از اینرو یک وکیل وراج و سقوط کرده در منجلاب وزارت بدنام در تلویزیون وزارتی ضد مهین میگوید: "این باندی که آمده بود شما را بکشد، هفتاد و پنج درصدش را خودتان تشکیل دادید، از شما بودند."و نیز میگوید: "سه تا از اینها از نزدیکان مجاهدین بودند... ، سه تاشون از دست پروردههای مسعود رجوی بودند."و با تمسک به اینکه در تظاهرات عکس رهبران مجاهدین را در دست داشتند و با یک مسئول مجاهدین عکس یادگاری گرفتند و یا یکی از آنها در آشپزخانه رفت و آمد داشته است میخواهد ثابت کند که آنها از مجاهدین بودند و از این رو مجاهدین مقصرند. راستی این وکیل شعور از دست داده نمیفهمد و یا خود را به نفهمی میزند که کار نفوذی چیزی جز این نیست که خود را حتیالامکان به رنگ مجاهدین و یا هواداران آنها در بیاورد تا بتواند ضربه بزند. اما این بلندگوی خارج کشوری با تبعیت از امام جنایتکاران (خمینی) که گفته بود خودشان خودشان را میکشند میخواهد مسأله را بهعنوان "کشتارهای درونی" مجاهدین وانمود کند. فراموش نکردهایم که روز یکه قرار بود توطئه انجام شود رژیم دو مأمور پیشانی سیاه خود (شیطان بنده و مصداقی) را به تلویزیون اینترنشنال فرستاده بود تا وقتی خبر انفجار منتشر شد بگویند این بر اثر اختلافات درونی مجاهدین است. و مزدور شیطان بنده خیلی بیقافیه در وسط صحبتها سعی نمود زمینه این مسأله را فراهم کند.
موضوع بسیار روشن است، یک دیپلمات تروریست رژیم و سه مزدور نفوذی آن دستگیر شده و بعد از دو سال و نیم تحقیقات توسط چند کشور اروپایی و با دهها هزار برگ سند مبنی بر ارتباط آنها با سران رژیم و وزارت اطلاعات در دادگاه محکوم شدند، حالا این بلندگوی وزارتی بهجای اینکه رژیم را محکوم کند یقه مجاهدین را میچسبد که شما مقصرید، این جز تعویض جای جلاد و قربانی است؟ و یا در بهترین حالت تقسیم بالسویه تقصیر بین جلاد و قربانی میباشد. این ترفند لو رفته وزارت بدنام است، همچنانکه این مجری خطوط وزارتی در همین وراجیها گفته است: "اینکه اشخاصی از درون شما جدا میشوند، بخشیشان میروند با رژیم کار میکنند، تقصیر کیست؟ تقصیر توئه (خطاب به آقای رجوی). میبینید که این وراج"ش" از دست داده، هم توطئه بمبگذاری را به گردن مجاهدین میاندازد و هم آنها را مسبب بریدگی و خیانت خائنین قلمداد میکند. بگذریم که این نوع استدلال را عضوگیر او برای جبهه ولایت یعنی مزدور نفوذی سال۹۲ در لجن نامهاش آورده و حالا این یکی یا از دست او تقلب نوشته و یا هر دو مستقیماً از اتاق مبارزه با نفاق در وزارت بدنام خط گرفتهاند. اما هدف اصلی در این رویکرد این است که خیانت و همسنگری خودش و هم آخوریهایش با وزارت اطلاعات را به گردن مجاهدین بیاندازد.
اصل حرف این مجریان خطوط گشتاپوی آخوندی این است که تمام تقصیر به عهده شما مجاهدین است زیرا اینقدر در مبارزه با رژیم پافشاری میکنید و خواستار سرنگونی آن هستید که رژیم مجبور میشود اقدام به بمبگذاری در میان شما کند، شما چرا مانند ما دنبال زندگی خودتان نمیروید و تماماً در فکر سرنگونی آن هستید، پس مقصر واقعی شما هستید. در ساواک شاه و زندانهای شیخ هم همیشه میگفتند شما با پا گذاشتن در این
راه باعث شدید که شکنجه و یا اعدام شوید میخواستید نکنید، مقصر خودتان هستید.
