راه اندازی این سیرک آخوندی به یقین ترجمان خالی بودن چنته رژیمی است که اکنون مقاومت سازمان یافته ایران برای وی به کابوسی مرگبار تبدیل شده است. براین منطق خامنه ای که دیگر امکان شلیک «موشک و کاتیوشا» را به مقرهای اشرفیان قهرمان را ندارد ، تلاش میکند تا به مانند موشی که در تله گیر افتاده ، به نوعی تعادل با مجاهدین و مقامت ایران در جامعه برسد.
شاخص اصلی این ادعا همان حجم گسترده پروپاگاندا علیه نیروی پیشتاز جنبش وبویژه رهبری این مقاومت می باشد که به مانند لکوموتیوی در حال سرعت گرفتن است.
رژیم آخوندی در رسانه های اطلاعاتی خود از یک سو مدعی است که مجاهدین و مقاومت ایران تمام شده و در میان مردم جایگاهی ندارند ، از سوی دیگر شاهد هستیم که تنها طی یکسال گذشته خامنه ای طلسم شکسته، با راه اندازی بیش از ۱۵۸ اکسیون ، نمایش، نمایشگاه، جلسه و با حجم عظیمی از انتشار کتب ، فیلم ، تئاتر و فعالیت های تبلیغی و صرف میلیارد ها دلار هزینه، آدرس دشمن اصلی خود و ابعاد نفوذ اجتماعی مجاهدین را به بیرون داده است.
این همان پارادوکسی است که به مانند شبحی اکنون بر روح و روان هردو باند حکومت ساری و جاری می باشد. از یک سو توده های بجان آمده می بینند و می شنوند که چگونه عنصر پیشتاز در جامعه حضور فعا ل و رزمی انقلابی دارد و از سوی دیگر رژیم آخوندی با این حجم گسترده از تبلیغات مدعی است که «اینها » دیگر تمام شده اند!!
از این منظر هر ایرانی شریف و آزاده یی مدعی است که بواقع اتاق های فکر حکومت در تقابل با این نیروی پیشتاز شکست سنگینی را متحل شده اند. عمق نفوذ پیام خانم رجوی با برنامه مترقی ۱۰ ماده ای که براساس منشور های بین المللی ، حریت انسانی و حاکمیت مردمی بنا شده ، به یقین یکی از دلال شکست ولی فقیه در تقابل با تنها هماورد خود می باشد.
رژیم آخوندی به اشتباه براین باور بود که با کشتن ، مثله مثله کردن ، شکنجه ، تبعید زندان و اعدام جوانان، زنان و مردم دردمند ما و همچنین اعضاء این خانواده بزرگ ، برای قرن ها بر مسند قدرت باقی خواهد ماند ، اما با وجود تمامی امداد های غیبی و با وجود نحوستی بنام «سیاست مخرب مماشات » که ترجمان همان چوب زیر بغل های دیکتاتوری مذهبی می باشند ، حکومت تا به امروز در این میدان ملی و میهنی شکست سنگینی خورده است.
براین سیاق هماورد رژیم قد کشیده ، از توفان ها ، توطئه ها و دسیسه ها با سربلندی عبور کرده، سیاست هایی مانند «نفت و خون » را به شکست کشانده و خود را اکنون در جای جای ایران و جهان تثبیت نموده است. این همان پیامی است که صد البته باید خامنه ای از آن بترسد و برخود و آینده تیره و تار رژیم اش بلرزد.
سخن آخر آنکه ، ولی فقیه اکنون با راه اندازی این شعبده بازی ، به میدانی قدم گذاشته که می تواند به مانند سیاهچاله کلیت نظام اش را ببلعد.
این همان میدان «حقوق بشر» با بیش از ۱۲۰ هزار شهید و خیل عظیم زندانیان سیاسی ، شهروندان دردمند ، بازماندگان چندین کشتار بزرگ از جمله قتل عام زندانیاین سیاسی در سال ۶۰ و ۶۷ و جامعه ای انفجاری از بیداد و ستم آخوندی است.
بقول رهبر مقاومت: «بار دیگر از خامنهای و روحانی و رئیسی دعوت میکنم اگر جرأت دارند با ما به یک دادگاه بینالمللی بیایند».
حال توپ در زمین خامنه ای است و بقول معروف این گوی و این میدان