در روزگاران دور سرسپاری افشین ها به شکست بابک ها انجامید و روزگاران این سوتر خائنان در برابر فراهانی ها و امیرکبیرها و مصدقها سد بستند و به چاپلوسی مستبدین، ستارخان ها را به مسلخ کشاندند تا ایران در تاریکی بماند و خائنان به نشخوار باز مانده اربابشان به نوایی برسند.
مبارزات درخشان چهل و چند سال گذشته ایرانیان اما، در برابر مهیب ترین نیروی جهل و نادانی از ویژه گی های نادری برخوردار است که بی شک جامعه شناسان، سالها بعد درباره آن بسیار خواهند گفت.ونوشت.
مقاومت ایران اما در سیاهترین دوران تاریخ معاصر سرزمین مان، از آغاز حاکمیت خمینی ملعون و بازماندگانش چه زخم ها که بر تن، تاب آورد و کماکان در معرض تیرهای زهر آلودی که از چندین سو بر او روانند، سرفرازانه به پیش می تازد.
یادمان نرود که جلادانی همچون لاجوردی به پیروی از اندیشه های بغایت ارتجاعی امام خونخوارش در دهه ۶۰ خورشیدی با قتل عام آزادیخواهان و شکنجه های وحشیانه، پدیده ای به نام «تواب» را با تاسی از شگردهای نازی های هیتلری به وجود آورد و از همان روزها آن انسان های درهم شکسته را که کاملا از هرگونه عنصر انسانی تهی شده بودند را به جان همرزمان قدیمی خود یعنی مجاهدان و مبارزانی انداخت که به آرمان آزادی پایبند مانده بودند. توابان درهم شکسته ای که سستی های خود را با نفرت و کینه ی نهادینه شده در وجودشان جایگزین کردند و با نفی تمامی باورهای دیروزشان در شکنجه و کشتار از بازجوها وشکنجه گران جلادشان گوی سبقت بردند.
حاصل وادادگی و ذلت دست آموزان بارگاه لاجوردی و حجاریان و وزرات منفور اطلاعاتشان در بسته بندی های نوین به خارج از کشور گسیل شدند تا با یارگیری از وادادگانی که خسته از مبارزه ای سهمگین سر به آستان نعلین پوشان حاکم نهاده اند، روند مبارزه را به خیال خام خویش کند کنند و در این روند هر روز مرزهای جدیدی از رذالت وپستی را پشت سر میگذارند .
از ایرج مصداقی تواب دست آموز لاجوردی، سرکرده توابان خارج از کشوری گشتاپوی آخوندی گرفته تا شورا شکنان که ننگ درغلتیدن به دامان وزارت اطلاعات را به شرف مبارز ماندن همه و همه تنها و تنها یک هدف را دنبال می کنند و آن چیزی نیست جز کند کردن ارابه شتابان سرنگونی اربابان نعلین پوش شان.
در این میان یکی از یاوه بافان که در مسابقه خیانت و دنائت مرزهای نوینی پیموده، شورا شکنی است به نام روحانی که اخیرا افاضاتش را در یکی از شبکه های همسو با وزارت کشتار و شکنجه ایراد می نماید.
"قدر خود نشناخت مسکین آدمی از فزونی آمد و شد در کمی"
سفلگانی هم آواز که تولیدات اربابانشان در شکنجه گاهها و سیاه چالهای تهران را از استودیو های خارج از کشوری و تلویزیون های وزارتی و استعماری بلغور می کنند. اینجاست که حرفهایشان تکرار و تکرار لاطائلاتی است که خودشان نیز به آن باور ندارند و تنها مامورند و معذور.
روحانی جدا از دشنام هایی که برای اثبات پامنبری بودن خود نثار مقاومت و رهبران آن می کند، در اوج مزدوری و سرسپردگی آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا ثابت کند که همین رژیم ولایت فقیه بهتر از آلترناتیوی است که تا همین چندی پیش خود او به بودن در آن افتخار می کرد. موجودی که علیرغم حقارت شخصی، توهم و خود بزرگ بینی درد بی درمانش است. در مصاحبه با تلویزیون وزارتی سعید بهبهانی ضمن دفاع از همپالکی ها و رهبرش مصداقی می فرماید:
“شاید در این قضیه این حرفهای دو هفته پیش من که به اینها انتقاد کردم که این باندی که آمده بود، شما را بکشد ۷۵ درصدش را خودتان تشکیل دادید، از شما بودند، دیدم که یکی از این کمونیست های سابقه داری که خیلی دوست داره که مورد توجه، رقاصی کنه برای مسعود رجوی دیدم که یک مقاله نوشته که اون فن شریف تملقش رو بکار برده، اهمیت راهبردی قطعنامه نمایندگان آمریکا و حکم تاریخی محکومیت اسدالله اسدی. ببین اگر حکم تاریخی بود چرا آمریکا و اروپا توی این قضیه همین قضیه برجام اشاره ای نکردند که دست از این کارها بکشه رژیم ایران. اشاره هم نکرده. چیه بیخود می ریزید تو جیب خودتان چی را می ریزید؟ چرا دروغ میریزید تو جیب خودتان.»
