده رضا حمایت کنیم. اینطوری درد سری برای کسی درست نمیشود. آفرین بابام جان. پنداری ما هم همین نظر شما را داریم. بلکم شما بتوانید آن آقای رضا را راضی کنید که مبارزان داخل را با مبارزان خارج متحد کند و شماها را هم مشاور خودش بکند شاید انگلیسیا ایندفعه آخوندها را وردارند و شماها را بیارن.

در دنبال حرفاتان فرمودید:

".... از حملات عجیب و غریب مسعود رجوی به میهن تی وی و مصداقی و یغمایی و خانم مقصودی خانم عفت اقبال و تعدادی دیگر[متعجب شدم].. اینها شدیدا مورد حمله قرار دادند. شاید در این قضیه این حرفهای دو هفته پیش من که به اینها انتقاد کردم که این باندی که آمده بود شما را بکشد ۷۵ درصدش را خودتان تشکیل دادید"

راستش بابام جان دروغ چرا؟ تا قبر آ . آ . آ. دیروز که رفته بودم نان بخرم این خمیرگیره می گفت همین حرفای شما و آن بقیه را شنیده و هفته قبل که به غیاث آباد رفته بوده از همسایه شان که دور از جان شما طرفدار آن مجاهدین است این را پرسیده. آن همسایه هم گفته، بلا نسبت شما، الاغ جان داری داستان را چپکی تعریف می کنی. آن سه نفر، یعنی آن به قول شما ۷۵ درصد، اول مامور رژیم بودند و بعد به خارج آمدن و تظاهر به هواداری کردند و در این ده پانزده سال هم تلاش کردند که طوری رفتار کنند که کسی به آنها شک نکند تا به موقع ضربه لازم را بزنند. البته در همه این سالها ارتباطشان با وزارت اطلاعات برقرار بوده و مواجبشان را هم می گرفتند. تقریبا شبیه همان ایرج آقای خودتان که اول مامور شد و بعد به خارج آمد و ادای طرفداری درآورد و نفوذی شد. بعدش شد مامور شیطان سازی از مجاهدین و رهبرانشان. خمیر گیره می گفت مسئله مخالفت با مجاهدین و جان کندن برای از بین بردن آنها، در مورد جنابعالی و آن شاعر و آن دیگران فرق می کند. شما اول طرفدار و عضو شورا و مقاومت بودید و بعد بریدید و رفتید توی اردوی انگلیسیا. و بقیه قضایا. بنابراین خودتان باید بگوئید که چه شد که از مبارزه و مقاومت به تسلیم و بی ناموسی و بریدگی و تن به خفت دادن رسیدید؟ اینا را آن هوادار غیاث آبادی به خمیر گیره گفته بود. حالا این خمیرگیره خیال می کنه که شما به زودی برمیگردی به ایران. دیروز می گفت شما گفتید که:

"هر کسی که ایران میرود را شما [مجاهدین] مورد فحش و تهمت قرار میدهید. چرا به چه حسابی مگر ما چی گفتیم؟ گفتیم ایرانی ها که بخواهند بروند وطن شان حق دارند اینکه جرم نیست. در خارج کشور ده درصد اینها هم پناهنده نیستند بقیه به چه دلیلی نباید بروند به چه دلیل اخلاقی و سیاسی نباید بروند چه الزامی دارند اینها مهاجر هستند."

حالا دور از جان شما این خمیرگیر عوام پاهاش را کرده توی یک کفش که شما با این حرفتان داری زمینه چینی می کنی که به زودی خودتان یا عهد و عیالاتتان عازم ایران خواهید شد. من که نمیتوانستم این فحش ناموسی را تحمل کنم اول با همین بیل باغبانی آنچنان توی ملاجش زدم که دراز به دراز افتاد توی جوب و بعد که به هوش آمد براش توضیح دادم که اصلا ایرانیهای خارج کشور که پنج شش میلیون هستند، حتی همان ده درصدشان هم پناهنده نیستند. شاید خیلی که بخواهیم چیز باشیم، دو سه درصدشان پناهنده هستند. بقیه همه مهاجرند و از ایران با ویزا و پول فراوان به کشورهای مختلف رفته اند. این سردار آسپیران میگه شما توی ترکیه که پاسپورت جمهوری اسلامی نشان بدی فوری از طرف سازمان ملل مهاجرتتان میدن به اروپا یا آمریکا یا کانادا. هرجا دلتان بخواد. بنابراین ایرانیان خارج حق دارند هروقت دلشان بخواهد به ایران بیایند و بروند و زمین و خانه و ارث و میراث پدرشان را جمع و جور کنند.

 جانم براتان بگه، بعدش هم این دوده ایه که حالا شده پوتین پرست و دارد این نامه را می نویسد به خمیرگیره گفت "شاکت". ما مردم غیاث آباد نباید گول این مجاهدین و تبلیغاتشان را بخوریم. این برای رژیم وطن پرست و مردم دار و دلرحم آخوندها سرشکشتگی داره که بگیم پنچ یا شیش میلیون ایرانی از ظلم اینا به خارج فرار کرده و پناهنده شده اند. این مجاهدین و دوشتانشان برای رژیم دموکرات و حقوق بشری آخوندها شایعه شازی می کنند پدرجان. ژبانت را گاز بگیر. از این حرفای بی ناموشی نزن. کی میگه یک میلیون ایرانی آواره در ترکیه منتظر گرفتن پناهندگی از شاژمان ملل هستند.

بله بابام جان. ماهم همینا را میگیم. کی گفته بیشتر ار نود درصد ایرانیها اکثرا از ظلم و فشار رژیم به قصد پناهنده شدن با هزار مشکلات از کشور خارج شده اند. کی گفته صدها و بلکم هزاران ایرانی در این چهل سال در مسیر رسیدن به اروپا و استرالیا جانشان را از دست داده اند. کی گفته که بعضی از همین ایرانیا وقتی در خارج پناهنده شدند و کار اقامتشان در کشورشان درست شد اگر بخواهند به ایران بروند باید برون به سفارت و غلط کردم نامه امضا کنند و از پناهنده شدن اظهار ندامت بکنند. نخیر بابام جان. به روح آقای بزرگ قسم که اینا همه شایعات است. مگر حکومت ایران ظالم و جنایتکار و دیکتاتور است که مردم بخواهند وطن و فامیل را ترک کنند و جانشان را به خطر بیندازند و کلی پول بدهند تا خودشان را به یک کشور اروپایی برسانند و پناهنده بشوند. نخیر آن ده درصد هم که شما گفتی خیلی زیاد است بابام جان. داشتن اینهمه پناهنده در خارج از ایران برای رژیم مایه سرشکستگی است. بعد از این بفرما دو درصد.

 اما بابام جان دور از جان شما، این دوده ایه از اون قسمت که جلوی رئیس مجاهدین ایستادی و گفتی:

"...حالا تو به خودت اجازه میدی که یک مشت مفلوک بی شخصیت را راه بیندازی که این میخواهد برود ایران. من......خود تو و همین.... که عنوان همسر تو را دارد بارها نگفتید که اگر ما را نکشند میرویم ایران همه مان هم میرویم. نگفتی شرم بر تو رجوی خجالت بکش"

خیلی خوشش آمده. این خمیر گیره هم می گه که این وکیله درست میگه. آخه اوساش بهش گفته که بد و بیراه گفتن به رجوی حکم بلیط طیاره به ایران رو داره . اون همسایه غیاث آبادی خمیرگیره، همون که طرفدار مجاهدینه، یک حرفایی بهش زده که حالا خمیرگیره هم فکر می کنه که بلانسبت سرکار عازم ایران هستی. اون همسایه به خمیرگیره گفته که البته یادتان باشه که آقای رجوی گفته بوده همه با هم بریم ایران و اونجا برای رفراندام زیر نظر سازمان ملل فعالیت کنیم. بعد هم گفته مجاهدین هیچ چیز برای خودشان نمی خواهند و حاضرهستند که بروند در زمین خاوران چادر بزنند و اونجا زندگی کنند. نگفته بوده بریم ایران زمینامان را بفروشیم و ارث بابامان را بگیریم و برگردیم اینجا خانه بخریم. حالا سردار آسپیران تصمیم گرفته بره برای اون همسایه هه پاپوش درست کنه.

 خمیرگیره می گفت خودش آمار شما را داره که ممکنه یه زمینایی توی شمال داشته باشی یا زبانم لال قوم و خویشات یک معاملاتی با ایران داشته باشن و بلانسبت بخواهی بروی به ایران و عوض قبرستان خاوران، بروی در زمین خودت که گویا در مملکت ساری داری چادر بزنی و زندگی کنی. البته شاید بهتر باشه یه سرپناهی هم برای خودت توی همان زمین بسازی. در این پیری و این مشکلات پیری دیگر زیرچادر زندگی کردن صلاح نیست بابام جان. یا اصلا زمین را بفروش و یک خانه در ایران و یک خانه هم در خارج بخر که در رفت و آمدت با مشکل جا و هتل روبرو نشوی. البته حواست باشه یه وقت زیادی به انگلیسیا نزدیک نشوی ها. این بی ناموسا ممکنه از پشت بشت خنجر بزنن. این نصیحت را به او شاعره هم بکن. دروغ چرا بابام جان کار از محکم کاری عیب نمیکنه.

باقی بقایت. مش قاسم غیاث آبادی

** همه نقل قولها از رضا روحانی در مصاحبه با میهن تی وی در تاریخ ۴/۱۲/۹۹