هر چند پرداختن به لاطائلات وزارتی این پاسدار سیاسی در حوصله این نوشته نیست، اما جهت مشخص شدن اینکه او فقط مجری خطوط گشتاپوی آخوندی میباشد فهرست وار به برخی از آنها اشاره میکنم.
حمله مستمر به رهبری مجاهدین در راستای زدن سر، همراه با اشک تمساح ریختن برای بدنه یا خط همیشگی وزارت بدنام.
پیگیری اطلاعاتی مسئول شورا با عباراتی چون "رجوی کجاست، چرا نمیاد ۱۷ساله که قایمه، این آقا کجاست، چرا چهرهاش را نشان نمیدهید، و..." روشن است که این بلندگوی خارج کشوری وزارت اطلاعات نیز همچون تواب تشنه به خون بهدنبال ردیابی اطلاعاتی مسئول شوراست. پروژهیی که صددرصد گشتاپوی آخوندی آن را دنبال میکند.
بازنشخوار کدهای شناخته شده وزارتی از قبیل "رابطه با اسرائیل، دیکتاتوری فردی، یکی بهزور زن دیگری را میگیرد و بقیه کف میزنند و..."
در هم ریختن مرز خلق و ضد و خلق و تبلیغ برای رفتن به زیر عبای ملا: "من اگر بدانم مرا نمیکشند همین فردا میروم به ایران... به شما چه ربطی داره کی میخواد بره ایران" در نتیجه تبلیغ مشروعیت برای رژیم ضدبشری.
تلاش برای متلاشی کردن تنها نیروی جنگنده در صحنه علیه رژیم آخوندی: "چرا دربهای اشرف۳ را باز نمیکنید؟ چرا نمیگذارید زن شوهر و شوهر زن و مادر فرزند و فرزند مادرش و برادر برادرش را ببیند." ترفند لو رفتهای که همواره توسط رژیم برای جدا کردن افراد از سازمان و هم برای نفوذ دادن عناصر خودش به کار گرفته شده است.
تلاش برای سفیدسازی مزدور نفوذی (مصداقی) با مطرح کردن اینکه چقدر مقاله و یا کتاب نوشته اما فراموش کرده که سایت رهیافته در خرداد ۹۹ نوشته بود: "اینکه مجموعه آقای علوی (وزارت اطلاعات) با کارهای شبانهروزی خود برخی توابین منافقین مانند سلطانی، خدابنده، عزتی، حسینی، یغمایی، کریمدادی، مصداقی، پورحسین و... را استخدام کرده با انرژی گذاری کلان و البته تأمین مالی، توابین را به رویارویی روانی با منافقین میکشاند بسیار عالیست، اما آیا کافیست؟"میبینید که هم بر استخدام این مزدور نفوذی (و نیز سایرین) انگشت گذاشته است و هم بر تأمین مالی آنها. وانگهی، این افراد تنها بهمثابه"مشت نمونه خروار" از مزدبگیران و مستخدمین خارج کشوری رژیم مطرح شدهاند وگرنه تمامی ضدیت کنندگان با مقاومت خونبار مردم ایران (از جمله وکیل وراج و مزدور) آلت دست سیاسی رژیم فاشیستی هستند. این را مقامات رژیم هم اذعان نمودهاند.
مصطفی کاظمی معاون سعید امامی و مسئول امنیت داخلی وزارت اطلاعات گفته بود: "اگر توانستید فقط یک اسم بیاورید که علیه سازمان فعالیت کند و وصل به ما نباشد." (کتاب طرحها و توطئههای وزارت اطلاعات صفحه ۱۴۷)
از اینرو با توجه به تکتک موارد فوق شما تنها مجری خطوط وزارت اطلاعات، پاسدار سیاسی و در یککلام یک خائن حقیر میباشید، حال هر چه میخواهید گلوپاره کرده وراجی کنید، عرض خود میبری و زحمت ما میداری.