پرده های کینه و نفرتی که ویژگی اصلی تمامی وادادگان تواب است، چنان این چیره خواران دون را پوشانده است که کسانی همچون محمد رضا روحانی در مصاحبه با میهن تی وی(بخوانید شعبه خارج از کشوری وزارت اطلاعات)، تحلیل های اربابان منحوس خود در تهران را نمی بینند آنجا که در(وطن امروز- ۳۰بهمن ۹۹)"
می گویند:
«این جریان تندرو که خود را وارثان انقلاب هم معرفی میکنند، گویا متوجه نیستند اقدامات آنها برای قبضه قدرت به هر قیمتی، دیدگانشان را بر شکاف بزرگی بسته است که با حملات کور به جناحهای دیگر، در نظام ایجاد کردهاند. آنها نمیبینند که دشمن بهزیرکانهترین صورت در این شکاف چه توطئههایی علیه نظام طراحی و اجرا میکند.
آنها نمیبینند در همان روزهایی که هنگام سفر گروسی به تهران شعار برای اخراج بازرسان سر میدهند، قسم خوردهترین دشمن نظام، یعنی منافقین، آنسوی آبها قعطنامه دوحزبی با امضای ۱۱۳تن از اعضای مجلس جدید نمایندگان آمریکا را به ثبت رساندند و در حال بهرهبرداری استراتژیک از آن علیه تمامیت نظام هستند؛ آیا این عده تندرو، مواد قطعنامه کنگرهٴ آمریکا را خواندهاند که تن هر کس را میلرزاند؟ قطعنامهیی که سراسر از راهبرد شوم براندازی منافقین حمایت کرده و جا بجا گامهای منافقین برای ضربه به نظام جمهوری اسلامی را «اصولی» و شایان کمک معرفی کرده است. افراطیونی که رئالیسم جریان اصلاحطلبی مبنی بر تعامل با جهان را «غربگرایی» و جاده باز کن دشمن مینامند، آنقدر متمرکز مچگیری انتخاباتی از اصلاحطلبان هستند که گویا معنای چنین قطعنامهای را در شرایط تغییر دولت در آمریکا متوجه نیستند؛ آنها نمیبینند که در یک برهه حساس که امکانی استثنایی برای رفع تحریمها پیش آمده، چنین قطعنامهای نه تنها فرصتهای سیاسی- استراتژیک اقتصادی تمامیت نظام را میسوزاند، بلکه هر چه بیشتر بهمنهای مهیب آینده را از دامنهٴ کوه تحولات، علیه نظام به پایین میغلتاند. این جماعت متوجه نیستند که با این قطعنامه، کنگرهٴ جدید آمریکا هنوز یک ماه از شروع کارش نگذشته از برنامه ۱۰ مادهای سرکرده منافقین برای دوران پس از بهاصطلاح براندازی نظام حمایت میکند و حتی زمینههای مانور با پدیدهٴ «سلطنت» را هم میسوزاند تا هر چه بیشتر نقش منافقین را برجسته کند.
آری رژیم و تئوریسین های آن در رسانه های حکومتی به خوبی دریافته اند که روزگار سرنگونی و نابودی تام و تمام این رژیم ستمگر و ضد انسان و ضد ایران به سر آمده است ولی گویی مزدوران خارج از کشوری دستور دارند تا هرآنچه در توان دارند، به لجن پراکنی بر علیه مقاومت ادامه دهند.
اما دوران کشتار و ترور فرزندان ایران زمین به سر آمده و نه محمد رضا روحانی و نه رهبرش مصداقی و ... از این جنگ روانی – اطاعاتی که به راه انداخته اند، طرفی نخواهند بست. اینان که با دستگیری و محاکمه دیپلمات تروریست رژیم که برای اولین بار در تاریخ در دادگاهی که اینان بهتر از هرکس از پس زلزله های آن آگاهند، در هراس از افشای زود هنگام خیانتها و دنائت ها یشان، تاکتیک فرار به جلو را برگزیده اند و طلبکارانه یقه مجاهدین و مقاومت دلیرانه مردم ایران را گرفته اند تا به خیال خام خود در صفوف قهرمانان مجاهد و کانون های شورشی و اشرف نشانان شکاف انداخته، خط مزدوری و خیانت را پیش برند.
اما فریاد های آی دزد آی دزد این مزدوران، ایرانیان آزاده را در پیکار با جانیان حاکم بر ایران هر چه مصمم تر می کند. چرا که ما برای فرداهای روشن سرزمینمان با این رژیم دد منش مبارزه می کنیم. مبارزه ای بی چشم داشت و تا به آخر.
و در پایان از زبان خواجه شیراز به اینان باید گفت:
“ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری»